عملیات طوفان الاقصی؛ براستی برندگان و بازندگان جنگ غزه چه کسانی هستند؟
![](https://iswnews.com/wp-content/uploads/2025/02/Abu-Ubayda.jpg)
علیرغم تمامی گزارشها و تحلیلهای مغرضانه با هدف متقاعد کردن جامعه جهانی از “فروپاشی” محور مقاومت، واقعیت های میدانی واقعیتی کاملاً متفاوت را نشان می دهد.
با توجه به آنکه محور مقاومت اصولا ائتلافی کاملاً دفاعی در برابر تجاوز و تهاجم صهیونیسم و متحدان منطقهای آن است، بنابراین جنگ غزه را باید بر اساس تاکتیکهای دفاعی تحلیل و تفسیر کرد؛ و نه برعکس آنگونه که شبهکارشناسان رسانههای عربی یا ترکیهای و یا رسانه های غربی برای وارونه جلوه دادن واقعیت تلاش میکنند.
واقعیت شماره یک: حماس و حزب الله هنوز وجود دارند و همچنان برای نبردهای بعدی آماده می شوند، کمک های ایران قطع نشده است و تا شکست کامل دشمن ادامه خواهد داشت. نتیجه – صهیونیسم در تحقق اهدافش برای از بین بردن دشمنان اصلی خود شکست خورده است.
واقعیت شماره دو: در سوریه هنوز بیش از صد هزار شهروند وفادار به سپاه هستند که در تمام این سال ها در جمهوری اسلامی دوره های رزمی را گذرانده اند. بنابراین، صرف نظر از آینده سوریه، چه کشوری به اصطلاح دموکراتیک باشد یا یک امارت تکفیری، سوری ها راهی برای احیا و گسترش کریدور از جنوب لبنان به تهران خواهند یافت.
واقعیت شماره سه: شهدای سپاه و حزب الله در میدان نبرد و پشتیبانی یمنیها و مقاومت عراق از عملیات طوفان الاقصی بار دیگر این دیدگاه را در میان مردم فلسطین تقویت کرد که تنها ایران و متحدانش هستند که حاضرند خود را در راه آزادی قدس فدا کنند. بنابراین، تلاش های ساده لوحانه قطر و آک پارتی در ترکیه و کشورهای مرتجع منطقه ای و فرا منطقه ای برای شکستن اتحاد حماس و ایران ناکام مانده است.
واقعیت شماره چهار: اخوان المسلمین اردن در کمک به فلسطینی ها شکست خورد و خود را به تجمعات بی معنی و پوپولیسم بی ارزش محدود کرد. خون بچه های نوار غزه بر وجدان آنها سنگینی خواهد کرد. “جبهه العمل الإسلامی” (بال سیاسی اخوان الملسمین در اردن) با داشتن پایگاه اجتماعی چشمگیر ترجیح داد که از مبارزه انقلابی علیه استبداد هاشمی اجتناب کند و فقط به «مبارزه سیاسی» که به ضرر فلسطینیان غزه است تکیه کند. اخوانیهای اردن یک سال فرصت داشتند تا انقلاب کنند و از این طریق جبهه جدیدی برای به شکست کشاندن صهیونیست ها در نسل کشی غزه ایجاد کنند، اما ترجیح دادند فقط در خیابان های خود فریاد «همبستگی» سر دهند! به طور کلی، اکنون حتی اگر رژیم صهیونیستی با هدف کوچاندن همه فلسطینی های کرانه باختری و نوار غزه، به اردن حمله کند و اخوانهای محلی در مقابل آنها بایستند، با این حال اخوانی های اردن دیگر در چشم طرفداران فلسطین، مقبولیت زیادی نخواهند داشت. چرا که همه چیز باید به موقع انجام شود، به خصوص در سیاست. اخوان المسلمین اردن قطعا همه از جمله حماس را ناامید کردند.
