جنگ یمن به کدام سو می رود؟ شماره سوم
بررسی تغییر مواضع و چارچوب اهداف آمریکا در خصوص توقف جنگ و برقراری گفتگوها در یمن و همچنین گزارش آخرین وضعیت جریانهای مختلف در یمن
اظهارات “جوزف بایدن” رئیسجمهور جدید آمریکا در خصوص جنگ یمن و توقف حمایت های نظامی این کشور از ائتلاف سعودی نشانگر ابعاد جدید دیگری از اهداف غرب در یمن است که می تواند بسیار خطرناک باشد و عواقب ناگواری را به دنبال داشته باشد. تحولات اخیر در یمن، جنگ را به گونهای دیگر رقم زده است که به طور خلاصه به ابعاد آن می پردازیم:
۱- اظهارات اخیر بایدن در خصوص جنگ یمن و مسائل منطقه به شرح ذیل میباشد:
«دیپلماسی به آمریکا بازگشته است. ما ائتلاف ها را بازسازی خواهیم کرد و با جهان ارتباط برقرار خواهیم کرد. من اصلاح سیاست خارجی را اعلام میکنم و وزیر دفاع وضعیت نیروهای ما در خارج از کشور را با توجه به اولویت ها و امنیت ملی بررسی میکند. ما تمام پشتیبانی نظامی آمریکا در جنگ یمن از جمله قراردادهای فروش تسلیحات را متوقف میکنیم و جنگ در یمن باید پایان یابد. “تیموتی لندرکینگ” به عنوان نماینده آمریکا در یمن فعالیت خواهد کرد. ما با عربستان سعودی همکاری خواهیم کرد تا از حاکمیت آنها دفاع کنیم.»
مواضع بایدن در خصوص توقف جنگ یمن، سیاستی است که بطور کلی غرب بدان رسیده است و در دوران ترامپ سعودیها تلاش زیادی برای ورود مستقیم آمریکا به جنگ یمن و جبران شکستهای خود کردند و این برنامه با تروریستی خواندن انصارالله و اعمال تحریم علیه رهبران این جنبش آغاز شد. اما با تغییر دولت در آمریکا برنامه جنگ نیز به توقف جنگ و به کارگیری دیپلماسی تغییر یافت. حال که بحث دیپلماسی پیش کشیده شده است، جنگ یمن به کدام سو میرود؟
بایدن، تیموتی لیندرکینگ را به عنوان نماینده آمریکا در امور یمن انتخاب کرده است که سابقهای طولانی در ترکیب سیاست خارجی آمریکا در منطقه غرب آسیا دارد و آخرین سمت وی معاون وزیر خارجه در امور ایران و عراق بوده است که بیربط با مسئله یمن نیست. لیندرکینگ در مواضع پیشین خود و در مصاحبهای با شبکه قطری الجزیره گفته بود: «عربستان و امارات علیرغم هزینههای بالا و کمکهای آمریکا نتوانستند اهداف مورد نظر در یمن را محقق کنند و این یک حقیقت ناراحتکننده است. ایران مسئول شکست این عملیات است زیرا از حوثیها (انصارالله) حمایت کرده و آنان را آموزش داده و به تجهیزات نظامی مجهز میکند. ما به خاطر عدم پایبندی طرفهای درگیر در یمن به مفاد توافق سوئد احساس ناکامی میکنیم و ملت یمن نیز بیشتر احساس ناکامی دارد.»
بایدن به خوبی فهمیده است بدون استفاده از ایران نمیتواند در مسئلهی یمن موفق شود. این به معنای وابستگی انصارالله به ایران نیست، بلکه برطرف کردن فشارها علیه ایران در توافق هستهای میتواند ابزاری برای امتیازگیری در یمن شود و ایران بهترین واسطه در مقابله با سختی سیاست انصارالله است. در واقع منظور بایدن از دیپلماسی اینست که توافق هستهای زمینه توافق منطقهای و سایر موارد با ایران نیز بشود.
همان طور که در مطالب گذشته نیز اشاره کردیم قراردادهای تسلیحاتی با عربستان سعودی و امارات دو وجه دارد که گویای سیاست آمریکا در مواجه با کشورهای وابسته به آن از جمله این دو کشور عربی است. از طرفی امتیازات خود را میگیرند و از طرفی دیگر در عمل به تعهدات زیر قول خود میزنند، این واقعیت سیاست آمریکا است و به غیر اسرائیل هیچ کشوری از آن مستثنی نیست. بنابراین توافقهایی که دولت ترامپ با آل سعود و آل زاید انجام داد توسط بایدن تعلیق شد و حمایت از جنگ تبدیل به توقف جنگ شد. چرا که اتاق فکر غرب معتقد است توان ائتلاف سعودی در یمن به شدت تخریب شده و این حجم از هزینهها و خسارات منجر به تحقق اهداف آنها در یمن یعنی استقرار حکومت تابع و تامین کننده منافع اقتصادی آنها نشده است. (البته تاکتیک همیشگی غرب در یمن شامل استمرار جنگ، حکومت فدرالی، تجزیه و… بوده است که گذر زمان بیشتر آنرا نمایان خواهد کرد.)
