ریشه های جنگ دوم قره باغ – قسمت اول
نبرد میان آذربایجان و ارمنستان که از ۶ مهر آغاز شده بود با توافق آتش بس در ۲۰ آبان، پس از ۴۵ روز پایان یافت و اکنون انبوهی از پرسشها درباره چگونگی پایان نبرد، دستاوردها و شکستها برای دنبال کنندگان تحولات قفقاز مطرح میشود. پیش از آنکه بخواهیم کشور و یا دولتی را برنده یا بازنده جنگ معرفی کنیم باید نگاهی به جغرافیا، تاریخ و پراکندگی اقوام قفقازی بیندازیم تا پیچیدگیهای موجود را بهتر درک کنیم.
قسمت نخست
منطقه قفقاز از نظر جغرافیایی محلی برای اتصال آسیا به اروپا است و کوههای قفقاز به عنوان مرز طبیعی، این منطقه را به ۲ قسمت جنوبی و شمالی تقسیم میکند که شمال آن اروپا و جنوبش آسیاست. سرزمینهای پرآب، نسبتا مرتفع و اغلب کوهستانی و دشت که به دریای کاسپین و دریای سیاه تکیه زده و در دنیای قدیم که فاقد مرزهای فیزیکی بوده یکی از کریدورهای مهاجرتهای انسانی به شمار میرفت. ورود گروهی از اقوام هند و اروپایی به داخل فلات ایران یکی از نمونه های شناخته شده است.
این منطقه در مقاطعی از تاریخ خود شاهد دیواری بنام سد کوروش یا ذوالقرنین در کوههای قفقاز بوده که به عنوان مرز فیزیکی مانع هجوم اقوام شمال این کوهها به محدوده جنوبی تحت حکومت ایران بوده هستیم. پس از تخریب این دیوار مرزهای قومی جابجا شده و در هم تندیگی میان آنها بیشتر شده است. منطقه قفقاز در حال حاضر محل زندگی ۸۰ قوم بزرگ و کوچک از نژادهای سفید و زرد است که پرتراکم ترین مکان برای حضور اقوام محسوب میشود. این منطقه بیشتر تحت حاکمیت ایران بوده، در مقاطعی مستقل شده و عثمانی و روسیه نیز در آن حاکمیت داشته اند. سیاست کوچ اجباری بخشهایی از یک قوم توسط دولتهای ایران، روسیه تزاری، عثمانی و اتحاد جماهیر شوروی مرزهای میان اقوام را به هم ریخته و موجب قرارگیری اقلیتی از یک قوم در میان اکثریت اقوام دیگر شده و همین کار را برای مرزکشی سیاسی بسیار سخت میکند. هر چند این روش در دنیای قدیم روشی موثر برای جلوگیری از شورش به حساب میآمد.
هر قوم قفقازی در طول تاریخ حیات سیاسی و اجتماعی خود همیشه شکلی از استقلال را تجربه کرده و به صورت حکومتهای محلی بر سر متصرفات با اقوام مجاور درگیریهایی داشته اند.
مرجع حل این اختلافها همیشه حکومت مقتدر مرکزی بوده و دولت حاکم بر این منطقه میتوانست به تنشها با اعمال زور یا سیاست خاتمه دهد.
حاکمان خان نشینهای قفقاز علاوه بر درگیری با یکدیگر، تنشهایی با حکومت مرکزی داشته و ایالتها و ولایتهای این منطقه تا زمان جدایی از حکومت ایران همواره مدعی اختیارهای بیشتر و یا استقلال بوده اند.
همین موضوع در کنار خراج حکومتی کمرشکن سبب شد تا آنها پای قدرتهای دیگر را به منطقه باز کنند. امپراطوری روم در دوره ساسانیان، عثمانی در دوره اضمحلال حکومتهای قدرتمند در ایران و روسها در دوره حکومتهای ایرانی صفویه، افشاریه و قاجاریه و دوباره عثمانی در جنگ جهانی اول و تزلزل تزارها به عنوان دولتهای خارجی وارد این منطقه شوند. طی دوره تسلط ایران بر این منطقه ستم دربار حکومتی و برگزیدن کنیز و غلام بچه از منطقه قفقاز همواره موجب آزردگی مردم این منطقه میشده است. شاید بتوان منظومه خسرو و شیرین و شیرین و فرهاد نظامی گنجوی را شاهدی بر این مدعا فرض کرد که خسرو پرویز شاه ساسانی ایرانی دختری ارمنی بنام شیرین را به همسری برگزید و زمانی که او فرهاد را دید دل بسته وی شد. زنان قفقازی (گرجی و ارمنی) دربار صفویه و قاجاریه و نوجوانان پسر قهوه خانه ها در دوره صفویه نمونه های دیگری از این موضوع هستند.
