به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی ست
نگاهی به مهمترین اتفاقات عصر داعش در سوریه.
(به قلم امید عرصه)
بخش اول
مهمترین خبر عرصه نظامی و سیاسی این روزهای سوریه و شاید جهان، آزاد سازی شهر البوکمال، آخرین دژ مستحکم داعش در سوریه است. شهری مرزی در جنوب شرقی این کشور و در مجاورت عراق که پل ارتباطی داعش میان دو کشور و به نوعی دولت اسلامی خودخوانده بود.
شاید در وهله اول این اتفاق، خبری چندان مهم و دست اول به حساب نیاید و این حجم گسترده پوشش خبری و نیز خوشحالی و شأف محور مقاومت عجیب به نظر برسد، اما با نگاهی عمیقتر به تحولات سوریه و خصوصا دو سال اخیر، پی به اهمیت موضوع خواهیم برد. پیروزی در البوکمال نه فقط آزادی یک شهر، که پایانی ست بر رویای قدرتمندترین گروه تروریستی تاریخ و شکستی ست مفتضحانه برای متحدین و حامیان این گروه خطرناک و همزمان پیروزی نهایی محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران در مقابل آنها. نبردی آنقدر مهم که به “ام المعارک” مشهور شده و سردار سرفراز ایران، حاج قاسم سلیمانی، خود فرماندهی آن را برعهده می گیرد و در خط مقدم نبرد حضور مییابد.
به اقرار اکثر کارشناسان مسائل سیاسی و نظامی جهان، این ایران و تنها ایران بود که با درایت رهبر فرزانه انقلاب و مسئولین نظام، و نیز رشادت های مثال زدنی فرماندهان و نیروهای نظامی خود، نقشه های پیچیده استکبار، صهیونیسم و ارتجاع منطقه ای را نقش بر آب کرده و معادلات جهانی را به نفع خود تغییر داد؛ با درایتی عمیق، با حضور نظامی خود و ترغیب ابرقدرتی همچون روسیه برای حضوری پررنگ و تعیینکننده، برای کمک به کشوری عضو محور مقاومت، تمام تجهیزات و تسلیحات شرق و غرب را علیه داعش و سایر گروه های تروریستی که روزی توسط خود آمریکا و شرکای منطقه ای و فرامنطقه ایش، برای به زانو در آوردن ایران تشکیل شدند، به کار انداخت.
مرزهای دفاع از خود را تا دریای مدیترانه گسترانیده و امنیت ملی خود را بیش از پیش نفوذناپذیرتر کرد. به لطف و یاری خداوند، جان فشانی رزمندگان غیور و با پیروزی های آینده، که به اذعان منابع اطلاعاتی رژیم صهیونیستی تا پایان سال ۲۰۱۸ میلادی تکمیل خواهد شد، این ایران است که بیش از پیش تعیینکننده معادلات منطقهای و جهانی خواهد بود.
اما سلسله وقایعی که منجر به این پیروزی بزرگ شد، از شکست محاصره شهر دیرالزور در ۱۴ شهریور امسال آغاز شد. شهری که پل استراتژیک فرات و نقطه ثقلی در بیابان سوریه است.
دیرالزور آن چنان مهم و حیاتی بود که آمریکا طی چندین حمله هوایی برای خارج کردن آن از دست دولت مرکزی، اقدام به بمباران مواضع ارتش سوریه کرد.
پیروزی در البوکمال، به واسطه پیروزی در دیرالزور و شکست محاصره این شهر به وقوع پیوست و بعد از آن سردار سلیمانی وعده شکست داعش در کمتر از دو ماه را داد و پیروزی نهایی را نزدیک دانست. اما پیروزی در دیرالزور از اتفاقی مشابه در شمال غرب این کشور آغاز شد؛ شکسته شدن محاصره ۲ ساله فرودگاه نظامی “کویرس” در شرق شهر استراتژیک حلب و سپس آزاد سازی محاصره این شهر.
شاید برای خواننده سوال باشد که حلب در شمال غرب سوریه چه ارتباطی با شرق این کشور و شکسته شدن محاصره دیرالزور دارد؟! برای روشن شدن موضوع شش سال به عقب باز می گردیم.
