سردار محمدعلی حقبین، فاتح نبل و الزهراء
حماسه های فراوان این سردار خستگی ناپذیر نام او را در اذهان مردم و در تاریخ جهاد و مقاومت ثبت کرده است.
سردار سرافراز محمد علی حقبین از فرماندهان بنام گیلانی و فاتح شهرهای شیعه نشین نبل الزهرا در سوریه، سه شنبه ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۰ بر اثر ابتلا به کرونا در بیمارستان پارس رشت به ملکوت اعلی پیوست. حماسه های فراوان این سردار خستگی ناپذیر نام او را در اذهان مردم و در تاریخ جهاد و مقاومت ثبت کرده است.
سردار محمدعلی حقبین سال ۱۳۴۵ در روستای تازهآباد شهرستان لنگرود متولد شد. بهار سال ۱۳۶۱ در ۱۶سالگی بهعنوان امدادگر به عضویت تیپ ۲۵ کربلا در آمد و بهتدریج نیروی رزمی شد. سال ۱۳۶۲ در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ثبتنام کرد و بههمراه تیپ قدس گیلان در قامت فرمانده گروهان عمار در عملیاتهای متعدد پاکسازی کردستان و چند مأموریت برونمرزی حضور داشت.
از انتهای سال ۱۳۶۴ تا ابتدای سال ۱۳۶۷ جانشین فرماندهان گردان کمیل، شهیدان حسن رضوانخواه و محمد اصغریخواه بود و پس از شهادت شهید اصغریخواه با حکم فرمانده لشکر قدس، فرمانده گردان کمیل شد و تا سال ۱۳۷۶ فرمانده گردان بود. پسازآن مسئول عملیات تیپ ۲ لشکر و یک سال و نیم بعد، مسئول ستاد تیپ شد، مسئولیتی که تا سال ۱۳۸۰ ادامه داشت. در این دوره با فعالیتهای تیپ در کردستان، احزاب قدرت خود را از دست دادند و امنیت پایدار به کردستان برگشت.
سردار حقبین از سال ۱۳۸۲ تا سال ۱۳۸۶ بهترتیب مسئولیتهای لجستیک لشکر، جانشینی و فرماندهی تیپ را عهدهدار شد. در سال ۱۳۸۶ با ارتقای تیپ به لشکر، به سمت فرماندهی لشکر پیاده قدس گیلان منصوب شد و ده سال در این مسئولیت خدمت کرد. از سال ۱۳۹۱ گروه پژاک و پ.ک.ک. در منطقه شمال غرب ارومیه، برخی از روستاهای ایران را تصرف کردند. لشکر بهفرماندهی سردار حقبین، با تجربهای که در دوران جنگ در منطقه کردستان داشت توانست کنار دیگر یگانهای رزم، در یک دوره پنجساله، تحت فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا، پژاک و پ.ک.ک. را وادار به عقبنشینی کند.
او در میان خانواده شهدا محبوبیت زیادی داشت. تصاویری به جا مانده از دیدارش با یک مادر شهید سلیمان اکبری حالا خاطره ساز شده است:
بعد از شروع فعالیتهای گروههای تروریستی تکفیری در سوریه، لشکر قدس گیلان مأموریت یافت به مصاف نیروهای تروریست برود. عملیات برجسته این لشکر در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ تحت عنوان نصر۲ بود که رزمندگان لشکر، منطقه شیعهنشین نبل و الزهرا را پس از ۴ سال محاصره از دست تروریستها پس گرفتند و ۵۵هزار نفر مردم شیعه در محاصره را آزاد کردند.
شهرهای شیعه نشین «نبل» و «الزهراء» که در ۲۰ کیلومتری حومه شمالی حلب و ۴۰ کیلومتری مرز ترکیه در مسیر «حلب ــ اعزاز» در شمال سوریه قرار دارد، ۲۳ جولای سال ۲۰۱۲ میلادی (۲ مرداد ۹۱) توسط گروههای تکفیری مورد حمله قرار گرفت و به صورت کامل به محاصره آنها در آمد. نیروهای مقاومت اواسط بهمن ماه سال ۹۴ طی عملیاتی محاصره این دو شهرک را شکستند.
همان عملیاتی که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی پس از آن، بر دست و صورت سردار حقبین فرمانده لشکر قدس گیلان بوسه زد و این عملیات را «فتح خیبر» نامید و فرمود: «ما چهار سال پشت این در گیر کرده بودیم». سردار سلیمانی در تقدیر از این فرمانده انگشتر خود را به او هدیه داد.
سردار حق بین درباره عملیات آزادسازی دو شهر شیعه نشین نبل و الزهرا گفت و آن را چنین روایت کرد: «مردم این شهرها تلفات زیادی در سالهای ابتدایی جنگ دادند اما بعدها توانستند از شهر بیرون آمده و با فاصله تقریباً ۳ کیلومتر خاکریزهایی زدند و خیلی جاها نیز خاکریز نداشته از خانهها استفاده کردند و جنگهایی را رقم زدند تا توانستند شهر را تا سال ۹۴ نگه دارند و ما سال ۹۴ وارد منطقه شده و شناساییهایی انجام دادیم.
