یادداشت: پوتین در فکر احیای شوروی سابق
سرنوشت حقوقی قره باغ کوهستانی و منطقه پر تنش ۱۰۰ سال گذشته در قفقاز جنوبی، بی ارتباط به بازی همیشگی روس ها نیست. روس ها برای بقای خود در مناطقی که در هم تندیگی قومی دارند از یک روش مخصوص استفاده می کنند. آنها از یک طرف اقوام را به رقابت با یکدیگر می کشانند، و از طرفی یک فرهنگ مشترک مرتبط با مرکز را در میان شان حاکم می کنند. نمونه این موارد را می توان در قفقاز جنوبی میان ارمنستان و آذربایجان در دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق شاهد بود. هر دو جمهوری برای حل اختلافات خود نهایتا از طریق دولت مرکزی می توانستند امتیاز مورد نظر را به دست بیاورند.
مسئله ایجاد منطقه خودگردان قره باغ کوهستانی با نام ناگورنو کاراباخ و درون جمهوری شوروی آذربایجان، از دهه ۳۰ میلادی توسط دولت مرکزی شوروی کلید خورده بود. جایی که بیشتر ساکنان ارمنی نشین و در عین حال متعلق به ارمنستان نباشد.
وقتی که روحیات ملی گرایی ارامنه در این منطقه تشدید شد، دولت مرکزی چریک های ملی گرای ارمنی را با همراهی پلیس آذربایجان در این منطقه سرکوب می کردند. اما زمانی که اتحاد جماهیری شوروی از هم پاشید، دولت روسیه طرف ارامنه را گرفتند و ارتش ارمنستان را در سال ۱۹۹۲ به جنگ ارتش آذربایجان فرستادند. همچنین نیروهای روسی فعالانه در این جنگ مشارکت داشتند و کیست که نداند روسیه برنده واقعی منازعه جنگ اول قره باغ بوده است.
طی دوران ۲۸ ساله پس از این منازعه میان دو کشور، روس ها اقتصاد ارمنستان و قره باغ را در دست داشتند و همه چیز در کنترل روسیه قرار داشت.
جنگ چهار روزه آوریل ۲۰۱۶ گواهی بر این موضوع است که دولت فدراسیون روسیه اجازه ادامه جنگ را به آذربایجان نداده بود و با اولتیماتوم آنها دولت باکو عقب کشیده است.
آغاز جنگ در ابتدای پاییز ۲۰۲۰ نیز زمانی بوده که دولت غرب گرای نیکول پاشینیان جای متحدان روسیه را در ایروان گرفته بود و روسیه بی میل به گوشمالی پاشینیان نخست وزیر غرب گرایان نبود. جنگی که ارتش ارمنستان با وجود موقعیت برتر جغرافیایی به راحتی در مقابل آذربایجان و متحدانش واگذار کرد. اگر ماجرای مشکوک سرنگونی هلی کوپتر روسی در مرزهای نخجوان و ارمنستان نبود، علیف و پاشینیان پای میز مذاکره برای پایان جنگ نمی رفتند و توافقنامه نوامبر مسکو هم شکل نمی گرفت و امضا نمی شد.
مصداق دیگر دخالت روسیه برای پایان بحران، ورود دستگاه های اخلالگر بر پهپادها بود که پیشروی زمینی آذربایجان را متوقف کرد. همچنین ناوگان دریایی روسیه در مقابل باکو صف کشیدند و موشک روسی در شب آتش بس بر فراز شهر خردلان و نزدیک باکو عامدانه منفجر شد.
اما چرا روسیه برای این آتش بس سنگ تمام گذاشته است؟
مفاد آتش بس نشان می دهد که روس ها ضامن ارتباط زمینی همیشگی میان ارمنستان با قره باغ کوهستانی و بازگشایی راه آذربایجان با نخجوان هستند. آنها حل و فصل کننده درگیری میان طرفین بوده و حضور صلحبانان روسیه نیز در صورت ادامه تنش تمدید می شود.
همین موارد کافی است که تا روس ها با امضای روئسای دولت آذربایجان و ارمنستان، بر قره باغ حاکم شوند.