پس از اولین جرقه های اعتراضات مدنی در اوایل سال ۲۰۱۱ میلادی و تبدیل این اعتراضات به شورش های مسلحانه با نقش آفرینی، تحریک و تسلیح مستقیم کشورهای غربی، از جمله آمریکا، فرانسه و انگلیس و نیز متحدین منطقه ای از جمله عربستان، ترکیه، اردن و قطر و نیز رژیم صهیونیستی، کشور سوریه وارد بحرانی بی سابقه در تاریخ سیاسی جهان شد. در حین سقوط دومینو وار شهر ها و مناطق مختلف سوریه توسط گروه های تروریستی داخلی سوریه، نوبت به ظهور خطرناکترین و قدرتمندترین گروه، یعنی داعش که نام خلافت اسلامی عراق و شام را برای خود برگزیده بود، رسید. داعش که عقیده خود را از بیابان های میان عراق و سوریه و نیروی انسانی غیر بومی (بیش از نیمی از نیروهایش) را از ترکیه وارد سوریه می کرد، دیرالزور را نقطه ثقل حیات خود می دید، به طوری که پس از شکست در کنترل کامل آن، به سرعت شهر رقه که نزدیک ترین شهر به موقعیت استراتژیک دیرالزور است را به عنوان پایتخت خود برگزید.
نیروهای خلافت خود خوانده با سرعتی باور نکردنی شهرهای کوچک و بزرگ را یکی پس از دیگری به تصرف خود در آورده و در عرض مدت کوتاهی بیش از ۵۰ درصد از مساحت ۱۸۵ هزار کیلومتری سوریه را از دست ارتش این کشور و سایر گروه های تروریستی، خصوصا ارتش آزاد در آورده و حتی به داخل بعضی محلات جنوبی دمشق نیز رسوخ کرده و تا چند صد متری حرم مطهر حضرت زینب(س) رسید.
در این میان اما چندین منطقه در محاصره قرار گرفتند که از جمله آنها فرودگاه نظامی کویرس، شهر دیرالزور، شهر های نبل و الزهراء و همچنین شهرک های فوعه و کفریا بودند.
بخش دوم
در بحرانی ترین روزهای سوریه و زمانی که سیاسیون و نظامیان، صدای جنگ را در کاخ ریاستجمهوری می شنیدند و عملا سقوط دولت را محتمل می دیدند، این محور مقاومت بود که با درایت فرماندهی معظم کل قوا و رشادت رزمندگانی چون شهید والامقام، سردار همدانی، به کمک سوریه، مهمترین متحدش در دفاع مقدس آمد.
در اولین گام، آموزش داوطلبان مردمی و تشکیل گروه های مقاومت برای دفاع از محلات و روستاها و سپس آموزش جنگ شهری به نیروهای ارتش این کشور در دستور کار قرار گرفت.
انتهای سال ۲۰۱۴ اولین نقطه عطف میدانی در تحولات بحران سوریه دیده شد، که نیروهای مقاومت توانستند ابتدا به دفاع از داشته ها پرداخته و از سقوط حتمی دولت اسد جلوگیری کنند و در تحولی بزرگ در سپتامبر ۲۰۱۵ روسیه را ترغیب به ورود نظامی کنند تا با پشتیبانی هوایی، ارتش سوریه وارد فاز آفندی شده و اقدام به پاکسازی مناطق از دست رفته کند.
با پیشروی های کند و فرسایشی، اما مثبت نیروهای محور مقاومت مقابل قدرتمندترین گروه تروریستی جهان که سودای حکومت بر عراق و سوریه و سپس سایر مناطق منطقه را در سر می پروراند، سرانجام در ۱۱ نوامبر ۲۰۱۵ (۲۰ آبان ۹۴) محاصره ۲ ساله فرودگاه کویرس شکسته شد. این پیروزی به علت موقعیت استراتژیک فرودگاه، سرآغازی شد برای پیشروی های سریع و قدرتمند نیروها و اخراج داعش از منطقه.
پس از آن بود که مهمترین پیروزی محور مقاومت، در شهر حلب رقم خورد؛ شهری که تمامی کشورهای حامی تروریست ها مصر به خارج کردن آن از دست دولت سوریه بودند و نبردها در این شهر را مستقیما توسط افسران اطلاعاتی خود رهبری کرده و موفق به اشغال بیش از ۴۰ درصد این شهر استراتژیک شده بودند. جنگی که به علت اهمیت برای هر دو طرف به “مادر جنگ ها” یا “استالینگراد سوریه” مشهور بود. اما پس از رفع محاصره فرودگاه کویرس و پیشروی نیروهای متحد به سمت این شهر و پس از ماه ها درگیری سنگین و شهادت عده کثیری از نیروهای محور مقاومت، دوباره این خواست و اراده محور مقاومت بود که بر خواست قدرت های جهانی و منطقه ای و تروریست های تحت حمایتشان چیره شده و شهر حلب در ۱۴ دسامبر، ۲۳ آذر ماه به طور کامل آزاد شد.
