قفقاز ۲۰۲۳ و سناریوهای پیش رو؛ قسمت دوم
سال ۲۰۲۳ در حالی تمام شد که رویدادهای مهم و تاریخیای در آن برای مردمان قفقاز رقم خورد. پیروزی نظامی، سیاسی و اقتصادی فوق تصوری برای جمهوری آذربایجان به ارمغان آمد. تشکیلات موسوم به جمهوری آرتساخ به کلی منحل شده و قرهباغیهای ارمنیتبار بدون زحمت چندانی موطن خود را ترک کردند. الهام علیاف با یک سخنرانی قاطعانه در مقابل ساختمانهای تشکیلات جدایی طلب پیشین در خانکندی(استپاناکرت) و برگزاری رژه این نکته را یادآور شد که «اینجا نقطه پایان است»! اکنون سوال اینجاست که سناریوهای احتمالی در «قفقاز پس از نقطه پایان» چه خواهد بود؟
بخش اول مقاله: قفقاز ۲۰۲۳ و سناریوهای پیش رو؛ بخش اول
کمتر از یکسال پس از فروپاشی شوروی و مقارن با زبانه کشیدن مجدد مناقشه قرهباغ در سال ۱۹۹۱، نخستین تلاشها برای حل و فصل مسئله از طریق مذاکرات مستقیم نمایندگان طرفهای درگیر به کشف یک شکاف عمیق در فضای سیاسی ارمنستان انجامید. حزب حاکم ارمنستان به سرکردگی لئون تر-پطروسیان در حالی برای شرکت در مذاکرات آماده میشد که اعضای شورای عالی قرهباغ کوهستانی، سیاستمداران ایروانی را به عنوان نماینده خود نپذیرفته و بر لزوم حضور نمایندگان مستقلی از قرهباغ تأکید میکردند.
تلقی اولیه رسانههای جهان از مناقشه قرهباغ، یک حرکت جدایی طلبانه برای الحاق به ارمنستان بود اما سوگیری مجامع محلی این منطقه، رسانهها را شگفتزده کرد: ادعای جدایی طلبان، تأسیس یک دولت مستقل در قرهباغ بود! مستقل از هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان!
روند تحولات چنین نشان میداد که ایروان ناگزیر از دخالت در این مناقشه خواهد بود و لئون تر-پطروسیان موفق شد تا «جمهوری ارمنستان» را در سال نخست بحران از دخالت در جنگ مصون نگاه دارد اما تحولات میدانی باعث تشدید موج ملیگرایی در ارمنستان شده و تظاهرات گستردهای که مشترکا توسط آوارگان قره باغی و شهروندان ارمنستان در پایتخت برگزار می شد، حزب حاکم را به شدت تحت فشار قرار داد تا جایی که بیم کودتای نظامی توسط قرهباغیها و عناصر مایل به آنان در جمهوری تازه تأسیسی که پایههای چندان مستحکمی نیز نداشت میرفت؛ لذا دولت وقت که کنترل چندانی بر ارتش تازه تأسیس خود نیز نداشت، دست نظامیان را بر اعمال قدرت در قرهباغ باز گذاشت. امری که در ترکیب با وضعیت آشفته داخلی در جمهوری آذربایجان، جنگ اول قرهباغ را به سود طرف ارمنی پایان بخشید.
تحولات سیاسی پنج سال آینده ارمنستان شدیدا تحت الشعاع مسئله قرهباغ قرار گرفت. جایی که جناح حاکم به رهبری لئون تر-پطروسیان بر لزوم حل و فصل مناقشه قرهباغ از طریق مذاکره و آغاز عادیسازی روابط با همسایگان و باز کردن دربهای کشور به روی تجارت خارجی اعتقاد داشتند در حالی که جناح قرهباغیها به سرکردگی روبرت کوچاریان، رئیس جمهور وقت تشکیلات موسوم به جمهوری آرتساخ، با اندیشههای ملیگرایانه رادیکال، توتالیتر و میلیتاریستی به رقابت با جناح حاکم میپرداختند. ترپطروسیان پس از جلسه شورای امنیت ملی ارمنستان در ۱۹۹۷ با ادعای این که «از حمایت کافی برای تداوم ریاست جمهوری برخوردار نیست» از مقام خود استعفا داد و نتیجه انتخابات ۱۹۹۸، روبرت کوچاریان را با اکثریت آرا از استپاناکرت به ایروان آورد.
