جام جهانی ۲۰۲۲ هم تمام شد. جامی که بیشتر از هر چیز در آن پرچم فلسطین دیده می شد و به قول روزنامه برزیلی “برزیل گلوبو” : ۳۲ تیم نه، بلکه ۳۳ تیم در جام جهانی قطر شرکت دارند، زیرا فلسطین و پرچم آن در تمامی بازی‌ها و در هر مکانی حضور دارند.

جامی که رژیم جعلی هر چند در آن حضور نداشت اما یکی از بازنده های آن بود. جامی که به قول صهیونیست ها تبدیل به تورنمنتی شده بود برای اعلام همبستگی با فلسطینی ها. جامی که ثابت کرد برخلاف تمام تلاش های رژیم و خیانت های حکام کشورهای عربی، جامعه عربی و ملت مسلمان به هیچ وجه عادی سازی را نپذیرفته اند. جامی که در آن خبرنگاران صهیونیست جرات فاش کردن هویت خود را نداشتند و از بردن نام رژیم جعلی طفره می رفتند و به گفته روزنامه عبری معاریو : اسرائیل شاهد حقیقتی تلخ در جام جهانی قطر بود.

جامی که روزنامه عبری یدیعوت آحارانوت آن را جام تنفر نامید و گفت که جان صهیونیست ها در خیابان های دوحه در خطر است و شرکت رادیو تلویزیون رژیم جعلی از خبرنگاران خواست هویت خود را مخفی نگه دارند و به زبان عبری صحبت نکنند و از هیچ آرم و نشانی که صهیونیست بود آن ها را لو می‌دهد استفاده نکنند!

اما یکی از تیم هایی که در این جام دائم با فلسطین اعلام همبستگی می‌کرد تیم ملی مراکش بود. روزنامه صهیونیستی معاریو در توصیف این شادی ها گفت: جشن و شادمانی بازیکنان و طرفداران تیم ملی فوتبال مراکش در جریان بازی‌های جام جهانی ۲۰۲۲ قطر ثابت کرد که جهان عرب با عادی‌سازی روابط با “اسرائیل” فاصله بسیار زیادی دارد. این روزنامه در ادامه افزود : شادی و خوشحالی مراکشی‌ها با پرچم فلسطین پس از پیروزی مقابل اسپانیا، همچون خاری در چشمان اسرائیلی ها بود.

خوشحالی مراکشی‌ها با پرچم فلسطین پس از پیروزی مقابل اسپانیا

همین حمایت مراکشی ها کافی بود تا پای حنظله هم به جام جهانی باز شود. حنظله ای که از سال ۱۹۶۹ پای ثابت حمایت از فلسطین بوده و هر جای جهان حرف و سخنی از فلسطین و مبارزه با رژیم بود حنظله‌ی ۱۰ ساله با آن موهای سیخ و لباس وصله دار و پاهای برهنه حاضر شده است.

و حالا اینجا حنظله را میبینیم که امده برای تشکر از مراکش…

همین تصویر برای من کافی است تا یادی کنم از پسر همیشه ۱۰ ساله ی فلسطین و از بین صفحات پر فراز و نشیب مقاومت سرزمین زیتون اینبار سری به فصل شهید ناجی العلی بزنم.

حنظله نامی است که شهید ناجی العلی روی کاریکاتورش گذاشت. کاریکاتوری که همچون یک سرباز مقاومت دائما در حال مبارزه با صهیونیست ها و همه‌ی خائنین به آرمان فلسطین است.

ناجی العلی و حنظله

نزار قبانی درمورد حنظله می‌گوید: حنظله هر روز در هر نقطه این عالم که شغال ها چنگ انداختند، درد می کشد… یکبار با سوء تغذیه، یکبار سنگینی بار بر دوش، یکبار با بمب فسفری، یکبار با یورش شبانگاهی، یکبار با تیراندازی های شهرک نشینان صهیونیست، یکبار با صدای گلوله و انفجار و انفجار …

فصل اول: جدا شدن شاخه از درخت

ناجی العلی با نام کامل ناجی سلیم حسین العلی در سال ۱۹۳۶ در روستای الشجره از توابع الجلیل متولد شد. جایی که پیامبر خدا حضرت عیسی در آن زندگی می‌کرد. آنجا را شجره نامیدند به این دلیل که عیسی مسیح برای دور ماندن از گرمای خورشید به سایه درختان آنجا پناه می برد.

