سفر من با رئیس جمهور شهید “صالح الصماد”
همراهی من با رئیسجمهور “صالح الصماد” رحمه الله علیه، به عنوان عکاس شبکه تلویزیونی المسیره و در جریان سفر به استان ریمه شکل گرفت. این سفر همانند سفر با یک مقام درجه بالا در کشور ما نبود، بلکه مانند پسری بود که پدرش را در یک سفر همراهی میکرد.
من وقتی او را شناختم که در هنگام تقدیر از احترام و علاقه او در خدمت به مردم همچنان میگفت: ما خادم مردم هستیم نه مردم خادم ما.
در ساعات اولیه صبح یک روز، مسئول رسانهای رئیسجمهور الصماد با من تماس گرفت و به من گفت که وسایل خود را برای کار آماده کن. همچنین این کار ممکن است کمی طول بکشد.
من میدانستم که این مقدار کم به معنای حداقل یک یا دو روز طول خواهد کشید و این توصیه های شهید الصماد برای مسئول تصویربرداری بود که باید واقعیت را به طرف گفت، آیا برای حرکت کردن با ما موافقی یا نه؟ بدون هیچ تعارف و خجالتی.
من در اعلام موافقت تردید نکردم، چرا که آرزویم این بود که روزی فقط در یک عکس در کنار رئیسجمهور باشم، چه رسد به اینکه یک یا دو روز او را همراهی کنم.
من در آن لحظه با خودم فکر کردم که بسیار خوش شانس بودهام و این سفر یکی از زیباترین سفرهای زندگی من خواهد بود و در آن از چیزهای زیادی از جمله نحوه تعامل یک مسئول با مردم را خواهم دید و از آن چیزهای زیادی را متوجه میشوم.
در شروع این سفر که آرزو داشتم پایان نیابد، برای افتتاح پروژههای عمرانی و دولتی از استان الحدیده عروس دریای سرخ به استان باشکوه ریمه با آن مردان و کوههای پولادینش رفتیم.
اولین توقف ما در دانشکدهای آموزشی (از زیر مجموعههای دانشگاه الحدیده) در دامنه کوههای استان ریمه بود و رئیس جمهور شهید در جلسهای گسترده با بزرگان، اعضای هیئت علمی و دانشجویان آن دیدار و گفتگو کرد و پس از آن تعدادی از پروژهها را با شعار “دستی محافظت میکند و دستی میسازد” که شعارهای اصلی کشور یمن است، افتتاح کرد.
پس از آن ما با عبور از کوههای مرکز استان به دیدار با رهبران استان ریمه رفتیم. اما در جادهای باریک پر از اتومبیل و فروشندگان بازار جادهای، رئیسجمهور ناگهان خواستار توقف خودرو شد و پیاده شده و به میان ساکنان آنجا رفت. او در آنجا از شرایط و آنچه میتواند از طریق این دیدار به آنها ارائه شود پرسید، و مردم نیز ضمن گفتگوها و ارائه درخواستهایشان، با او دیدار و احوالپرسی گرمی کردند. این دیدارها بدون هیچ محافظ و نیروی امنیتی شکل میگرفت و در برابر عشق خالصانه الهی او در خدمت به مردم، همین مردم نگهبان او بودند.
در ادامه سفر به سمت ساختمان استانداری در مرکز استان رفتیم که چند روز قبل از ورود رئیسجمهور به ریمه بر اثر بمباران هوایی ائتلاف متجاوزین کاملا ویران شده بود. ضمن دیدار از آنجا محافظ شخصی رئیسجمهور پیش او آمد و گفت که جنگندههای ائتلاف متجاوزین در حال پرواز در نزدیکی محل ما هستند و توصیه میشود از اینجا خارج شویم و خودروی ریاست جمهوری برای جلوگیری از آسیب آنها استتار کنیم که در اینجا صحنه واقعی ولایتمداری صادقانه او از خدا، رسول (ص) و رهبران انقلاب او را دیدم که در پاسخ به محافظ خود گفت: «آنچه را که برای ما نوشته شده است میپذیریم و اهمیت روح ما بیش از روح مجاهدین نیست. و در ادامه گفت: به این چیزها فکر نکنید. به خدا توکل کنید.»
این موضع او یک تأثیر قوی و ایمان راسخی را نه تنها در من بلکه در روح همه کسانی که در آنجا بودند به وجود آورد. او در آنجا از کسانی که با او دیدار میکردند میخواست که برای او دعا کنند که در سرزمین خود و در حال دفاع در کنار فرزندان و برادرانش در جبهه های مختلف علیه متجاوزین و کسانی که نه تنها به سرزمین یمن و انسانیت بلکه به تحریف دین اصیل اسلامی نیز طمع دارند، به شهادت برسد.
بعد از آن، یعنی عصر همان روز برگشتم، اما نه به خانه، بلکه به مکانی برای تکمیل کار خود در زمینه مستندسازی، ویرایش و انتشار نتایج این سفر که در آن چیزهای زیاد و درستی آموخته بودم. از رفتار صحیح و اسلامی با مردم بدون در نظر گرفتن موقعیت و طبقات آنها تا تواضع و قدردانی از مردم حتی اگر در عالی ترین جایگاه باشم.
خاطره “زیاد الحسنی” خبرنگار شبکه تلویزیونی العالم و المسیره از سفر با “صالح الصماد” رئیسجمهور شهید یمن
شناخت بیشتر شهید صالح الصماد: صالح علی الصماد که بود؟
دیدگاه
شهید صماد،
رجایی یمن
هر دو معلم
هر دو در رده رییس جمهور
هر دو مردمی
هر دو شهید
تازیخ چه زیبا تکرار میشود
شادری روح شهدا صلوات
خدا رحمتش کنه مطمئنم اگه ایشون بودند تا الان مارب و تعز و الحدیده آزاد شده بود .