پیروزی جناح قرهباغی بر جناح ایروانی، سرنوشت ارمنستان را برای ده سال بعدی رقم زد. در این ۱۰ سال گام مثبتی برای حل و فصل مناقشه قرهباغ برداشته نشد و متعاقب آن، ارمنستان در شرایطی شبه تحریم قرار گرفته و از برقراری روابط تجاری با همسایگان خود محروم شد، لذا اقتصاد کوچک و بسته ارمنستان هرچه بیشتر به سمت دولتی شدن گام برداشت و برخی زیرساختهای مهم اقتصادی از جمله شبکه راهآهن به کلی به شرکتهای روسی واگذار شد. تلنبار مشکلات اقتصادی و سیاسی، فساد اداری و خفقان ناشی از تمرکز قوا باعث شد تا انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ در شرایط حساسی قرار گیرد به خصوص که کوچاریان به دلیل منع قانونی قادر به کاندیداتوری نبود و رقابت اصلی میان لئون ترپطروسیان و سرژ سرکیسیان، که از شخصیتهای برجسته قرهباغی بود، شکل گرفت.
انتخابات ۲۰۰۸ از جهات مختلفی حائز اهمیت است اما شاید مهمترین نکته آن را جملهای متعلق به یک روزنامهنگار ارمنی دانست که در جمع هواداران تر-پطروسیان چنین فریاد زد: «باید جمهوری را از تفالههای قرهباغی پس گرفت!». این روزنامهنگار نیکول پاشینیان نام داشت.
اگرچه انتخابات ۲۰۰۸ با پیروزی قاطع سرکیسیان و تداوم حکومت قرهباغیها پایان یافت اما جناح رقیب حاضر به پذیرش نتیجه انتخابات نشده و ارمنستان شاهد چند موج از تظاهرات عمومی در سالهای ۲۰۰۸ ،۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ شد که دامنه واپسین اعتراضات به ارمنیان ساکن در خارج از کشور از جمله به بروکسل، پاریس و نیویورک نیز رسید. معترضان علاوه بر اعتراض به نتایج انتخابات، درخواستهای دیگری از جمله مبارزه با فساد اداری، آزادی بیان و لغو برخی قراردادهای اقتصادی با روسیه نیز داشتند که البته در مقابل مشت آهنین دولت راه به جایی نبرد.
بازنگری قانون اساسی ارمنستان در سال ۲۰۱۵، تغییراتی جدی در نظام سیاسی این کشور به وجود آورد که در طی آن نظام ریاستی به پارلمانی تغییر یافت. اگرچه جبهه متحد مخالفان، این اقدام را گامی برای ایجاد یک نظام تک حزبی به دست قرهباغیها قلمداد میکرد لکن این تغییرات راه را برای انقلاب ۲۰۱۸ هموار کرد که طی آن، تظاهرات گسترده احزاب مخالف توانست سرکیسیان را به استعفا وا داشته و مجلس را مجبور به پذیرش نخست وزیری نیکول پاشینیان نماید.
علیرغم آن که پاشینیان در دو سال اول از نخستوزیریاش در مورد مسئله قرهباغ به اقدامات جنجالی بسیاری دست یازید که با جهت گیریهای پیشین او نسبتی نداشت اما پس از جنگ ۲۰۲۰ به طور جدی به پیگیری سیاستهای دوری از روسیه، نزدیکی به غرب، عادیسازی روابط با همسایگان و توسعه تجارت خارجی پرداخت.