واقعیت شماره پنج: تحریر الشام در دوره کوتاه حکومتش واقعیت درونی خود را نشان داد و خود را به خوبی رسوا کرد! جهادیهای سوری بلافاصله از آن لحظه باختند که تصمیم گرفتند با صهیونیستها «دوست» شوند و سیاست ضد ایرانی به نمایش بگذارند. از منظر بسیاری از ناظران، تحریر الشام صرفاً یک اسب تروای صهیونیسم در سوریه است. نادیده گرفتن تجاوزهای صهیونیست ها در جنوب سوریه نیز ماهیت به اصطلاح جهادیهای سوریه را نشان می دهد که برایشان مهم نیست در نزدیکی دمشق چه اتفاقاتی می افتد. آنها بیشتر به تحریک مردم سوریه برای جنگ علیه ایران علاقه مند هستند. در تراژدی فلسطین، تحریر الشام بازنده اصلی است، زیرا به سادگی ماهیت خود را افشا کرد.
واقعیت شماره شش: پوپولیسم اردوغان در مورد فاجعه فلسطین به سلاح اصلی مخالفان علیه او تبدیل شده است. مهم نیست که حزب آک (حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان) چقدر تلاش می کند تا خود را به عنوان «مدافع اصلی فلسطین» نشان دهد، چرا که واقعیت ها واقعیت باقی خواهند ماند: و تجارت با صهیونیست ها بدون مشکل در حال انجام است(اشاره به فکت مراودات تجاری و اقتصادی ترکیه با رژیم اسرائیل). بی اعتمادی به دولت اردوغان نه تنها در میان فلسطینی ها، بلکه در محافل اسلامی ترکیه نیز افزایش خواهد یافت. همه ما تجمعات بسیاری را در سراسر ترکیه به یاد داریم که در آن فعالان طرفدار فلسطین تجارت دولت ترکیه با صهیونیست ها را افشا کردند.
بدیهی است که ترکیه با افزایش فعالیتها و نفوذش در سوریه به دنبال جایگزینی برای توجیه ناتوانی اش در نوار غزه از منظر رای دهندگان و طرفدارانش است. اردوغان ممکن است نقش ترکیه در جهان را افزایش داده باشد، اما به وضوح در نوار غزه شکست خورده است. گواه شکست وی اظهارات ابوعبیده، سخنگوی گردان های القسام است که از «محور مقاومت» تشکر کرد اما اردوغان را نادیده گرفت.
واقعیت شماره هفت: قطر نماد انگلیسم (parasitism) در قضیه فلسطین است. دوحه یک سال پیش با «تهدید به قطع عرضه نفت» به کشورهای اتحادیه اروپا بدلیل حمایتشان از نسل کشی فلسطینیان در نوار غزه خود را رسوا کرد؛ چرا که این تهدید فقط یک بلوف بی ارزش بود. پس از فروپاشی دولت اسد، قطر بلافاصله تصویری رسانه ای در تمجید از القاعده سوریه سازماندهی کرد و پوشش رسانه ای سوریه، جنایات صهیونیست ها در غزه و لبنان را به حاشیه برد. علاوه بر این، جوسازان و بوقچیهای قطری تمام تلاش خود را می کنند تا ایران را در قضیه طوفان الاقصی بدنام جلوه دهند. این کار برای این است که در بین مخاطبان عرب زبان این تصور ایجاد شود که «حماس به ایران امیدوار بود، اما ایران به کمکش نیامد»؛ یعنی یک تصویر سطحی دروغین رسانه ای طراحی شده است تا بزدلی کشورهای حاشیه خلیج فارس در قبال رابطه شان با صهیونیست ها و خیانتشان به فلسطینی ها را پشت آن پنهان کنند.
حال بیایید به بازندگان طوفان الاقصی نگاه کنیم: علاوه بر صهیونیست ها که به تدریج در حال تبدیل شدن به منحوسین بین المللی هستند، همه کسانی که از پیروزی تروریستها در سوریه خوشحال شدند نیز همینطور هستند. افکار عمومی در این کشورها هنوز متوجه وخامت اوضاع و جدیت مشکلات پیش رو نشده اند، اما شرایط در این راستا رو به جلو است و وخامت به زودی آشکار خواهد شد!
دیدگاه