ارامنه قره باغ در ترکیب آذربایجان جایگاه، امتیاز و استقلالی ندارند و بقای دولت شان مشروط به ادامه حضور روس ها است. روسیه نیز از ابتدای آتش بس کمک های خود را به مردم جنگ زده این منطقه آغاز کرده و برای آنها خانه و سد ذخیره آب می سازند. همچنین پلیس و نیروهای ویژه شبه نظامیان قره باغ را با سلاح ها و تجهیزات نظامی آماده می کنند و مانور نظامی مشترک نیز برگزار کرده اند. مقام های دولت قره باغ کوهستانی برای رفت و آمد به ارمنستان نیازمند نیروهای پلیس نظامی روسیه هستند. سفر آرائیک هاروتونیان به ایروان و مسکو برای جلوگیری از انسداد کریدور لاچن به دست آذربایجان، مذاکره و سفر نمایندگان ارمنی دوما (مجلس) فدراسیون روسیه به قره باغ نیز بخش دیگری از وابستگی هر چه بیشتر به سمت مسکو است.
اما روس ها همچنان برای بقا به بازی دوگانه خود در منطقه ادامه می دهند. آذربایجان نیز در این بازی بازیگر بدی است و به نقشه روس ها کمک می کند. الهام علیف با امضای فرمان لغو خودمختاری ارامنه قره باغ، انفجار لوله گاز ارمنستان به قره باغ در زمستان سرد قفقاز، تاکید بر لزوم خلع سلاح شبه نظامیان ارتش آرتساخ و تصرف ارتفاعات مشرف بر راه ها و مناطق مسکونی، نگرانی های ارامنه را هر روز بیشتر می کند.
چنین شرایطی لزوم دریافت شناسنامه روسی را برای ساکنان این منطقه قوت می بخشد و دور نیست که چندی بعد دولت ارمنی قره باغ با این خواسته هم موافقت کند، اما این فقط شامل ساکنان نمی شود. ارامنه برای بقا روی خاک این منطقه، خلاصی از فشار همیشگی آذربایجان و امتیاز خودمختاری در نهایت با گزینه همه پرسی الحاق به روسیه مواجه می شوند. عدم پذیرش این خواسته به خروج صلحبانان روسی و کوچ اجباری منجر می شود.
این فرضیه را در کنار تماس دولت منطقه اوستی جنوبی گرجستان بگذارید که فعالانه با مقام ارمنی قره باغ وارد مذاکره شده اند. منطقه ای که علنا جدایی از گرجستان و الحاق به روسیه را اعلام کرده است.
اگر به نمونه مسئله نگاهی بیندازیم مناطق آبخازی و اوستی جنوبی در گرجستان نیز به چنین تنشی با دولت مرکزی رسیدند و با استقرار نیروهای صلحبان روسیه عملا نقش دولت تفلیس کم رنگ شده و هیچ گزینه کنترلی نیز در اختیار ندارد.
روسیه با اعطای تابعیت روسی و توزیع پاسپورت، گامی مهم را برای شهروندی آنها برداشته است تا جایی که این مناطق عملا بخشی از خاک فدراسیون روسیه محسوب می شوند. تعیین وضعیت حقوقی این مناطق هم به یک همه پرسی میان مردم و قبول آن از سوی دولت فدراسیون گره خورده است.
سرانجام مسئله هم این است که ولادیمیر پوتین به احیای مرزهای سرزمینی اتحاد جماهیر شوروی سابق در قالبی جدیدتر فکر می کند و مقابله با گسترش ناتو به شرق هم تنها یک دلیل فرعی.
روسیه نشان داده است که در سال ۲۰۱۴ میلادی به دنبال آغاز تنش با غرب گرایان اوکراین، شبه جزیره کریمه را با همه پرسی از این کشور جدا کرده و در حاکمیت خود جای داده است. ارتش روسیه در مناطق تصرف شده اوکراین حتی از پرچم شوروی سابق و پاسپورتهایی با آرم اختصاری CCCP دوره شوروی سابق نیز استفاده می کند.
حالا این وضعیت را در کنار اعطای تابعیت روسی به شهروندان کشورهای شوروی سابق بگذارید که در روسیه مشغول به کار و فعالیت اقتصادی هستند. حدود نیمی از دو میلیون آذربایجانی، ۵۰۰ هزار ارمنی و ۴۰۰ هزار گرجستانی ساکن فدراسیون روسیه چنین وضعیتی دارند.
همچنین نباید فراموش کرد که استانداردهای سیستم شوروی سابق هنوز هم در ارکان مختلف آموزشی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی ، نظامی و اقتصادی، علمی، پزشکی و … این کشورها موجود است و زمینه قبول چنین نظام سیاسی را باز هم قوت می بخشد.
دیدگاه
با سلام
تحلیل آینده پژوهانه خوبی بود،قطعا روسیه به عنوان ابر قدرت انرژی و نظامی بدنبال طراحی مسیر راهی جهت حفظ موازنه با آمریکاست و امیدوارم سیاسیون ما هم بدون هیچ پیش داوری به موضوعات و دسته بندی ها ورود کنند