علل رشد و سرنوشت گروههای جهادی سلفی
امروز سرتاسر جهان اسلام از مناطق مسلمان نشین فیلیپین در شرق آسیا گرفته تا کشورهای غرب آفریقا در آتش گروههایی که به نام اسلام جهادی به مبارزه مشغول شدهاند میسوزد. کشتارها، حملات و بمبگذاریهایی که توسط اعضا یا طرفداران این گروهها رخ میدهد حتی گاه از محدوده جهان اسلام نیز فراتر رفته و کشورهای غیر مسلمان اروپا و آمریکا را نیز درگیر خود کردهاند. به راستی علت رشد این گروهها در مناطق مختلف دنیا علیرغم تمام کوششهایی که برای مبارزه با آنها میشود چیست؟
در پاسخ به سؤال بالا به طور کلی باید دانست که هر گروه شورشی برای نمو و ادامه حیات خود به دو عنصرِ حیاتی نیازمند است. عنصر اول، یک ایدئولوژی، عقیده یا مرامنامه است که بتواند افراد را به پیوستن به گروه و جانفشانی در راه تحقق اهداف آن تشویق نماید. بدون وجود یک ایدئولوژی قوی، که اعضای گروه را به ساختن جامعهای آرمانی نوید میدهد، گروه شورشی تشکیل نمیشود و یا در صورت تشکیل تنها به عنوان دستهای راهزن یا مزدور که از راه جنگیدن، غارت و جمعآوری غنایم به دنبال کسب منافع مادی است فعالیت مینماید. بدیهی است که در مقایسه با جنگجویانی که برای تحقق هدفی والا میجنگند، انسجام و دوام چنین گروههایی بسیار کم است و به سادگی در مقابل حملات بیرونی دچار شکست و اضمحلال میشوند. وجود ایدئولوژی آرمانگرایانۀ قوی، مردم محلی را به سمت حمایت از گروه شورشی سوق میدهد و زمینه مشروعیت و جذب نیرو برای آن را فراهم مینماید.
عنصر ضروری دوم برای دوام گروههای شورشی حمایت مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی است که غالباً از سوی یک قدرت خارجی فراهم میشود، اگرچه در مورد گروه هایی مانند داعش ممکن است منابع مورد نیاز از امکانات داخلی سرزمینهای تحت کنترل نیز تأمین گردد. پیشبرد یک شورش موفق به مقادیر نسبتا زیادی از سلاح و مهمات، بودجه و نیز اطلاعات سیاسی، نظامی و جاسوسی نیاز دارد. بدون وجود این منابع گروههای شورشی مجبور به توقف عملیات خود شده یا حتی با خطر انشعاب و فروپاشی مواجه میشوند. اوج گرفتن شورش احزاب کرد در مناطق کردنشین ترکیه و عراق در اثر بیشتر شدن حمایتهای خارجی در برخی دورهها و افول آن در اثر کم یا قطع شدن آن حمایتها در دورههای دیگر مثالی بارز از این امر است. در این میان نقش عنصر اول قدری مهمتر است، زیرا در صورت فراهم بودن زمینه شورش، هر قدرت خارجی ولو از آن سوی دنیا ممکن است ترغیب شود تا برای پیشبرد منافع خود با تزریق منابع لازم از این بستر استفاده نماید. در دنیای امروز در بسیاری از اوقات پیدا کردن حامی برای پیشبرد یک شورش کار دشواری نیست.
در برگشت به موضوع اصلی این نوشتار یعنی گروههای جهادی سلفی باید گفت که با عملیاتهای نظامی شاید بتوان گروههایی مثل داعش را از سرزمینهایی که تصرف کردهاند بیرون کرد یا سران و جنگجویان آنان را با هواپیماهای بدون سرنشین مورد حمله قرار داد؛ اما باید توجه داشت که این سازمانها اگرچه ممکن است به لحاظ ساختاری نابود شوند، به لحاظ ایدئولوژیکی به حیات خود ادامه میدهند.
اصولاً تا زمانی که ایدئولوژی جهادی وجود داشته باشد جوانان هویت طلب و ناراضی را به سوی خود جلب خواهد کرد و سازمانهایی مانند داعش دوباره با همان نام یا با نامی جدید در مناطق مستعد جهان سر بر میآورند.
