شناخت و بررسی تشکیلات و تاریخچه فعالیت تحریک طالبان پاکستان
تحریک طالبان پاکستان، نام گروهی تروریستی در مناطق قبیلهای پاکستان است که از دسامبر سال ۲۰۰۷ میلادی علیه دولت این کشور فعالیت میکند. این گروه پیوند نزدیکی با گروههای مختلف از القاعده و لشکر طیبه تا طالبان افغانستان دارند.
در اوایل دهه ۷۰ ه.ش “حافظ محمد سعید” و “عبدالله عزام” دو تن از اساتید “اسامه بن لادن” رهبر گروه تروریستی القاعده، گروه تروریستی دیگری به نام “لشکر طیبه” و “مولانا صوفی محمد” گروه “نفاز شریعت محمدی” را در پاکستان ایجاد نمودند که اعضای این گروه به همراه اعضای القاعده برای مبارزه با شوروی به افغانستان فرستاده شدند.
پس از پیروزی مجاهدین در افغانستان این گروهها فرصت ایجاد پایگاههای آموزشی در دو طرف خط مرزی دیورند (Durand) را پیدا نمودند و دهها پایگاه آموزشی در این مناطق ساختند. پایگاههای لشکر طیبه، جیش محمد و گروه القاعده تحت نظر سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) در منطقه مریدک در استان لاهور پاکستان قرار داشت که به تربیت نیروی شبه نظامی و انتقال آنها به افغانستان میپرداخت.
تمامی اعضای این گروهها در فتح افغانستان سهیم بودند، زیرا اعضای این گروهها در جهاد علیه حکومت کمونیستی افغانستان شرکت کرده بودند و برای موفقیت امارت اسلامی طالبان در این کشور قربانی داده بودند. سرانجام در سال ۱۳۸۶ ه.ش (۲۰۰۷ میلادی) فاتحان خارجی جنگ افغانستان که ۱۳ گروه مسلح پاکستانی بودند، با یکدیگر متحد شده و تحریک طالبان پاکستان (TTP) را پایه گذاری کردند.
بررسی و شناخت جنبش طالبان پاکستان بدون رجوع به تاریخچه طالبان در افغانستان میسر نیست. زیرا از یک سو این دو گروه به لحاظ ساختار سیاسی و عقیدتی به همدیگر پیوند خوردهاند و از سویی دیگر پناهگاهها، نیروی انسانی و رهبران معنوی و نظامی این دو گروه در خط مرزی دیورند با یکدیگر ارتباطی نزدیک دارند.
اصطلاح “طالبان” ابتدا برای توصیف گروهی سیاسی-فکری به کار گرفته شد که در سال ۱۳۷۳ ه.ش (۱۹۹۴ میلادی) در شهرستان سپین بولدک استان قندهار واقع در جنوب افغانستان، با دیدگاه اسلام دیوبندی و عقیده وهابیت ظهور نمود. آنها با فتوای جهاد از سوی رهبر معنوی شان “ملا محمد عمر مجاهد”، شهر مهم قندهار را فتح کردند و پس از آن برای ساقط کردن حکومت کمونیستی، راهی شهر جلال آباد و پایتخت افغانستان یعنی شهر کابل شدند.
در زمانی که طالبان در افغانستان مشغول جهاد برای سرنگونی حکومت کمونیستی و سپس کشمکش با حکومت مجاهدین متشکل از تاجیکها، هزاره ها و ازبک ها بود، مناطق قبیله نشین پاکستان از جمله وزیرستان شمالی و جنوبی، مسیر امن و خط تدارکاتی تسلیحات آنها بود. پس از حاکمیت طالبان بر افغانستان برای سه سال و وقوع حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی (۲۰ شهریور ۸۰ ه.ش) در آمریکا، کشورهای غربی به رهبری آمریکا و ناتو با چراغ سبز پاکستان، لشکرکشی به افغانستان را آغاز کردند. همزمان با حمله نیروهای آمریکا و ناتو به افغانستان در سال ۱۳۸۰ ه.ش، اعضای تندرو طالبان افغانستان (شامل: طالبان ازبک تبار، حزب حرکت اسلامی ازبکستان، مهاجرین چچنی، حزب اسلامی ترکستان شرقی) و اعضای عرب نژاد گروه تروریستی القاعده به مناطق شمالی و شمال غربی پاکستان (وزیرستان شمالی و جنوبی) پناهنده شدند.