با نیروها مشورت کردیم و در آخرین روز قبل عملیات به نیروها اعلام کردم که فردا همین موقع از این جمع که حدوداً ۱۵۰ نفر است نصف نفرات ممکن است که شهید شوند و قطعاً ۲ برابر تعداد شهدا تلفات نیز داریم که همه اعلام آمادگی کردند همچنین تعدادی از نیروها شب قبل برای شناسایی رفته بودند که من در آن جلسه این را هم گفتم که اگر مسیر ما را ببندند قطعاً از ۱۵۰ نفر کمتر از ۵۰ نفر باقی میماند که در آنجا نیز آمادگی خود را اعلام کردند.
کمااینکه تصمیمگیری این کار بسیار سخت بود و بنده با خود میگفتم اگر پیروز شویم قطعاً خیلی از افراد میآیند و ادعا میکنند که طراح این کار، آنها بوده و آنها این کار بزرگ را انجام دادهاند اما اگر شکست خوردیم قطعاً باید پاسخگوی این کار میبودم.
نیروهای ما شب ۱۱ بهمنماه سال ۹۴ برای شناسایی رفتند و شب ۱۲ بهمنماه عملیات آغاز شد؛ جبهه شمال حلب نیز بسته شده بود یعنی در شمال شهر حلب جادهای باز میشد و ما به منطقه وسیعی که منطقه تفریحی مردم حلب بود رفتیم لذا این منطقه خط مقدم مردم نبل بود و فرمانده قبلی که در آنجا عملیات کرده بود گفت ما ۶ بار در این منطقه عملیات کرده و هربار ناموفق بودیم.
دشمن در اینجا خط مستحکمی را ایجاد کرده بود زیرا ساختمانهای بلندی روبهروی ما بود و دشمن از این ساختمانها بهعنوان سنگر استفاده میکرد همچنین فردا صبح وقتی از محل بازدید کردیم متوجه شدیم که زیر زمین را نیز کنده بودند و جنگ اصلی در زیر زمین بود که این قضیه توسط دوربینهای هوایی ما مشخص نبود.
دشمن در اکثر مواقع دست ما را در عملیاتها خوانده بود اول اینکه صبحدم عملیات میکردیم و دوم با استفاده از آتش، پیغام داده و نیروها را میفرستادیم بنابراین در این عملیات نقشه را عوض کردیم اولاً اینکه آتش نریختیم و ثانیاً زمان عملیات را به نیمهشب تغییر دادیم.
در شب عملیات، ماه ساعت ۱۲:۳۰ بیرون میآمد و هوا کاملاً روشن میشد و ما نیز طوری برنامهریزی کرده بودیم که همزمان از این تاریکی استفاده کنیم برویم و سپس با بالا آمدن ماه بزنیم که در همان زمان که قصد آغاز عملیات را داشتیم ناگهان ابر سیاهی جلوی روشنی ماه را گرفت و ما راه را گم کردیم.
دقیقاً در زمانی که قصد آغاز عملیات را داشتیم ابر از جلوی ماه کنار رفت که این نیز از الطاف خداوند بود و نیروهایی که در کنار بنده بودند از این لطف خداوند اشک میریختند؛ در این زمان درگیری شروع شد و برنامه ما این بود که دو گردان از پشت و یک گردان نیز از روبهرو بزنند که در نهایت با لطف خداوند و طراحی پیچیدهای که داشتیم این عملیات با نتیجه خوبی به پایان رسید.
در عملیاتهای سابق برای اینکه نیروها همدیگر را بشناسند از قبل هماهنگ میکردند که این طرف مثلاً میگویند «یا زینب» طرف مقابل بگوید «یا علی» که داعشیها این رمزها را فوری یاد میگرفتند و آنها نیز تکرار میکردند؛ ما در این عملیات شعارهای جالبی را میدادیم و هماهنگ کردیم که طرف مقابل هر شعاری میدهند نیروهای این طرف در پایان جمله یک کلمه گیلکی بگوید که دیگر داعشیها نمیتوانستند تکرار کنند.
زمانی که درگیری آغاز شد ما سه ساعت و ۱۰ دقیقه جنگیدیم؛ سعی کردیم راهی را باز بگذاریم که دشمن فرار کند چون جنگ بسیار سختی بود و دشمن هنوز در ساختمانها کمین کرده بود و اینطور نبود که وقتی ما میگفتیم «الله اکبر» پا به فرار بگذارند بلکه آنها نیز با «الله اکبر» اعلام آمادگی میکردند.
وقتی جنگ آغاز شد نزدیکیهای صبح مه غلیظی در هوا بود طوریکه در فاصله ۵۰ متری دیگر چیزی دیده نمیشد و ما با نیروهای حزب الله خاکریز خط مقدم خودمان را شکافتیم؛ بین این خاکریز تا خاکریز بعدی تقریباً ۲۰۰ متر فاصله بود، وقتی بیرون میآمدیم بهسمت ما شلیک میکردند که ما در چند مغازهای که در آنجا بود پناه میگرفتیم.