ناجی هم کودکی خود را در بین درختان شجره سپری کرد اما خیلی طول نکشید که شاخه سرسبز عمر ناجی از شجره جدا شود.

العلی حدود ده سال داشت که نکبت ۱۹۴۸ اتفاق افتاد و صهیونیست ها شهر به شهر یورش بردند و مردم فلسطین را از خانه و دیار خود بیرون کردند. او هم به همراه خانواده اش مثل بسیاری دیگر از فلسطینی ها مجبور به ترک خانه شد. او از فلسطین رفت اما روحش را در میان درختان الشجره جا گذاشت و همه‌ی عمر خود را صرف کرد تا آن ده سال را به جهان نشان دهد.

فصل دوم: قطب نمای فلسطین

العلی از سرزمین مادری خود رانده می شود و به همراه خانواده به اردوگاه “عین الحلوه” در بخش صیدا لبنان می رود. او حس آواره شدن از سرزمین مادری را این‌گونه توصیف می کند: از کجا شروع کنم؟ شاید از روزی که ما فلسطین را در راهی به سوی عین الحلوه در جنوب لبنان ترک کردیم. از چیزهایی که به نظر می رسد مادران و پدران ما از واقعیت صحبت نمی کنند اما غم و اندوه را در چشمشان ابراز می کنند. زبانی که ما در جهان یادگرفته ایم زبان خشمی است که خروجی آن را گاه در بیان و گاه در عمل نشان می دهد.

ناجی ساکن عین الحلوه می شود و در مورد شرایط زندگی در آنجا می گوید: وقتی به اردوگاه عین الحلوه رسیدیم من ده سالم بود. گرسنه و گیج و منگ و پابرهنه بودم. زندگی در اردوگاه غیر قابل تحمل بود. پر از تحقیرهای روزانه و فقر و ناامیدی بر آن حاکم بود.

العلی در لبنان در رشته مکانیک تحصیل کرد و در همین رشته مدرک دیپلم خود را گرفت وبه گفته جاسم اشکنانی مشاور نشریه القبس در اواخر دهه پنجاه نیز در عربستان به عنوان مکانیک ماشین مشغول به‌کار شد.

اما مکانیکی و آچار به دست گرفتن چیزی نبود که روح سرکش او را آرام کند. خودش در این مورد می گوید: اگرچه من دیپلم مهندسی برق و مکانیک گرفته بودم، من تلاش کردم تا مطالعاتم را در کاریکاتور ادامه دهم و در فرهنگستان هنر، برای یک سال ثبت نام کردم، ولی در همان زمان برای شش یا هفت مورد دستگیر و زندانی شدم.

او طی سال‌های ۱۹۶۰-۱۹۶۱ به همراه چند تن از دوستانش در جنبش ملّیّون عربستان نشریه‌ای سیاسی به نام الصرخه (فریاد) را به شکل دستنویس منتشر کرد و سپس در سال ۱۹۶۰ به مدت یک سال وارد آکادمی طراحی لبنان شد اما به دلیل تحت تعقیب بودن از سوی پلیس لبنان، دوره‌ تحصیلی او ناتمام ماند و باقیمانده‌ سال تحصیلی‌اش را در زندان‌های پادگان‌های لبنان بازداشت بود.

او در لبنان دائما در تظاهرات ها شرکت می کرد و اعتراضات خودش را با کشیدن کاریکاتور روی دیوارها نشان می داد. اما یک دیدار مسیر زندگی او را تغییر داد!

خود ناجی این دیدار را اینگونه روایت می‌کند: به طور اتفاقی نخستین کسی که به من شور و اشتیاق داد مرحوم “غسان کنفانی” بود که به منظور شرکت در یک سمینار از اردوگاه بازدید کرد. وقتی غسان کنفانی کاریکاتورهایی که من روی دیوار کشیده بودم را دید هود را به من معرفی کرد و دو یا سه تا از کارهایی که من روی کاغذ کار کرده بودم را گرفت و تا در مجله ملی گرای “الحریا” جایی که در آن زمان در آن کار می کرد منتشر کند.

ناجی علی در تشیع جنازه کنفانی ،بیروت ۱۹۷۲

همین دیدار باعث می‌شود تا کاریکاتورهای ناجی رنگ و بوی دیگری بگیرد و قلمش با شور و اشتیاق دیگری این تصاویر را خلق کند. قلمی با نوکی تیز تر از شمشیرش و صدای بلندتر از باروت می‌رود تا سال ها بعد حنظله را به جنگ صهونیست ها بفرستد.