همکاری پاکستان با آمریکا در حمله به افغانستان در کنار دستور “پرویز مشرف” نخست وزیر پیشین پاکستان، برای محاصره مناطق قبایل نشین این کشور و دستگیری اعضای فراری القاعده علیرغم هماهنگی با بزرگان قبایل، برای ارتش پاکستان دردسرساز شد.
ارتش پاکستان در سال ۱۳۸۲ ه.ش (۲۰۰۳ میلادی) بعد از پنجاه سال وارد وزیرستان جنوبی گردید و عملیات برای دستگیری اعضای القاعده را تا وزیرستان شمالی نیز ادامه داد. به قتل رساندن بزرگان قبایل و چهرههای معنوی این مناطق از سوی ارتش منجر به اولین درگیری ارتش پاکستان با طالبان افغانستان، القاعده، لشکر طیبه، جیش محمد، و مسلحین قبایل وزیرستان های شمالی و جنوبی در سال ۱۳۸۳ ه.ش شد. این درگیریها منجر به خروج ارتش از وزیرستان شد و قبایل کنترل این مناطق را به دست گرفتند.
شکست طرح ایجاد حکومت اسلامی در پاکستان، ساختار فرقهای و قومی، نظام آموزشی مدارس دینی مبتنی بر وهابیت، اعزام نیروهای جهادی پاکستان به افغانستان، نابسامانی اقتصادی و اجتماعی به ویژه در مناطق وزیرستان شمالی و جنوبی، حمایتهای خارجی و داخلی توسط افراد ناشناس و گروههای مختلف از جمله علل تشکیل گروه طالبان پاکستان است. اما حمله پهپادی سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) به یک مدرسه دینی وابسته به تحریک نفاز شریعت محمدی در منطقه باجور اجینسی در سال ۱۳۸۵ ه.ش که تلفات زیادی به دنبال داشت، علت اصلی پیدایش طالبان پاکستان شد. چرا که منجر به اتفاق نظر تمامی گروههای مسلح و تندرو پاکستان بر اعلام جهاد علیه آمریکا و دولت پاکستان شد.
در سال ۱۳۸۶ ه.ش مسلحین ۱۳ گروه شامل گروه “ملا نذیر” در وزیرستان شمالی، گروه تحریک نفاز شریعت محمدی به رهبری “صوفی محمد”، جیش محمد، لشکر طیبه، القاعده، اعضای فراری طالبان افغانستان و… با نژادهای مختلف به رهبری “بیت الله محسود” از وزیرستان شمالی تحریک طالبان پاکستان را پایه گذاری کردند. آنها هدف خود را دفاع از شریعت محمدی، مبارزه با ارتش پاکستان و آمریکا و برپایی امارت اسلامی با محوریت قوم پشتون در پاکستان اعلام کردند.
در سال ۱۳۸۷ ه.ش “ملا محمد عمر مجاهد” رهبر طالبان افغانستان هیئتی را به رهبری “ملا عبدالله ذاکر” به پاکستان فرستاد و از طالبان پاکستان خواستار کمک مالی شد. ملاعمر همچنین از آنها خواست که اختلافات خود را کنار بگذارند و با ارسال نیرو، او را در مبارزه با آمریکا و ناتو کمک کنند. “بیت الله محسود”، “حفیظ گل بهادر” و “ملا نذیر” که سابقه جهاد در افغانستان را داشتند، پیشنهاد رهبر طالبان افغانستان را پذیرفته و با “ملا محمد عمر مجاهد” بیعت کرده و شورای اتحاد مجاهدین را تشکیل دادند. البته این شورا یکسال بیشتر دوام نیاورد و عملکرد خاصی نیز نداشت.