جناح قرهباغی که در انقلاب ۲۰۱۸ با برچسبهای اتهامی سنگینی چون فساد اقتصادی و اداری به حاشیه رانده شده بودند، پس از شکست جنگ ۲۰۲۰ بار دیگر به میدان انتخابات آمده و با بی کفایت خواندن دولت پاشینیان درصدد اعاده حاکمیت خود برآمدند لکن پیروزی مجدد ائتلاف «اتحاد اجتماعی» به رهبری پاشینیان در انتخابات ۲۰۲۱ نشان داد که جناح قرهباغی با افت محبوبیت شدیدی مواجه شده است تا جایی که ائتلافی از چهار کابینه پیشین، نتوانست بر نخست وزیری شکست خورده در جنگ فائق آید!
تنها دو سال پس از این انتخابات بود که در نتیجه «عملیات ویژه» نیروهای مسلح آذربایجان، تشکیلات موسوم به جمهوری آرتساخ به کلی منحل شده و ارمنیان قرهباغ نیز از خانههایشان رانده شدند. این رویداد که احتمالا در دهههای پیش میتوانست به شکل گیری یک بحران فراگیر سیاسی بیانجامد، بهانه خوبی در اختیار احزاب مخالف و به خصوص جناح قرهباغی قرار داد تا یک شورش سراسری را آغاز کنند اما فقدان محبوبیت این جناح بار دیگر به یاری پاشینیان آمد و اعتراضات در سطحی محدود و مقطعی باقی ماند و به بیان بهتر، رویداد مهمی چون «سقوط قرهباغ» هم نتوانست فضای سیاسی ارمنستان را تکان دهد.
آیا شعار «بازگشت به قرهباغ» بار دیگر در ارمنستان زنده خواهد شد؟
سقوط خفت بار قرهباغ در مقابل پیروزی برقآسای قوای مشترک جمهوری آذربایجان و ترکیه احساس تحقیر ملی را به میان تمام گروهها و احزاب ارمنستان تحمیل کرد. به بیان بهتر تقریبا همه گروههای سیاسی از این شکست متأثرند اما در پاسخ به سوال «چه باید کرد؟» مشترک نیستند. گروهی از نمایندگان مجلس ملی ارمنستان بر لزوم اعاده سیاستهای پیشین تأکید داشته و گروهی دیگر علت رخدادهای اخیر را به سیاستهای رادیکالی پیشین نسبت میدهند. کابینه فعلی بدون توجه به حاشیههای موجود، در حال تلاش برای عادیسازی روابط با همسایگان، بازگشایی راههای تجاری برای انتفاعات اقتصادی و قطع سریع پیوندهای اقتصادی با روسیه است. پرواضح است که سرنوشت مسئله قرهباغ شدیدا به کارنامه دولت پاشینیان وابسته است. چرا که جناح رقیب از محبوبیت کافی برای براندازی کابینه فعلی برخوردار نیست و آوارگان قرهباغی نیز از سویی به هیچ یک از جناحهای موجود اعتمادی ندارند و از سوی دیگر از قدرت جمعیتی زیادی نیز برخوردار نیستند تا حرکتی مستقل از احزاب کهنهکار شکل دهند.
چنانچه دولت پاشینیان بتواند در مدت زمان باقیمانده تا انتخابات ۲۰۲۶ به گشایشهای اقتصادی قابل توجهی در سطح ملی دست یابد، احتمالا مسئله قرهباغ در سپهر سیاسی ارمنستان به حاشیه رانده خواهد شد؛ لکن اگر پاشینیان در این امر توفیقی نیابد، بار دیگر انتظار شکل گیری تظاهرات و تجمعات خیابانی و بروز بحرانهای سیاسی در ارمنستان میرود که در این صورت مسئله قرهباغ به عنوان یکی از مسائل مهم در ارمنستان مطرح خواهد شد.
البته تلاش حزب حاکم برای روسیهزدایی از اقتصاد ارمنستان را نیز باید به عنوان یکی از عناصر مهم در تعیین سرنوشت سیاسی آینده این کشور در نظر گرفت که ممکن است حساسیت کرملین را برانگیخته و سردمداران مسکو را به نقشآفرینی در ایروان وادارد. امری که قادر است تمام معادلات داخلی ارمنستان را به هم بریزد.