آزادی حلب در دو بعد روانی و نظامی تاثیرات بسیاری داشت. در بعد روانی عملا به معنی پایان رویای حامیان تروریسم در سوریه، مبنی بر سقوط دولت بشار اسد بود؛ به طوری که “لیندسی گراهام” سناتور آمریکایی، پیروزی اسد در حلب را کابوس آمریکا خواند. این پیروزی شگفت، دومین نقطه عطف بحران سوریه بود که منجر به تغییر اساسی معادلات سیاسی و نظامی طرفین درگیری شد و پس از آن مطلقا سخنی با این مضمون که “اسد باید برود” نشنیده و نخواهیم شنید.
در بعد نظامی نیز قطع مسیر پشتیبانی مسلحین از ترکیه (در عملیات رفع محاصره شهر های نبل و الزهرا)، درگیری های گروه های مسلح و تغییر خطوط نبرد باعث شد صدها یا حتی هزاران نیروی ارتش سوریه از جمله نیروهای نخبه سهیل حسن، فرمانده نیروهای تایگر، بتوانند از منطقه حلب به سمت بیابان های سوریه پیشروی کنند.
آزادسازی حلب که با آزادسازی خرمشهر مقایسه می شود، تنها آزادسازی یک شهر نبود؛ موقعیت استراتژیک آن مقدمه ای بر آزادسازی تمام سوریه شد. پس از آن بود که متحدین با تثبیت جایگاه در شمال غرب و پیشروی های تدریجی به سمت جنوب و شرق، عزم خود را برای آزادی مناطق شرقی و به ویژه شهر دیرالزور جزم کرده و در این راه شهر ها و مناطق مهمی چون تدمر (پالمیرا)، السخنه، عقیربات، بادیه شرقی، استان حمص و استان حماء را از اشغال داعش آزاد و زمینه پیروزی بزرگ در ساحل رود فرات را فراهم کردند.
بخش سوم
در هر حال، البوکمال هم آزاد شد و داعش از لحاظ نظامی به زباله دان تاریخ پیوست؛ اما این به معنای پایان تفکر داعش نخواهد بود. تفکری که سالیان طولانی ست در بیابان های عراق و سوریه ریشه دوانده، همچنان به حیات خود ادامه خواهد داد؛ تفکری ترویج شده در مدارس دولت به اصطلاح اسلامی داعش، که نمونه نتایج آن را در انتحاری های نوجوان داعش به وفور مشاهده کردیم. داعش به صورت نظامی از بین رفت اما بلاشک تفکر داعشی به دنبال انتقام و ضربه زدن به خوارکنندگان خود به ویژه شیعیان، چه در کشورهای عضو محور مقاومت و چه در کشورهایی مانند افغانستان و پاکستان خواهد بود.
از سویی دیگر به وجود آورندگان و حامیان اصلی آن یعنی آمریکا، اسرائیل و عربستان نیز جهت گیری ها و اقدامات خود برای ضربه به محور مقاومت را بیش از پیش به روزتر و هوشمندانه تر خواهند کرد.
چنانچه از چند مدت قبل نمونه هایی همچون مسئله جدایی کردستان عراق و اخیرا استعفای سعد حریری در لبنان را شاهد هستیم، در آینده هم اقداماتی را در سوریه، یمن و دیگر کشورهای منطقه خواهیم دید.
لذا هوشیاری دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی برای مقابله با حملات کور این گروه خطرناک، و نیز درایت مسئولین و سیاست گذاران کشور برای ناکام گذاشتن نقشه های استکبار و ارتجاع، بیش از پیش احساس می شود.
از سویی دیگر با پایان دوران سیاه داعش و بازگشت عراق و سوریه به دامان ملت خود، بزرگترین تکلیفی که بر دوش حاکمان این دو کشور خواهد بود، شناخت این تفکر و آسیبشناسی نقاط ضعف خود که باعث قدرت گرفتن این تفکر شده، می باشد. جریان فکری که خردسالان و نوجوانی که ممکن بود آینده ای روشن و مفید برای کشور خود داشته باشند را به عنوان یک تروریست آموزش داده و می دهد.
دیدگاه