درگیری تحریک طالبان پاکستان با ارتش این کشور تا سال ۱۳۸۶ ه.ش چندان شدت نداشت. اما در سال ۸۶ تا ۸۸ حجم درگیریها به شدت افزایش یافت. تا جایی که کل عملیاتهای گروههای مسلح علیه ارتش پاکستان از سال ۸۰ تا ۸۶ حدود ۳۰ عملیات بود و حجم عملیاتها در سال ۸۶ تا ۸۸ به ۲۶۹ حمله رسید. این درگیریها غالبا در مناطق قبایل نشین خیبرپختونخوا رخ داد و سایر مناطق مرزی از تنش کمتری برخوردار بود.
مهمترین عملیات طالبان پاکستان را میتوان ترور “بی نظیر بوتو” نخست وزیر سابق و رهبر حزب مردم پاکستان عنوان کرد. این ترور در ۶ دی سال ۱۳۸۶ (۲۷ دسامبر ۲۰۰۷ میلادی) ه.ش توسط یک فرد انتحاری به نام “کرامت الله بلال” از مسلحین پاکستانی که سابقه عضویت در گروه تروریستی القاعده را داشت، انجام شد. او پس از شلیک چند گلوله به سمت بوتو، اقدام به عملیات انتحاری کرد و جان ۲۲ نفر از جمله “بی نظیر بوتو” را گرفت. البته القاعده این حمله را تکذیب کرد و در نهایت “بیت الله محسود” رهبر طالبان پاکستان به عنوان متهم ردیف اول ترور “بی نظیر بوتو” شناخته شد. وی در ماههای بعد به واسطه انجام حملات تروریستی دیگری تحت تعقیب دولت پرویز مشرف قرار گرفت. تا اینکه در سال ۱۳۸۸ ه.ش در عملیات پهپادی نیروهای سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) در وزیرستان شمالی کشته شد. البته کشته شدن وی از سوی سخنگوی طالبان پاکستان تایید نشد و علت مرگ او بیماری عنوان شد. دو روز پس از کشته شدن “بیت الله محسود”، شورای ۴۲ نفری طالبان پاکستان معاون وی “حکیم الله محسود” را به رهبری این گروه تعیین کرد. او عملیاتهای جهادی علیه ارتش و دولت پاکستان را شدت داد و دامنه حملات علیه غیرنظامیان شیعه را گسترش داد. تا اینکه او هم در حمله پهپادی سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) در وزیرستان شمالی در سال ۱۳۹۲ ه.ش (۲۰۱۳ میلادی) کشته شد. پس از کشته شدن “حکیم الله محسود”، شورای ۴۲ نفره طالبان “قاضی فضل الله حیات” را به رهبری تحریک طالبان پاکستان منصوب کردند.
مرگبارترین عملیاتهای طالبان پاکستان علیه ارتش و دولت پاکستان در ۲۵ آذر ۹۳ (۱۶ دسامبر ۲۰۱۴ میلادی)، به وقوع پیوست. در این حمله پنج نفر از اعضای طالبان پاکستان با پوشیدن لباس نظامی ارتش وارد دانشگاه افسری وزارت دفاع در استان پیشاور شدند. در این حمله ۱۴۹ نفر از دانشجویان افسری که فرزند نظامیان ارتش بودند، کشته شده و ۱۲۲ نفر دیگر مجروح شدند. پس از این حملات، ارتش پاکستان تلاش نمود تا با تحریک طالبان پاکستان وارد گفتگو شود. در پی نخستین گفتگو بین نمایندگان دولت و طالبان، فرقه “مولانا عمر” در اعتراض به این کار از طالبان پاکستان جدا شد. در اواخر سال ۹۳ نیز فرقه محسود جدایی خود از تحریک طالبان پاکستان را اعلام کرد و شاخه تحریک طالبان وزیرستان جنوبی را ایجاد نمودند. این جدایی ضربه سنگینی را بر پیکره تشکیلاتی طالبان پاکستان وارد کرد و حتی علیرغم پیوستن گروه جماعت الاحرار به رهبری “عمر خالد الخراسانی” به طالبان پاکستان، اوضاع آنها چندان تغییری نکرد.