دلیل دیگر عزم این مردم برای استقلال را میتوان ظلم و کشتار حاکمان مستبد بیان کرد که پس از کشتار نادرشاه افشار و آغا محمدخان قاجار (از صلب شاه سلطان حسین صفوی که در میان قاجارها متولد شده بود) شورشهای فراوانی به راه میافتاد. زمانی که الکساندر اول امپراطور روسیه زمینه را فراهم دید در زمان فتحعلی شاه قاجار(خان باباخان) وارد قفقاز شد که جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجاریه آغاز و ۲۶ سال طول کشید که خانهای ایالتها و ولایتها با سودای استقلال و تحت حمایت روسیه در دوره جنگ اول بر علیه دولت ایران شورش کردند و موجب شکست ارتش ایلاتی ایران را فراهم کردند. بیشتر آنها زمانی که دریافتند سرزمینشان به دست روسها تصرف شده و استقلالی در کار نیست در دوره دوم علیه روسیه قیام کردند و با کمک طلبی از ایران جنگهای دوره دوم به راه افتاد.
طی این نبردها که با انعقاد معاهده های گلستان در ۲۵ اکتبر ۱۸۱۳ (جنگ اول) و ترکمنچای در۱۰ فوریه ۱۸۲۸ (جنگ دوم) پایان یافت دولت ایران حاکمیت تمام قفقاز جنوبی (آذربایجان، ارمنستان و گرجستان امروزی و ایغدیر ترکیه) و بخشهایی از قفقاز شمالی(چچن، اینگوش و داغستان) برای مدت ۱۰۰ سال به امپراطوری روسیه واگذار کرد. پس از قتل الکساندر گریبایدوف ( ۱۱ فوریه ۱۸۲۹) سفیر کبیر روسیه به دست مردم تهران، اقوام قفقازی نیز بر علیه روسها شورش کردند. دولت ایران و لزگیها، آوارها، چچنها، تالشها ، تاتها، ترکها، تاتارها و ارمنیها تا دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در ایران مشغول جنگهای چریکی و کشمکش دایمی با روسها بودند که همگی سرکوب شدند. طی این دوران دولت ایران گرفتاری فراوان داشت و واکنشی نشان نمیداد.
دولت روسیه که از قدرت گیری احزاب قومیتهای قفقاز نگران بود اختلافهای قومی را برانگیخت تا بتواند ضمن سرکوب یک قوم به دست دیگری مانع خیزشهای اقوام و اتحاد آنها با یکدیگر شود. این دسیسه که سرآغاز کشتارهای اقوام (مسلمانان و مسیحیان و یهودیان) به دست یکدیگر در قفقاز محسوب میشود با نام کشتار ارمنی- تاتار (مسلمانان قفقاز در ابتدای سده ۲۰ میلادی تاتار نامیده میشدند) که از ۶ فوریه ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۷ با قتل عام ارامنه باکو به دست تاتارها و سپس تاتارها به دست ارامنه در ایراوان شروع شده بود تا تفلیس و نخجوان ادامه یافت. طی این کشتارها روسها سکوت میکردند و پس از اینکه ۲ طرف متحمل تلفاتی میشدند با مداخله به موضوع قتل عام در همان نقطه پایان میدادند.
همچنین روسیه تزاری برای اینکه پروژه روس سازی اقوام قفقاز را پیش ببرد همه اقوام را سرکوب میکرد. البته حرکتهای آزادیخواهی و استقلال طلبی میان اقوام قفقاز بروز کرده بود که فعالیت همگی آنها مخفیانه بود. ارتباط اقوام قفقازی با ایران نیز قطع نشده بود و در مبارزات خود همواره نگاهی به سرزمین مادری داشتند و فعالیتهای آن تا ایران کشیده میشد.
حزب داشناکسوتیون با گرایش ملی گرایی ارمنی و مبارزه با استبداد در ۱۸۹۰ برای استقلال ارامنه قفقاز از روسها، جلوگیری از نسل کشی ارامنه در شرق عثمانی (به لحاظ تاریخی و فرهنگی ارمنستان غربی) و تشکیل ارمنستان بزرگ تاسیس شد. این حزب از سال ۱۸۹۵ با سازمان جوانان ترک برای سرنگونی سلطان عبدالحمید دوم پادشاه عثمانی (آغازگر نسل کشی ارامنه در عثمانی) همکاری میکرد که همکاری آنها تا براندازی وی در سال ۱۹۰۹ ادامه یافت و پس از طرح ایده پان تورانسیم (ایجاد کشور ترکی از متصرفات عثمانی تا شرق آسیا) برای همیشه قطع شد.