تاریخچه سازمانی مانند داعش نشان میدهد که اگرچه در برههای از زمان این گروه کاملا شکست خورد و به حاشیه رانده شد، اما پس از شروع جنگ داخلی در سوریه محیط مناسبی برای رشد دوباره پیدا کرد و پس از تصرف مناطقی در این کشور مجدداً دامنه فعالیتهای خود را به عراق گسترش داد. همین امر در مورد القاعدۀ یمن نیز مصداق دارد که پس از سالها تحمل حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی، هم اکنون بخشهای وسیعی از این کشور را در اختیار گرفته است. مثال بارز دیگر ظهور دوباره و قدرتمند طالبان در افغانستان پس از ضربات وارد به آن در سال ۲۰۰۱ است.
پرسش دیگری که اکنون مطرح میشود این است که چگونه باید ایدئولوژی جهادی که منشأ اصلی پیدایش گروههایی مثل داعش، القاعده و طالبان است را از بین برد؟
پاسخ به این سوال چندان آسان نیست، ولی به طور کلی میتوان گفت که در هر دورهای از تاریخ بشری تعدادی از ایدئولوژیها وجه غالب به خود میگیرند، نیروها را به خود جذب میکنند، احتمالاً موفق به تشکیل حکومت میگردند و سپس بر اثر مشخص شدن ناکارامدی خود، آن جذبۀ اولیه را از دست میدهند و به آرامی یا به همراه جنگ و خونریزی جای خود را به ایدئولوژیهای دیگر میدهند.
برای مثال سلطه دینی کلیسا، کمونیسم، ملیگرایی و غیره همگی ایدئولوژیهایی بودهاند که زمانی طرفداران فراوانی داشتهاند، اما اکنون در بسیاری از کشورهای دنیا جای خود را به رقبایی چون چندفرهنگیگرایی، لیبرالیسم، دموکراسی و حقوق بشر دادهاند.
موارد اخیر نیز عقایدی هستند که اکنون بسیار طرفدار دارند و در تجلیل از آنها کتابها نوشته و خطابهها ایراد میشود، اما تاریخ مشکلات این عقاید را نیز نشان خواهد داد. حتی هم اکنون نیز وقایعی مانند رشد اسلام جهادی سلفی و تکفیری، پوپولیسم و تجزیهطلبی در غرب پارهای از این مشکلات را به منصه ظهور رسانده است.
به نظر میرسد که در مورد ایدئولوژی جهادی تکفیری نیز این دوره چند ده ساله زایش، رشد، اوج، فرتوتی و شاید مرگ باید طی شود.
جهان اسلام هم اکنون در دوره اوج این ایدئولوژی زندگی میکند. پاسخ به پرسش که این دوران اوج کی به پایان میرسد کاری دشوار است. یکی از مؤثرترین روشها برای به حاشیه رانده شدن و از مد افتادن یک ایدئولوژی آن است که آن ایدئولوژی در عمل پیاده شود و سپس ضعفهای خود را آشکار کند و از درون مضمحل شود.
کمونیسم تنها زمانی جذبۀ اولیه خود را از دست داد که اتحاد شوروی با مشکلات بزرگ اقتصادی و سپس فروپاشی مواجه شد. تنها پس از فجایع جنگهای جهانی اول و دوم بود که، به خصوص در اروپای غربی، ملیگرایی و نژادپرستی از مد افتاد و به جای آن حقوق بشر و همکاری در قالب سازمانهای منطقهای به عنوان ایدئولوژیهای جایگزین پا گرفت. با این حال، پیاده شدن ایدئولوژی جهادی تکفیری نیز مستلزم دردسرهای بسیار و فدا شدن جمع کثیری از افراد در این فرآیند است. این را نیز باید خاطرنشان کرد که هر ایدئولوژی برای گسترش به بسترهای اجتماعی و سیاسی مناسب نیازمند است. فقر، تبعیض، ناامنی، عقب افتادگی، سرکوب و خودکامگی حکومتها از جمله عواملی هستند که ذهن جامعه را برای جستجوی راهی برای رها شدن از این مشکلات و در نتیجه پذیرش ایدئولوژیهای شورشگرایانه و بنیادگرا آماده میکنند.
سرانجام باید دانست که به حاشیه رانده شدن یک ایدئولوژی الزاماً به معنا محو کامل آن نیست. در سالهای اخیر روسیه و تعدادی از کشورهای دیگر شاهد رشد دوباره عقایدی مانند ناسیونالیسم بودهاند. بنیادگرایی سلفی پیش از عصر حاضر نیز در دورههایی به عنوان یک جریان قوی سیاسی مطرح بوده است. بنابراین اسلام سلفی جهادی ممکن است مدتی پس از افول مجددا در زمان و مکانی دیگر ظاهر گردد، هر چند که زمان این افول و رشد احتمالی دوباره، اکنون بر ما مشخص نیست.
دیدگاه