بیشتر بخوانید: تحریک طالبان پاکستان و جماعت الاحرار
عملیاتهای تحریک طالبان پاکستان علیه مواضع ارتش از سال ۱۳۸۸ ه.ش تا سال ۱۳۹۸ ه ش افزایش قابل توجهی پیدا کرد و آمارها به بیش از ۱۷۸۰ حمله افزایش یافت.
حمله طالبان پاکستان به پایگاه دریایی مهران و درگیری ۱۵ ساعته آنها با ارتش که منجر به کشته شدن ۱۳ سرباز پاکستانی و نابودی چند هواپیمای نظامی گردید، از حملات مهم به مواضع ارتش پاکستان میباشد. دومین حمله مرگبار این دهه نیز در سال ۹۵ انجام گرفت. در این حمله انتحاری که توسط یکی از اعضای گروه تروریستی جماعت الاحرار (از زیرمجموعههای طالبان پاکستان) در مراسم تجلیل از عید مسیحیان در یک پارک تفریحی در شرق استان لاهور انجام گرفت، بیش از ۷۰ نفر از مسیحیان پاکستانی کشته و زخمی شدند.
پس از کشته شدن “قاضی فضل الله حیات” توسط نیروهای آمریکایی در استان کنر واقع در شرق افغانستان و “خالد محسود” مرد شماره دوم تحریک طالبان در استان پکتیکای افغانستان در سال ۱۳۹۶ ه.ش، یکی دیگر از فرماندهان تحریک طالبان پاکستان به نام “نور ولی محسود”، از قبیله محسود در وزیرستان جنوبی، به رهبری طالبان پاکستان گماشته شد.
“نور ولی محسود” از اهالی منطقه میرام شاه وزیرستان جنوبی بود که در منطقه فیصل آباد استان پنجاب دروس دینی را فرا گرفته بود. او از تندروترین رهبران تحریک طالبان است که در دورهی جنگ طالبان افغانستان با ائتلاف شمال (احمد شاه مسعود و…) شرکت کرده است. پس از رسیدن “نور ولی محسود” به رهبری تحریک طالبان پاکستان، فرقه محسود نیز پس از سه سال جدایی دوباره به طالبان پاکستان پیوستند.
در حال حاضر طالبان پاکستان با زیرشاخههای مختلف مسلح در سراسر این کشور و گروههای خارجی از شبکه حقانی و تا جیش العدل همکاری دارد. اعضای فعال این گروه حدود ۲۰ تا ۲۵ هزار نفر تخمین زده شده است که ۶ هزار نفر از این تعداد برای کمک به طالبان افغانستان اعزام شدهاند.
همزمان با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و سقوط حکومت کابل در ۲۴ خرداد ماه ۱۴۰۰ ه.ش (۱۵ آگوست ۲۰۲۱ میلادی)، تحریک طالبان پاکستان که تحت فشار ارتش این کشور قرار داشت با پادرمیانی “سراج الدین حقانی” رهبر شبکه حقانی وارد گفتگو با دولت پاکستان شد. در این مذاکرات نمایندگان طالبان پاکستان، خواستار اجرای شریعت اسلامی در مناطق قبایل نشین پاکستان و رهایی زندانیان طالبان از سوی دولت شدند. این درخواست طالبان از سوی دولت پاکستان پذیرفته شد و در پی آن آتشبس کوتاه مدت برقرار شد. اما کمی بعد دولت در عمل، اقدامی در اجرای این خواستههای طالبان انجام نداد و طالبان نیز حملات خود را از سر گرفت و با این وضعیت گفتگوها شکست خورد.