داشناکها وارد ایران شدند تا ضمن جلوگیری از نسل کشی ارامنه ساکن شرق عثمانی (ارمنستان غربی)، از قتل و غارت مردم ارامنه ایالت آذربایجان ایران بدست قوای عثمانی جلوگیری کنند و از طریق مرز مجاور این ایالت ایران با ارمنستان برای ذخیره سلاح، مهمات و آموزش نیروهای خود بهره ببرند که حاصل آن ساخت کارگاه های ساخت سلاح در تبریز و خوی بود. اعضای این حزب نگاهی به گیلان نیز داشتند و گروهی با سرپرستی یبرم داویدیان گانتاکتسی (یبرم خان ارمنی رییس نظمیه تهران پس از فتح پایتخت) راهی رشت شد. از جمله نتایج حضور ارامنه راهسازی، داروسازی و کمکهای پزشکی در مناطق حضورشان بود. اعضای داشناکسوتیون همزمان با حضور در ایران در انقلاب مشروطه نقش آفرینی کردند و تهران در سال ۱۹۰۷ و ۱۹۰۸میزبان مذاکرات حزب اعتدالیون (مشروطه طلب) و استپان زوریان (رستوم) سرکرده این حزب بود. تهیه سلاح برای مشروطه طلبان کمیته های گیلان و تبریز و حضور نیروهای فدایی ارمنی در وقایع باغ مدیریه رشت (کشتن سردار افخم حاکم مستبد گیلان)، مشارکت در دفاع از تبریز و فتح تهران(سرنگونی محمدعلی شاه قاجار در ژوئیه ۱۹۰۹)، راه اندازی نظمیه نوین و حفاظت جواهرات ملی، از نتایج حضور این گروه در ایران بود. البته روسها که متوجه حضور ارامنه در ایران شده بودند از سال ۱۹۰۵ و همزمان با کشتار ارمنی-تاتار قصد راه اندازی ماجرایی مشابه در رشت و تبریز را داشتند که با اطلاع رسانی اعضای داشناک و هوشیاری علمای شیعه در تبریز و رشت خنثی شد. روسها پس از فتح تهران به وسیله مشروطه طلبان به قلع و قمع مشروطه چی های قفقازی پرداختند که اعدام پطروس خان ملیک آندریاسیان در ۶ ژانویه ۱۹۱۳ از آن دسته است. البته مجاهدان مشروطه نیز در نبردهای ارمنستان با عثمانی گردانی را با فرماندهی سید اشرف کرگانرودی رییس نظمیه رشت به یاری ارامنه فرستادند که موجب پیروزی آنها شد.
همچنین مسلمانان قفقاز نیز حرکتی با نام سازمان جوانان انقلابی در سال ۱۹۰۲ با سرگردگی محمدامین رسول زاده تاسیس کردند. وی که در مبارزات خود با تزارها در نشریه های «همت» و «تکامل» و بعدها «قلم» فعالیت میکرد و از موسسین حزب مساوات در آذربایجان بود. آنها سعی میکردند تا با پخش اعلامیه و آگاهی کارگران به ویژه در بخش استخراج نفت باکو به مقابله با تزارها بپردازند. وی در سال ۱۹۰۷ همراه با گروهی از اعضای سوسیال دموکرات این سازمان به تبریز آمد تا از ظرفیت ایران برای مبارزه با روسها بهره ببرد. وی روزنامه ایران نو (با سبک نویسندگی اروپایی که روزنامه نگاری ایران را متحول کرد) را منتشر شد. محمد امین رسول زاده به عنوان یک اندیشه پرداز سوسیال دموکرات برای انقلاب از موسسین حزب دموکرات ایران(عامیون) در زمان مشروطه و از جمله مجاهدان مشروطه تبریزی در جنگ با قوای دولتی بود. رسول زاده نیز مورد غضب تزارها بود و در سال ۱۹۱۱ بر اثر فشارهای دولت روسیه و مخالفت اعتدالیون با وی از ایران اخراج شد و به ترکیه رفت و ضمن ائتلاف با سازمان ترکهای جوان با ایده های پان ترکی به (آران و شروان) بازگشت و جمهوری آذربایجان را تاسیس کرد. گروهی از همین مجاهدان بعدها در شکل گیری نهضت جنگل به یاری میرزا کوچک خان نیز شتافتند.
