تغییرات به سمت دموکراسی، خوب یا بد؟!
این روزها و همزمان با موج جدید آزادی های مدنی و سیاسی در عربستان، بسیاری از فعالان شبکه های اجتماعی با دیدی سطحی به موضوع نگریسته و از آن استقبال می کنند. طبیعتا در مسیر زندگی بشری، آزادی های معقول و مرسوم، حیاتی می باشند و باید از آنها استقبال نمود؛ اما باید توجه کرد بستری که این آزادی ها بر آن اجرا می شوند چگونه است تا باعث بدتر شدن اوضاع نگردد.
?به صورت مثال: آزادی رانندگی زنان در عربستان، آزادی فتوای زنان در عربستان، محدودیت های دینی ایجاد شده در کشورهای استقلال یافته از شوروی مانند تاجیکستان و آذربایجان، همه از نمودهای آزادی ها و محدودیت هایی است که با نظر سطحی بر آنها، میتوان آن را در جهت بهبود شرایط دموکراسی (به اصطلاح معمول) تفسیر کرد.
اما ایجاد این آزادی ها و محدودیت ها بدون در نظر گرفتن شرایط و زیرساخت های عقیدتی در میان یا بلند مدت منجر به بدتر شدن اوضاع خواهد شد!
چگونه؟ بیایید به صورت ویژه به اثرات آزادی ها و محدودیت های مدنی بر ظهور و قدرت گیری رادیکالسیم اسلامی به خصوص نمود آن در سلفیت جهادی (گروه هایی مثل النصره و داعش) بپردازیم.
?احتمالا اولین بار که ملیتِ بدنه اصلی نیروهای سلفی-جهادی را شنیده اید، تعجب کردید … در این لیست شاهد حضور ۳ دسته اصلی از کشورها هستیم:
?الف: کشورهایی که منطقه سرزمینی آنها در منطقه جهاد(نبرد) بود (مثل سوریه و عراق)
?ب: کشورهایی با حاکمیت ناسیونالیستی که قدرت گیری دین مداران در آنها محدود شده بود (اغلب کشورهای عربی مانند تونس، مصر، الجزائر، حتی سوریه)
?ج: کشورهای با حاکمیت کمونیستی که اصولا مذهب در آنها سرکوب میشد و می شود (چین، ترکمنستان، تاجیکستان، چچن و …)
?در شرح وضعیت کشورهای فوق به صورت خلاصه می توان گفت:
?کشورهای دسته اول، عرصه نبرد هستند و تا زمانی که دولتی فراگیر وجود نداشته باشد، جنگ ادامه پیدا خواهد کرد. در عراق، تعارضات مذهبی (شیعه و سنی) حداقل از زمان صدام به صورت جدی وجود داشت؛ در سوریه نیر تعارضات ایدئولوژیک (سلفیت و اخوانیت با ناسیونالسیم) وجود داشت و طبیعی است آتش جنگ، به صورت مقطعی زیاد و کم شود. البته در هر دوی این کشورها (در عراق از سال ۲۰۰۵ و در سوریه از سال ۲۰۰۰) اصلاحات حاکمیتی شروع شد، اما طبیعتا زمان بیشتری برای دیدن نتایج آن لازم بود…
?کشورهای دسته دوم، کشورهایی با حاکمیت ناسیونالیستی بودند که عموما از سال های پس از ۱۹۰۰ ماهیت سیاسی پیدا کردند. ترکیه و مصر از کشورهای پیشرو در این زمینه بودند و البته پایگاه این نظام حاکمیتی را میتوان در کشورهای شمال آفریقا پیدا کرد. جنبش های دینی که همزمان با ناسیونالسیم شکل حاکمیتی گرفتند، بزرگترین رقیب آن بودند و برای همین، بسیاری کشورها با نظام ناسیونالیستی، برای سرکوب جنبش های دینی، عملا دین را سرکوب می کردند؛ البته در این بین باید اذعان کرد که جنبش های دینی، به خصوص آنهایی که بر پایه سلفیت جهادی بودند نیز با ورود به مبارزات مسلحانه، بهانه این سرکوب ها را فراهم می کردند (به صورت مثال ترور موفق انور سادات توسط جهاد اسلامی یا ترور ناموفق حافظ اسد)…
?کشورهای دسته سوم نیز، اصولا کشورهایی هستند که کمونیسم را به صورت رسمی یا غیررسمی اجرا میکنند و طبیعتا کشورهایی هستند که بعد از فروپاشی شوروی تشکیل شده اند. این کشورها برخلاف کشورهای دسته دوم، به صورت واضح یا نهان با دین مبارزه میکنند. به صورت مثال تاجیکستان که در آن ریش داشتن جرم است و در آخرین حرکت، عزاداری شیعیان را غیرقانونی اعلام کرده است. نکته دیگر در این کشورها، درآمد بسیار پایین مردم و فقر آنهاست.