۲- واکنش عربستان سعودی به اظهارات بایدن تنها استقبال از بخشی را شامل شد که درباره همکاری آمریکا برای دفاع از حاکمیت سعودیها بر عربستان بود و این نشانگر سرد شدن روابط آمریکا با سعودیها نیست؛ بلکه نشانگر عدم حمایت بایدن از سیاستهای یکجانبه سعودیهاست. بایدن گفته است طرفدار بازسازی و ساخت ائتلاف است و این بدین معناست که بایدن سیاست دموکراتها مبنی بر ایجاد ائتلاف عربی-صهیونیستی را دنبال میکند و از ائتلاف کشورهای عربی حمایت میکند اما همانند ترامپ به دنبال بهاء دادن به اهداف یکجانبه سعودیها نیست.
دولت مستعفی منصورهادی نیز گفته است که ما از آنچه در سخنرانی بایدن در مورد تأکید بر اهمیت حمایت از تلاش های دیپلماتیک برای حل بحران یمن آمده است استقبال می کنیم.
پس از اجرای توافق ریاض، نقش و حضور جریان اخوانی در دولت مستعفی بسیار محدود شد و با این کار میدان برای جولان جنوبیها در آینده یمن بازتر شده است و این موضوع مورد پسند حلقه طرفدار منصورهادی نیست.
بنابراین آنها دیپلماسی با انصارالله را برای جلوگیری از قدرت یافتن جنوبیها موثر میدانند. اما وابستگی به عربستان سعودی و پافشاری آنها بر کسب پیروزی در میدان نبرد با انصارالله باعث شده تا به میز مذاکره پشت کنند.
۳- شورای انتقالی جنوب به سرکردگی “عیدروس الزبیدی” اخیرا سفری به روسیه داشتهاند و در آنجا در خصوص افزایش نقشآفرینی روسیه در یمن و عادیسازی روابط با اسرائیل پس از احیای یمن جنوبی سخن گفتهاند. مقامات روسیه نیز بر توافق ریاض و نقشآفرینی جنوبیها در مذاکرات آتی یمن تاکید کردهاند.
اکنون برای دومین بار باید مجدد سوالمان را تکرار کنیم: حال که بحث دیپلماسی پیش کشیده شده است، جنگ یمن به کدام سو میرود؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا وضعیت و ساختار جریانهای موجود در یمن را بررسی اجمالی میکنیم:
الف) دولت نجات که تحت حمایت انصارالله و ۱۶ حزب سیاسی از جمله کنگره ملی، (بخشی از) حراک جنوبی و… قرار دارد و متحد جبهه مقاومت اسلامی در منطقه غرب آسیا است.
مناطق تحت کنترل انصارالله شامل استانهای صنعاء، عمران، صعده، ریمه، الحجه، محویت، ذمار، إب و اکثر مناطق استانهای البیضاء، الحدیده، الجوف (بیش از ۷۵ درصد) و استانهای الضالع، تعز، مأرب و لحج (مابین ۵-۵۰ درصد) میباشد.
طبق بررسیهای انجام شده حداقل ۶۵ درصد جمعیت کل یمن در مناطق تحت کنترل انصارالله سکونت دارند و حداقل ۵۲ درصد جمعیت کل یمن طرفدار دولت نجات و انصارالله هستند.
ب) دولت مستعفی منصورهادی (متحد عربستان سعودی):
نیروهای منصورهادی که تحت حمایت کامل ائتلاف سعودی و حزب الاصلاح (اخوان المسلمین) و… قرار دارند نیز کنترل استانهای شبوه، حضرموت و بخشهایی از استانهای مأرب، ابین، البیضاء، الجوف، تعز، لحج، الضالع، المهره (مابین ۵-۵۰ درصد) و سایر مناطق را به عهده دارند.
جمعیت مناطق تحت کنترل دولت مستعفی و جنوبیها مجموعا کمتر از ۳۵ درصد جمعیت کل یمن است و آمار طرفداران دولت مستعفی و جنوبیها به دلیل پراکندگی نیروهای تابع آنها، موضع نامشخص قبایل و مناطق جنوبی قابل بررسی نیست.
پ) شورای انتقالی جنوب (متحد امارات):
جنوبیها هم تقریبا کنترل استان عدن، غالب استانهای لحج، الضالع، ابین و بخشهایی از المهره، الحدیده و تعز را در دست دارند. جنوبیها خواهان تجزیه یمن به دو قسمت شمالی و جنوبی هستند و تحت حمایت کامل امارات متحده عربی و احزاب جنوبی قرار دارند. بازماندگان علی عبدالله صالح نیز به دلیل وابستگی به امارات در تنازع بین منصورهادی و جنوبیها به سمت جنوبیها متمایل هستند و آنها را نمیتوان در دسته جدایی تعریف کرد.