دیدگاه
چرا آمریکا و روسیه و ارمنستان نگران اشتراک منافع ایران و ترکیه و آذربایجان و ترکمنستان هستند ؟ برخی از بنیادهای آمریکایی و اروپاییfoundation از نگرانی مشترک آمریکا و روسیه و حتی ارمنستان در مورد اشتراکات منافع ملی چهار کشور یاد شده پرده برداشتند.۱.ایران به عنوان دومین دارنده ذخایر گاز جهان و همچنین با موقعیت راهبردی در کریدورهای شرق – غرب و شمال-جنوب، هنوز نتوانسته از این جایگاه مهم استفاده و نقش مهمی در بازار جهانی گاز داشته باشد که بیشتر به دلیل تحریمهای غرب و عدم سرمایه گذاری کافی بوده است.۲.ترکمنستان که به نسبت مصرف جمعیت خود منابع گازی بیشتر از ایران برای صادرات دارد در شرایط کنونی که غرب روسیه را تحریم کرده به همکاری ایران با آذربایجان و ترکیه جهت سواپ یا صادرات گاز به اروپا نیاز دارد…
افزایش صادرات گاز از ذخایر عظیم دریای خزر نقش محوری در توسعه ترکمنستان دارد. اما برای همکاری با تهران نمیتوان تاثیر تحریمهای غرب را نادیده گرفت.موضوع زنگزور نیز برخلاف طرح مسائل اختلاف انگیز اولیه ، اینک به عامل باج خواهی آمریکا ازترکیه و آذربایجان البته برای ترسیم نقشه همکاری ترانزیتی آنها با ارمنستان تبدیل شده است.چیزی که این دو کشور را از همکاری با ایران غافل کرده بود و در نهایت خط ترانزیت ارس را برای رقابت بامسیر انحصاری زنگزور یا مسیر دوم در کنار آن مطرح کردند.سیاست آمریکا ظرافت های خاصی دارد؛ ابتدا تنش و تفرقه را طراحی کردند تا مانع همکاری چهار کشور منطقه برای پیوند ترانزیتی شوند.پیوندی که در مراحل بعدی با همکاری سایر کشورهای حاشیه خزر از جمله قزاقستان میتواند به یک قطب اقتصادی ترانزیتی جدید در خارج از اشراف آمریکا تبدیل شود.روسیه که در باتلاق جنگ اوکراین گرفتار شده هراسان نظاره گر است.در شرایط فعلی ارمنستان تنها شانس تسلط آمریکا و انگلیس بر ترانزیت یا تضمین امنیت آن ارزیابی می شود.و مهم ترین نگرانی آمریکا انحصار ترانزیت ترکی در زنگزورمتشکل از ترکیه و آذربایجانی یا ایرانی ترکی در مسیر جایگزین ارس می باشد.تحقق هر کدام از این دو سناریو علاوه بر پیوند سه کشور با ترکمنستان و قزاقستان ،نگرانی های روسیه را نیز به چشم انداز امنیت منطقه بر می انگیزد. بی شک از نظر راهبردی همکاری ایران و ترکیه و آذربایجان مهم ترین عامل شکل گیری پیوند مشترک با ترکمنستان و قزاقستان و در نهایت ایجاد قطب تولید و ترانزیت گاز خواهد شد و آمریکا و روسیه مهم ترین بازیگران مخالف این پیوند هستند که از هر عامل اختلاف انگیز در پوشش مرز،مذهب،تحریم،و زمینه سازی برای تفرقه جهت اختلال بهره برداری خواهند کرد.اما یک موضوع را نمی توان انکار کرد در صورت ادامه اختلاف ، سهم ارمنستان در راهبردهای ترانزیتی بر اساس معادلات آمریکا قابل ملاحظه خواهد شد سهمی که زنگزور را به پل ارتباطی ارمنستان با اروپا و خزر تبدیل خواهد کرد.سهمی که در مسیرهای گرجستان و آستارا و ارس نقش آفرینی برای ارمنستان وجود ندارد وموجب انزوای بیشتر آن کشور شده است.و این مسئله اصلی است که تحت الشعاع حاشیه سازی سیاسی مذهبی در منطقه مغفول یاپنهان سازی شده است.