پیشروی ارتش سوریه در استان ادلب؛ ۵۰۰ متر تا معره النعمان + نقشه میدانی
در ادامه پیشرویهای ارتش سوریه در استان ادلب مناطق تلمنس و معرشمشه در شرق شهر استراتژیک معره النعمان از اشغال تروریست های تحریرالشام و متحدانش آزاد شد.
با پیشرویهای صورت گرفته، نیروهای ارتش حدود ۵۰۰ متر با شهر معره النعمان فاصله دارند.
همچنین از نکات خاطره انگیز این پیشرویها رسیدن نیروهای ارتش سوریه به پادگان وادی ضیف پس از پنج سال است. ۲۶ آذر ۹۳ بود که نیروهای ارتش سوریه پس از تحمل ماه ها محاصره در پادگان های وادی الضیف و حامدیه و برخی مناطق اطراف آنها در نهایت در نیمه های شب مجبور به عقب نشینی به سمت مورک شدند. این عقب نشینی بدلیل وضعیت نیروها در منطقه بسیار خاطره انگیز شد.
پادگان وادی الضیف و حامدیه جزو آن دسته از مناطقی بودند که در جریان شکست ها و عقب نشینی های پی در پی آن سال های ارتش سوریه ثابت قدم باقی ماندند و مواضع خود را حفظ کردند و تلاش های پیاپی مسلحین طی ماه ها برای تصرف آن با شکست مواجه میشد و متحمل تلفات بالایی میشدند و با توجه به اشراف دیدی که این پادگان ها بر منطقه و شهر معره النعمان داشتند همواره خاری بودند در گلوی مسلحین. اکنون بازگشت دوباره ارتش سوریه به این منطقه خاطرات مقاومت آن سالهای پرماجرا و سخت را زنده کرده است.
یکی از نقشه های قدیمی آن سالها…
۲۴ آذر ۹۳
نیروهای ارتش سوریه که چیزی در حدود ۱۴۰۰ نفر بودند ابتدا به سمت معرحطاط عقب نشینی کردند و سپس دو روز بعد یعنی در ۲۶ آذر ۹۳ از میان مسلحین خود را به مورک رساندند.
دوستانی که از مخاطبین قدیمی ما هستند حتما آن روزها را بخاطر دارند…
لینک آرشیو خبرهای وادی الضیف و حامدیه: اینجا
دیدگاه
واقعا عجب روز هایی بود
دقیقا یادمه نیروهای حاضر در ارتش سوریه که از لشکر ۴ زرهی ولشکر ۱۱ پیاده بودن با وجود مبارزه دلیرانه وشجاعانه وبا شهادت بیش از ۸۰ نفر درمقابل تروریست ها که نیرویی بالغ بر ۵۰۰۰ هزار نفر وحداقل ۵۰ تانگ بودن ،عقب نشینی کردن به سمت مورک ودر واقع با این عقب نشینی سراسر ادلب به جز فوعا وکفریا در کنترل جبهه النصره وهمپیمانانش قرار گرفت
بله، تمام اون شبهای دلهره آور و غم انگیز را به یاد داریم. مقاومت های جانانه و مردانه و عقب نشینی های غم انگیز و سربازهایی که میموندند تا همقطارنشون بتونند برگردند.
این اواخر هر خبر آزادسازی در مناطق سوریه یک شیرینی خاصی داشت. شیرینی استقامتی که جواب داد. حالا ولی با گرفتن حاج قاسم از ما هر بار تلخی خاصی همراه با این دست خبرها همراه میشه. سید خوب گفت جگرمون آتیش میگیره از داغ نبودن حاج قاسم. دشمن اتفاقا برای همین دست خبرها هم بود که حاجی را گرفت. تحمل شکست توطئه های چندین ساله با لشگر امپراطوری عظیم دروغ و فریب و تکفیر و استکبار و پول و قدرت و رسانه و نفر و ناو جنگنده و تمام جهان برابر یک نفر را نداشت. لبخندهای بی خیالانه حاج قاسم انگار که روی زمین نبود دیوانشون میکرد.
گمان نکنند از سر ضعف غمگین هستیم، خدا کمک خواهد کرد انشاء الله که خون حاج قاسمها جوانه بزنه و درخت تنومندتری بشه ولی خب یک درخت کهنسال که سالها در برابر طوفان و ناملایمات و حتی تبرهای آخته جاهلان و آتشها و سیلها و سنگها مقاومت کرده و سایه و سبزی و هوا به در سایگانش عطا کرده را اگر ناغافل و ناجوانمردانه قطعش کنی معلومه که دل پناه اوردندگانش میشکنه. روزی را انتظار میکشیم که گناهانمون مانع نشه و حاجی را یکبار دیگه ببینیم، این بار از نزدیک.