وقتی خاکریز را باز کردیم پشت آن نیز کانالی بود، کانال را پر کردیم، ماشینها و جمعیت نیز آمدند و در این فاصله داعشیها مجبور شدند که از آن مهلکه خارج شوند و پا به فرار بگذارند لذا در این عملیات، دشمن تلفات زیادی داشت و چند تن از نیروهای آنها نیز اسیر شدند.
این عملیات برای باز کردن جبهه شمال بود لذا طی عملیاتهای بعدی این محور کاملاً و در حدود ۷۰ کیلومتر باز شد تا به نقطه هممرز ترکیه رسیدیم؛ دو روز در آنجا مانده و روز سوم برگشتیم و صبح روز پانزدهم وارد نبل و الزهرا شدیم و لذا نخستین گروهی بودیم که وارد شهر شدیم.
سردار سلیمانی این خبر را شنیدند و صبح روز بعد مستقیماً خودشان پیش ما آمدند؛ ایشان تشکر کردند و گفتند خیلی جرئت و شجاعت داشتید که این کار را کردید، ما ۴ سال پشت این در مانده بودیم لذا گفتند این در خیبر را شما گیلانیها کندید و مردم مظلوم را آزاد کردید و ما با این حرف بسیار خوشحال شدیم.
ایشان بسیار خوشحال بودند و قرار شد بعدازظهر با نیروها نیز ملاقات داشته باشند که آمدند و از بچهها تشکر کردند؛ در آنجا حدود ۳۰ نفر از نیروهای شجاع فاطمیون نیز همراه ما بودند که در این محفل سردار سلیمانی ضمن قدردانی از تمامی نیروها انگشتر خود را نیز به بنده دادند.
روز اول که وارد شهر شدیم مردم نمیدانستند که ما قرار است برویم لذا مردم این شهرها برنج و خوراکی نداشته و غذاهایشان جیرهبندی بود ولی آنقدر که آن روز خوشحال بودند بنا بر سنتی که داشتند از شدت خوشحالی بر روی سر ما برنج میریختند.
بیش از ۱۰ هزار مردم شهر الزهرا از شدت خوشحالی گریه میکردند و ما نیز با آنها اشک میریختیم سپس به مزار شهدای الزهرا رفته و همینطور بین مردم قدم زدیم و وارد مزار شهدای نبل شدیم و در همانجا ماندیم و قرار بود عملیاتی را در یکی از روستاها داشته باشیم.
این روستا مرکز مستشاران غربی و عربی و در کنار اتوبان بود که ما طی عملیاتی آن روستا را گرفتیم البته این روستاها وسعت بزرگی دارند؛ پس از آزادسازی این روستا مردم بسیار خوشحال شدند و میگفتند وقتی بچههای ما در کوچه بازی میکردند از همین روستا بهسمت آنها گلوله شلیک میشد.
لذا مردم خیلی از دست آنها عصبانی بوده و میگفتند هرگز آنها را نمی بخشیم، این افراد همان مستشاران خارجی بودند که در این روستا مستقر شده بودند؛ ما به هر شکل بعد از آزادسازی این روستا روستای دیگری را نیز آزاد کردیم.
لذا از جبهه شمال، نبل و الزهرا را از تیررس دشمن خارج کردیم و پس از آن دیگر مردم بهراحتی در آن مناطق تردد کرده و مانند سابق به کسب و کار خود پرداختند و نیز میدانند که گیلانیها این مناطق را آزاد کردند اما گذشته از آن دشمن میخواهد بلای فرهنگی که دارد بر سر مردم ما میآورد را در سوریه نیز پیاده کند.»
تصاویری از حماسه های لشکر قدس گیلان به فرماندهی سردار حق بین در عملیات آزادسازی نبل و الزهرا در ادامه قابل مشاهده است:
سخنان سپهبد شهید قاسم سلیمانی درباره این فرمانده دلاور بعد از فتح نبل و الزهرا به یادماندنی شد. حاج قاسم در میان رزمندگان قدس گیلان گفت: « من از فرمانده عزیز، مقتدر، شجاع و مهربان شما صمیمانه تشکر می کنم. هم به دلیل مراقبت خوب و هم عمل موفق و خوب. شما برادران گیلان این در چهار ساله خیبر را با هم شکستید.»
در سال ۱۳۹۸ سردار حقبین مفتخر به دریافت نشان فتح ۳ شد. او در آخرین مسئولیتی که به عهده داشت بهعنوان مسئول اداره رزمی تخصصی معاونت آموزش کل سپاه فعالیت میکرد.
او همیشه عاشق شهادت بود و دوست داشت تا در جوار یاران شهیدش به رستگاری برسد. او از این علاقه در برنامه ترم تحمیلی نیز سخن گفته بود که در ادامه قابل مشاهده است:
دیدگاه
چه قهرمانان گمنامی داریم افسوس که غریبانه میرن . یاد و نامشان گرامی