ت) گروههای تروریستی داعش و القاعده:
این دو گروه که به دو صورت مستقل و زیرمجموعه ائتلاف سعودی در یمن فعالیت دارند، مناطق محدودی را در کنترل خود دارند و طرفداران آنها کمتر از ۳ درصد جمعیت کل یمن است.
با توجه به دستهبندی ذکر شده و نتایج جنگ یمن در ششمین سال آن میتوان گفت انصارالله بزرگترین جریان یمن از لحاظ قدرت نظامی، اجتماعی و سیاسی است و ساختار حکومت آینده یمن بدون خواست آنها رقم نخواهد خورد.
آمریکا با درک این شرایط درصدد توقف جنگ پر هزینه شدهاند و دیپلماسی را مدنظر قرار دادهاند. آمریکا بیشک مذاکرات یمن را با هدف تشکیل دولت وحدت که قبلا در عراق، افغانستان و… انجام شده است دنبال خواهد کرد. دولت وحدت ملی نهایت دیپلماسی هدفمند آمریکا در کشورهای مذکور است که در سالهای گذشته اجرایی شده است و چارچوب و نتایج اسفبار آن را در کشورهای مذکور مشاهده کرده ایم. این طرح همواره کشور مورد نظر را در معرض اختلافات عمیق و تجزیه قرار میدهد و این شرایط مطلوب آمریکاست. در مذاکرات آتی طرحهای “دولت فدرالی”، “دولت وحدت” و نظیر اینگونه طرحها بایستی رد شوند چرا که انصارالله مورد حمایت اکثریت مذهبی، سیاسی و اجتماعی یمن است و همچنین قدرت برتر نظامی در این کشور را در اختیار دارد و در صورت عدم توافق نیز امکان تحت کنترل گرفتن یمن در یک بازه زمانی معقولانه وجود دارد؛ البته به شرط شکست محاصره یمن که توسط ایران و مقاومت بایستی انجام شود.
دیدگاه
سلام.مقاله خوبی بود.قطعا همین نکات که اشاره شده،برنامه است(و البته با ضریب ۱۰ ! یعنی فراتر از اینها! به صورت مخفی تر!).ولی وضعیت انصارالله با افغانستان و عراق، و.. تفاوت دارد! به نظرم من انصارلله محبوبیت بسیار بالایی در یمن دارد!(بالایی ۸۰ تا ۹۰ درصد!) این نظر سنجی ها درست نیستن!(یعنی عربستان رفته نظر سنجی کرده!؟ کی تا حالا امار درست دادن!) .
من یاد میاد،در گذشته (بیش از ۱۰ ها سال پیش)یک بازی خوردیم،اونم زمانی بود،که انصارالله تنها در سعده بود! و حکومت یمن (فکر میکنم علی عبدالله صالح) و عربستان! بشدت باهشون می جنگیدن! ما هم تصور نمی کردیم،بیشتر از یک استان طرفدار داشته باشه! و بتون تاب بیارن..! اما در کمال ناباوری چندین سال بعد،به راحتی و به سرعت خیره کنند،مردم رفتن سمتشون و تا جنوب کشور یمن تحت کنترول انصارالله در اومدن بودن،فقط مناطق شرق مونده بود! ..
اگر عربستان و مجموعه از ۱۰ ها کشور اروپایی و امریکا نمی اومدن. قطعا کل یمن تحت کنترول انصارالله در اومده بود!
این نشان دهنده محبوبیت انصارالله است. این نشان دهند معجزه و یاری خداست. این که ما و عده زیادی از مردم جهان انصارلله و یمنی ها رو دوست دارن و مهرشون در دلشون هست..! این یعنی کار خدا .
حالام هم این بازیه! یک بازی که انصارالله رو مثل زمانی که در سعده بود،محاصره کنند! و بگن،کسی طرفداراش نیست! اما وقتی یاری خدا برسه و انصارالله مقاومت کنند. انشالله نه تنها یمن رو ازاد میکن! بلکه کشورهای افریقای دور اطراف خود و شبه جزیره عربستان و جهان رو هم یاری می کنند،هیچ بعید نیست که انصارالله که چندین سال پیش در سعده در محاصره بود! دهه ها بعدی،در افریقا و آسیا و امریکا و .. باشد. و در کنار اون در صنعت علمی و اقتصادی و تمدن سازی اسلامی کارهای بزرگ انجام دهد.
سلام اطلاعات درج شده در مطلب، بررسی های خود تحولات جهان اسلام است و نظرسنجی ای از سعودی و… ذکر نشده است. املای صحیح “صعده” هم با صاد هست نه سین. موفق باشید
سلام
در صورت امکان یک نقشه از مناطق تحت کنترل گروههای مختلف را که در مقاله ذکر شده را نیز قرار دهید.
با تشکر