چرا دیگر هیچ جنگی «طرف پیروز» ندارد؟

دوشنبه 23 مرداد 1402 - 19:11
https://iswnews.com/?p=101087

هنری کیسینجر روزگاری گفته بود: «ارتش‌ها اگر پیروز نشوند، باخته‌اند؛ ولی چریک‌ها اگر نبازند، پیروز شده‌اند». حالا به نظر می‌رسد بزرگترین و پرهزینه‌ترین ارتش جهان، یعنی ارتش آمریکا، برعکس این گفته را به سرلوحۀ کار خود تبدیل کرده است: آمریکا می‌جنگد، و بدون آنکه پیروز شود، مصرانه جنگیدن را ادامه می‌دهد. گویی صرفِ همین جنگیدن کافی باشد. چرا این فرایند ادامه پیدا می‌کند؟

تام انگلهارت، یکی از مشهورترین روزنامه‌نگاران آمریکا در زمینۀ جنگ و سیاست خارجی، در یادداشتی در مجلۀ نیشن این موضوع را بررسی کرده است که خلاصه‌ای از آن را می‌خوانید.

من در بحبوحۀ جدالی عالمگیر که «جنگ جهانی دوم» نام گرفت متولد شدم. درست است که پیش از آنکه بتوانم نام پدر و مادرم را صدا بزنم، این جنگ با بمباران هیروشیما و ناکازاکی پایان یافت، ولی من به‌طرز عجیبی در میان جنگ بزرگ شدم. پدرم سن ۳۵ سالگی، یک روز بعد از حملۀ ژاپن به پِرل هاربِر، داوطلبانه به تفنگ‌داران هوایی ارتش پیوست. او در برمه جنگید و سرانجام هم‌زمان با روز یادبود پِرل هاربِر در سال ۱۹۸۳ میلادی درگذشت. با اینکه او هرگز دربارۀ تجربیات زمان جنگش چیزی تعریف نمی‌کرد، اما جنگ را با خود به خانۀ ما آورد.

اما او چطور جنگ را به خانه آورد؟ معمولاً به‌صورت خشم. حال این خشم یا به دلیل خرید مادرم از خواربارفروشی نزدیک خانه بود که به گمان پدرم صاحبش موقع جنگ مشغول «سودجویی از جنگ» بوده، یا به این دلیل که اولین اتومبیل من یک فولکس‌واگن کارکرده (آلمانی!) بود، یا خشمی به دلیل علاقۀ مادرم به رفتن به رستورانی ژاپنی! پناه‌برخدا! من دو منبع برای آگاهی از تجربیات جنگی پدرم داشتم. اولی یک کیسۀ پارچه‌ای سبزرنگ در کمد اتاق پذیرایی که پر بود از یادگارهای دوران جنگش؛ دومی، سینما. جایی که مرتب با هم می‌رفتیم و کنار هم، انواع گوناگونی از جنگ‌های آمریکایی را از جنگ‌های سرخ‌پوستی گرفته تا جنگ جهانی دوم دیدم.

همان‌طور که در کتابم زوال فرهنگ پیروزی نوشته‌ام پس از جنگ‌های سرخ‌پوستی، جنگ همیشه شرح وحشی‌گری آن‌ها و خوبی ما بوده است؛ ما پیروز می‌شدیم، «آنها» شکست می‌خوردند و «نمایش کشتار» آغاز می‌شد. فیلم‌هایی که در این‌باره ساخته می‌شدند سرشاربودند از لذت مشاهدۀ صحنه‌های کشتار صدها غیرسفیدپوست.

اکنون بیش از شصت سال از زمانی که پدرم به جنگ رفته بود، گذشته است و من با آنکه در هیچ جنگی شرکت نکرده‌ام ولی در تمام عمر، فکرم روی جنگ متمرکز بوده است و دربارۀ آن بسیار نوشته‌ام. چیزی که پس از این تجربیات مرا شگفت‌زده کرده این است که آمریکا با بزرگترین ارتش روی زمین و بودجۀ نظامی‌ای که بیشتر از کل مجموع نُه کشور بعدی است، از جنگ جهانی دوم به این سو، در هیچ -باز هم تکرار می‌کنم: «هیچ!»- جنگ مهمی پیروز نشده است. تاریخ جنگ‌های بزرگ ایالات متحده بعد از ۱۹۴۵ را مرور کنید: جنگ کره، جنگ ویتنام، جنگ نیابتی با شوروی در افغانستان، جنگ گرانادا، جنگ خلیج فارس، و نهایتاً زنجیره‌ای از جنگ‌ها علیهِ «ترور».

جنگ علیه ترور، علیرغم آنکه میلیون‌ها انسان را در چندین کشور دنیا به کام مرگ کشانده و میلیاردها دلار هزینه‌ داشته است، در نهایت منجر به گسترش دهشتناک گروه‌های تروریستی در تمام جهان شده است. و با این‌حال، هیچ افقی از پیروزی در آن دیده نمی‌شود. چرا چنین شده است؟

به نظرم کاملاً مشخص است که چرا این وضع پیش آمده است. این جنگ‌های فرسایشی باعث شده‌اند تا هر سال بودجۀ پنتاگون افزایش یابد و اکنون در آستانۀ رسیدن به یک تریلیون دلار است. اگر ارتش آمریکا از سال ۱۹۴۵ تا امروز یک موفقیت حائز اهمیت به دست آورده باشد، این است که گرانترین و پربودجه‌ترین نهاد این کشور شده است. اما به موازات این، دوران جنگ‌های کلاسیکی که در آن ارتش بزرگ پیروزی را رقم می‌زد به پایان رسیده است. امروز برخلاف دوره‌های گذشته، فارغ از اینکه در میدان جنگ چه رخ دهد، کمتر احتمال دارد قدرت‌های بزرگ پیروز شوند. ای کاش تجربۀ جنگ‌افروزی‌های آمریکا درسی برای دولتمردان روسیه و چین هم داشته باشد.

اگر از همۀ مطالعاتم دربارۀ «قدرت‌های بزرگ» و «جنگ» یک چیز آموخته باشم، این است که بزرگیِ این قدرت‌ها فقط به کار نابودی می‌آید؛ چه نابودکردن دشمنانشان و چه نابودکردن خودشان.

منبع: ترجمان افغانستان

  • به اشتراک بگذارید:

دیدگاه

  • دیدگاه های شما پس از تایید مجموعه تحلیلی خبری تحــولات جهــان اســلام در سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی توهین، تهمت و افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشند منتشر نخواهد شد.