به طور کلی تحقق صلح پایدار در پاکستان، مسیر دشواری در پیش دارد. چرا که جامعه این کشور هنوز با فرهنگهای غلط قبیلهای روبروست و حکومت به اصطلاح اسلامی نتوانسته انتظارات و ارزشهای یک “حکومت اسلامی” را برپا کند. از سویی دیگر ارتش پاکستان در برنامههای کلان حرف اول را میزند و طرح مبارزه با تروریسم آنها تاکنون بیش از ۱۸ هزار نفر تلفات روی دست طالبان پاکستان و سایر گروهها گذاشته است. با وجود این شرایط صحبت از صلح پایدار در پاکستان، شعاری بیش نیست.
بیشتر بخوانید:
پاسخ به سوالات کلیدی در خصوص افغانستان و پاکستان _ شماره دوم
دیدگاه
جنبش طالبان پاکستان در وزیرستان برای پشتیبانی از طالبان افغانستان و جهاد در برابر روسیه و پس از آن ناتو و آمریکا درست شد.در این میان سلسله رویدادهایی باعث شد که طالبان پاکستان با برخی از جنبش های تندرو تر مانند لشگر جنگوی و جیشالعدل هم پیمان شود.
پس از اینکه رزمندگان شیعه در کورام و پاراچنار به مجاهدین پناه دادند شهر ها و خانه هایشان مورد بمباران ناتو قرار گرفت.
گروهی از مجاهدین که وهابی بودند شروع به توهین به مقدسات شیعه میکنند و این باعث میشود مردم پاراچنار ازجمله سنیها و شیعه ها این گروه از مجاهدین وهابی را با جنگ بیرون کنند.آنها هم دست کمک به سوی طالبان افغانستان و پاکستان دراز کرده و جنگ طولانی در میگیرد.
با توجه به اینکه تعداد جنگندگان طالبان چهار برابر جنگندگان کورام و پاراچنار بود اما هر پاراچناری میگفت تا چند نفر از آن وهابی ها را نکشیم نمیمیریم.
به هر حال با پادر میانی بزرگان قومی و به ویژه گروه حقانی طالبان در وزیرستان و کورام یک راه دسترسی به طالبان پاکستان داده شد و دو طرف با هم آشتی کردند.
گروه حقانی طالبان که در دو سوی مرز افغانستان و پاکستان در استان های وزیرستان و خوست و پکتیا پایگاه دارد.جایگاهی ویژه در میان قبایل دارد.
به هر حال اما هر از چند گاهی به دلیل فقر و ناآگاهی و فرهنگ قبیله ای مانند کین خواهی و سرمایه گذاری های عربستان در مدارس دینی شاهد تندروی ها و تکفیری هایی در صفوف طالبان پاکستان هستیم.
نکته این دیدگاه ضروری است که جنگ طالبان پاکستان با برخی از رزمندگان شیعه بنیادی و دینی نیست و بیشتر جنبه قومی و زمین خواهی و فرمانروایی و تاکتیکی دارد.
تحریک طالبان پاکستان گرچه دیدگاه تندی نسبت به سیک ها و شیعه دارد و همیشه از اقوام و ادیان دیگر باجخواهی میکند
اما هیچگاه شیعه را کافر نخوانده بلکه به دید بسته خودشان گروهی گمراه میدانند.
از همه مهمتر اینکه در مناطق خیبرپختونخوا گفتمان رادیکال طالبانی بسیار کوچک است اما گفتمان جمعیت اسلامی که مولوی سمیع الحق رهبر معنوی طالبان پاکستان است در همبستگی با همه فرق اسلامی به ویژه شیعه است.و جنبش دیگر که مورد پشتیبانی هندوستان هم هست جنبش تحفظ پشتون است و آن هم بیشتر مردم پشتون سنی و شیعه را در گردهمایی خود دارد اساسا اینکه درگیری قومی و دینی در پاکستان زیر سر عربستان و برخی از عناصر تندرو وهابی مدارس دینی به ویژه لشگر جنگوی که رادیکال ترین گروه پاکستان است و در شهادت دیپلمات های مزارشریف دست داشتند هست.