?حال به موضوع اصلی برگردیم؛
محدودیت های دینی در جایی که ریشه های دینی وجود دارد، میتواند علاقه مندان به دین را به سمت تندروی سوق دهد.
?مثال واضح تاثیر محدودیت ها بر رادیکالیسم، تونس است که بزرگترین تامین کننده نیروی پیاده داعش با حداقل ۵۰۰۰ نیروی مهاجرت کرده به سوریه و عراق بوده است! این کشور از سده هفتم تا نوزدهم از آزادی های دینی برخوردار بود، از سال ۱۸۸۱ تا ۱۹۵۶، مسعمره غرب بود و پس از استقلال، دو دیکتاتور به مدت ۵۳ سال بر آن حکومت کردند. فعالیت های مذهبی در این کشور آنقدر محدود بود که در این مدت نماز جماعت در مساجد جرم بود و برای ورود به مساجد باید مجوز گرفته می شد.
اما از طرف دیگر، آزادی ها نیز می تواند هر دو طیف دینی و غیر دینی را به سمت تندروی سوق دهد.
در کشورهایی که اصل عدم به زور پذیری دین وجود دارد، آزادی های مدنی بدون زمینه سازی های فرهنگی منجر به رادیکالسیم خواهد شد و این رادیکالیسم در برخی برهه ها حتی به عقب گرد کشورهایی که با آزادی های مدنی خواهان پیشرفت بودند را منجر خواهد شد!
?مثال واضحی از این اتفاق، بسیار قبل از بهارهای عربی، در افغانستان اتفاق افتاد. جامعه ای که برای پذیرش الگوهای مدنی (در افغانستان عمدتا غیر اسلامی) فرهنگ سازی نشده بود، نه تنها با این آزادی ها به موفقیت نرسید، بلکه زمینه قدرت گیری گروه های تندرو را نیز فراهم کرد.
سخن کوتاه، اما در مورد آزادی های مدنی در عربستان؛
?آزادی های مدنی در عربستان با اجازه رای و ورود زنان به مجالس محلی شروع شد و اکنون آزادی های دیگر در رانندگی و فتوا دهی و پخش آهنگ خواننده های زن از شبکه های وابسته به عربستان داده شده است.
?در مورد آزادی زنان برای رای دهی و ورود به مجالس باید گفت که بالاتر بودن جو در شوراها از جامعه شاید اجازه چنین امری را بدهد، اما مواردی همچون آزادی رانندگی یا خوانندگی زنان که در کف جامعه عملی نمود دارد، یقینا قشر رادیکال را به عکس العمل وادار میکند.
?درنهایت می توان گفت که آزادی های مدنی در کشورهایی مثل عربستان، در کنار لزوم بسته شدن مدرسه هایی با آموزه های سلفیت و وهابیت جواب خواهد داد. البته ظرافت کار، عدم رادیکالتر شدن فعالیت کسانی است که مشتری آموزشگاه های تفکر رادیکال هستند… البته در دلایل محور سعودی-وهابی برای اعطای چنین آزادی هایی بحث زیادی میتوان صورت داد…
دیدگاه
شرایط کشور هایی مثل تاجیکستان و چین و حتی اذربایجان در برخورد با اسلام نگران کننده و تاسف اور است. برخی قوانین در تاجیکستان مثل ممنوعیت نماز جماهت افراد زیر ۱۸ سال و ممنوعیت ریش و لباس روحانیت و…
بجای همکاری اسلام را با گرایش سلفی خطر میبینند و اصل اسلام را میزنند. اینطور به گروه های رادیکال وصل به مفتی های نفتی سعودی فرصت رشد و کار میدهند و نتیجه اش شده هزاران الشیشانی و التاجیکی و الترکستانی و…که باید خودشان را بین مسلمانان منفجر کنند.
شاید با رایزنی هایی بخصوص به دلیل نزدیکی فرهنگی ما با فرهنگ این کشور ها بشود برای گسترش تشیع کاری کرد چون تجربه ثابت کرده از داخل تشیع چیزی مثل سلفی گری و تروریسم خارج نشده. مشکلات جدی البته وجود دارد