راه حل دو دولتی مرده است؛ آنچه این راهکار به فلسطینیان ارائه میدهد، یک دولت نیست!

ایدهی راهحل دو کشوری برای اسرائیل و فلسطین، سالهاست که به عنوان مسیری برای صلح معرفی میشود اما اکنون به یک وعده توخالی و سراب دیپلماتیک بدل شده و فقط واقعیت اشغالگری و آپارتاید را پنهان میکند. در این نوشته، به بررسی دلایل تاریخی، واقعیات کنونی و تناقضهای ساختاری این راهحل پرداخته شده است.
دو دولتی یا یک توهم سیاسی؟
تمام بحثها دربارهی راهحل دو کشوری (دو دولتی) در بهترین حالت، توهم و در بدترین حالت انحراف از واقعیت است. مقامات ارشد اسرائیل بارها به طور آشکار اعلام کردهاند که هیچگاه اجازه تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی را نخواهند داد. نتانیاهو اخیرا اظهار داشت هیچ سناریویی پس از جنگ وجود ندارد که به تشکیل دولت فلسطینی منجر شود. این موضعگیری با مفهوم حاکمیت دولت در تناقض کامل است.
اسرائیل با گسترش شهرکسازیها، اشغال مناطق، سیاستهای نژادپرستانه و خشونت سیستماتیک، نه تنها راه را بر دولت فلسطینی بسته بلکه ماهیت پروژه را آشکار کرده است؛ این سیستم برای جلوگیری از شکلگیری دولت فلسطینی طراحی شده نه تحقق آن! ادامه این گفتمان صرفاً ابزاری برای تطهیر آپارتاید با الفاظ دیپلماتیک است.
با فرض اعلام تاسیس کشور فلسطین، شرایط اداره دولت چگونه خواهد بود؟
حتی اگر طی ماههای آتی، تاسیس کشور فلسطین اعلام شود، در شرایط فعلی امکان ادارهی مؤثر آن وجود ندارد. قلمرو این دولت از دو منطقهی جدا از هم – غزه در جنوب غرب و کرانه باختری در شمال شرق – تشکیل میشود در حالی که مناطق اشغالی توسط اسرائیل میان آنها واقع شده است و این رژیم تمامی مرزها، آسمان و مسیرهای ارتباطی را کنترل میکند. بنابراین، خودمختاری فلسطینیها عملاً وابسته به اجازهی اسرائیل است.
کشوری بدون ارتش، اقتصاد و مرز
بر اساس چارچوب اسلو، فلسطین باید غیرمسلح باشد و این موضوع یعنی عدم داشتن قدرت دفاع در برابر محاصره، حملات شهرکنشینان و نظامیان اسرائیلی. حتی اگر این دولت به رسمیت شناخته شود، در عمل چیزی بیشتر از یک زندان روباز نخواهد بود. یک دولت بدون ارتش، بدون کنترل بر مرزها و اقتصاد، بدون داشتن قدرت دفاع و بدون حفاظت در برابر بمباران یا حملات زمینی. این مدل از دولت فلسطینی در واقع یک نماد تبلیغاتی برای مشروعسازی اشغالگری است.
فراموشی روز نکبت و نابودی مسئله فلسطین
در راهحل دو دولتی هرگز به ریشه مسئله، یعنی روز نکبت – آوارگی ۷۵۰ هزار فلسطینی، اشغال ۷۸٪ از خاک فلسطین و سلب حق بازگشت – اشاره نشده است. حتی مناطق محدودی که طبق اسلو در اختیار فلسطینیها قرار گرفت، امروز به شدت اشغال شده است. ۶۰٪ کرانه باختری (موسوم به منطقه C) همچنان تحت کنترل کامل اسرائیل است و بیش از ۷۰۰ هزار شهرکنشین در آن ساکن شدهاند. مناطق فلسطینیان در کرانه باختری با جادها و شهرکها و پست های بازرسی صهیونیست ها از یکدیگر جدا شده اند. گسترش شهرکسازیها، ساختار جغرافیایی کرانه باختری را به جزایری منزوی تبدیل کرده که نمیتوانند مبنای یک کشور منسجم باشند.
راه حل دو کشوری تسویهحسابی ناعادلانه است
طرح دو کشوری، اکنون جسدی سیاسی است که تنها برای ایجاد این تصور که تلاشی صورت گرفته، زنده نگه داشته شده است. اما واقعیتهای میدانی، عدالت و ژئوپلیتیک نشان دادهاند که این پروژه شکست خورده است. اقدامات نمادینی همچون به رسمیت شناختن دولت فلسطین، تا زمانی که با حاکمیت واقعی همراه نباشند، بیشتر جنبه تبلیغاتی برای اشغالگری دارد تا گامی در مسیر آزادی.
در روزهای اخیر، برخی مقامات ارشد غربی مانند کییر استارمر و دولتهای اسپانیا و نروژ، به رسمیت شناختن دولت فلسطین را گامی تاریخی نامیدند اما واقعاً چه چیزی را به رسمیت میشناسند؟ کشوری بدون زمین، بدون حاکمیت، بدون امنیت؟ حتی نتانیاهو نیز طی سخنرانی در تاریخ جولای ۲۰۲۵ در کاخ سفید بار دیگر تأکید کرد که «تشکیل دولت فلسطین، تهدیدی برای بقای اسرائیل است». بنابراین، به رسمیت شناختن کشور فلسطین بدون حاکمیت واقعی، صرفاً تبلیغی برای اشغالگری است.
جمعبندی:
پروژه دو کشوری اگر روزی هم واقعبینانه بود، امروز دیگر نابود شده است. این طرح نه حاکمیت میآورد نه عدالت و تنها موجب انحراف افکار عمومی از واقعیتهای اشغالگری، خشونت سیستماتیک و آپارتاید اسرائیلی میشود. اصرار بر این چارچوب شکستخورده، تنها به تثبیت وضعیت موجود و ادامه رنج فلسطینیها منجر خواهد شد.
طرح دو کشوری به عنوان ابزاری برای غرب جهت فرار از مسئولیت تاریخیاش در قبال فاجعه فلسطین تبدیل شده است. در حالی که فلسطینیها همچنان با اشغال، تبعیض نژادی و خشونت روزمره دستوپنجه نرم میکنند، به رسمیت شناختنهای نمادین و بدون پشتوانهی حاکمیتی، بیشتر به یک ژست دیپلماتیک شبیهاند تا قدمی واقعی برای آزادی. تنها زمانی میتوان از راهحل سخن گفت که حقوق تاریخی، انسانی و سرزمینی فلسطینیها محترم شمرده شود. در غیر این صورت، آنچه در حال رخ دادن است، نه صلح، بلکه مدیریت آپارتاید با زبان دیپلماتیک است.
برگرفته از نوشتار هاله جابر، تحلیلگر مسائل غرب آسیا و خبرنگار خارجی سابق روزنامه تایمز
دیدگاه