روسها متوجه یک عقبه قوی در داخل ایران برای حمایت از مبارزات قفقاز شده بودند و نگران حرکتهای این چنینی بودند تا مبادا موجب بیداری حس ایران خواهی آنها و بازگشت قفقاز به ایران شود. همین موضوع میتواند تجاوزگری و فشار روسیه به قفقازیها را در داخل ایران توجیه کند. البته ایران آن روز در شرایطی نبود که بتواند اوضاع داخلی را سامان دهد و به اعاده سرزمینهای از دست رفته بپردازد.
پس از زوال تزارها در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ قفقازیها باز هم سر برآوردند. ابتدا دولت موقت روسیه کمیته قفقاز و سجم را در نوامبر ۱۹۱۷ تشکیل داد که این کمیته در ۲۴ فوریه ۱۹۱۸ اعلام استقلال کرد و جمهوری دموکراتیک قفقاز جنوبی(فدرال) را به مرکزیت تفلیس تشکیل دادند. پس از تهاجم نظامی ارتش عثمانی به این دولت در سرحدات ارمنی و گرجی نشین و اعلام حمایت مساواتی های از این حرکت، این جمهوری نوپا با اعلام استقلال جمهوریهای دموکراتیک ارمنستان و آذربایجان در ۲۴ ماه می و سپس گرجستان در ۲۶ می ۱۹۱۸ پایان یافت. ارتش اسلام قفقاز با فرماندهی نوری پاشا که از جمهوری دموکراتیک آذربایجان حمایت میکرد برای دستیابی عثمانی به نفت کاسپین حرکت خود به سوی نخستین چاه نفت جهان در باکو را شروع کرد و جنگ میان ارمنستان و آذربایجان از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ به راه افتاد. این جنگ در حالتی بود که اقلیت ۶۰ هزار نفری ارمنی در شهر باکو و سومقاییت مستقر بودند و نیروهای فدراسیون انقلابی ارامنه (داشناکسوتیون) را در این شهر محاصره کردند. کمک ارتش انگلیس به فرماندهی ژنرال دانسترویل نیز مانع سقوط باکو نشد و تخلیه زودهنگام سنگرها توسط انگلیسها دومین کشتار ارامنه باکو (۳۰ هزار نفر) در ۱۵ سپتامبر ۱۹۱۸ با مشارکت تاتارها به وقوع پیوست. گروهی از ارمنیها با کشتی های بخار توانستند به روسیه و انزلی بگریزند. بهانه این حملات کشتار مسلمانان و یهودیان قوبا به دست ارامنه در همین سال ذکر شده است.
کشتار دیگر قفقاز ۲ سال بعد از نسل کشی باکو در شوشا(شوشی) روی داد و ۱۵ هزار ارمنی با وجود عدم مقاومت توسط ارتش جمهوری دموکراتیک آذربایجان و ارتش اسلام قفقاز کشته شدند. میتوان گفت دومین دوره کشتارهای قفقاز در زمانی که روسها مسلط نبودند حاصل دخالت عثمانی بود و آنها به دنبال ایجاد موازنه جدیدی بودند تا ارامنه را از میان بردارند. هر چند شکست عثمانی در جنگ جهانی اول و تهاجم ارتش سرخ شوروی تازه تاسیس در سال ۱۹۲۰، پایانی بر جمهوریهای مستقل قفقاز و مسکوت ماندن اندیشه های قومی در این منطقه بوده است.
نویسنده: طاها عبدالهی کارشناس مسائل قفقاز
دیدگاه
همیشه در تمام تاریخ ما پای روسیه خبیث بوده و الانم هست. اینقدر که از روسیه و چین خوردیم از آمریکا نخوردیم.
خیلی جالب و آموزنده، ممنون
با سلام و عرض خسته نباشید مجدد و تشکر از این مطلب بسیار مفید .
فقط خواستم یک نکته را متذکر شوم ؛ پتر کبیر و فتحعلی شاه قاجار با یکدیگر معاصر نبوده اند! پتر کبیر معاصر سلطان حسین صفوی و شورش افغان ها بود و با سو استفاده از آشفتگی داخلی ایران اولین لشکرکشی رسمی روسیه تزاری به ایران را به راه انداخت و از راه دریا گیلان و مازندران را فتح کرد اما کمی بعد نادر شاه آنها را مجبور به عقب نشینی نمود . دوره اول جنگ های ایران و روسیه در عهد فتحعلی شاه ، تزار روسیه الکساندر اول بود ، و در دوره دوم جنگ ها نیکلای اول .
سلام مقاله خوبی بود
انتصاب آغا محمد خان به صفویه توسط احمد خان ملک ساسانی در کتاب سیاستمداران دوره قاجار بررسی و رد شده است