حنظله کودکی است همیشه ۱۰ ساله همانند خود ناجی که در ۱۰ سالگی از فلسطین رانده شد، با لباس های کهنه، پشت به تصویر به نشانه اعتراض به خیانت ها به فلسطین و با دستانی در پشت به هم قفل شده به نشانه مخالفت با هرگونه سیاست های سازش کارانه.

حنظله

ناجی درمورد حنظله می گوید: من در کاریکاتور حنظله بچگی های خودم را نشان داده ام. او همان سنی را دارد که من وقتی فلسطین را ترک کردم داشتم. با این که چندین سال از آن تاریخ می‌گذرد اما من همه‌ی جزئیات آن روز را دقیقا به خاطر دارم. حنظله شکل و شمایلی مقدس دارد و وقتی کسل می‌شوم یا وظیفه ام را از یاد می‌برم از روح من محافظت می‌کند. حنظله همیشه ۱۰ ساله باقی خواهد ماند و هنگامی که به فلسطین برگردد شروع به بزرگ شدن می‌کند.

قلب ناجی تنها برای فلسطین نمی تپید بلکه هر زمان و هرجا که ملتی مورد ظلم واقع می شدند بدون در نظر گرفتن ملیت و دین، حنظله را برای حمایت از آن ها می فرستاد و او حنظله را اینگونه توصیف میکند: او فلش قطب نمایی بود که مدام به سمت «فلسطین» اشاره می کرد؛ نه تنها فلسطین در ابعاد جغرافیایی، که در مفهوم انسانی اش. نماد یک نهضت تنها؛ چه در مصر واقع شده باشد، چه در ویتنام و یا آفریقای جنوبی…

متن کاریکاتور: من فلسطینی هستم،کویتی هستم ،مصری هستم … سنی هستم،شیعه هستم و …

خالد پسر ناجی در توصیف حنظله می گوید: حنظله کودکی است که در سنین پایین، فلسطین را ترک کرده است. زمان در هنگام خروج وی از فلسطین متوقف شده است. پدرم معمولاً می‌گفت حنظله تنها زمانی بزرگ می‌شود که به میهن خود یعنی فلسطین بازگردد. حنظله برای ما شخصیت یک کودک فقیر را به تصویر می‌کشد. او زیبایی ظاهری نداشته و پاهای برهنه دارد، علاوه بر آنکه لباس‌هایش وصله دار و موهای آلوده‌ای دارد. بنابراین حنظله کودکی نیست که کسی آرزومند داشتن چنین فرزندی در زندگی باشد. حنظله به نوعی حاکی از ضمیر ناخودآگاه پدر من است، کودکی که به هیچ وجه دروغ نمی‌گوید، هر آنچه که به آن فکر می‌کند را بدون در نظر گرفتن عواقبش بر زبان می‌آورد و تلاش می‌کند در جهت صحیح حرکت کند. به این ترتیب حنظله برای پدرم به منزله قطب نما است، حنظله برای ناجی العلی قطب نمایی جهت بازگشت به فلسطین است، قطب‌ نماها معمولاً جهت شمال را نشان می‌دهند در حالی که قطب نمای حنظله همیشه به سمت فلسطین است.

فصل سوم: برادران یوسف

ناجی در آثارش بسیار به حکام عرب تاخته و آنان را نوکران آمریکا می داند. او در یکی از کاریکاتورها تصویری از حکام عرب را نشان می‌دهد که زیپ دهان آن ها در دست آمریکا است.

العلی فلسطین را به یوسف نبی و حکام عرب را به برادران یوسف تشبیه می کرد.

او را به خاطر نقدهای تندش بارها تهدید به ترور کردند. یک بار به وی گفته شد “دستهایت را در اسید می‏‌گذارند تا در اسید حل‏ شود و نتوانی نقاشی کنی، آن وقت‏ چه می‏کنی؟ او با جدیت پاسخ داد: “با انگشتان پاهایم نقاشی خواهم کرد!”

العلی درمورد خیانت سران عرب می گوید: رژیم های عرب، مرتکب جرم هایی علیه ما و علیه انقلاب فلسطینیان شده اند. این شرایط، بسیاری از آن چه در طول تهاجم اسرائیل به لبنان رخ داد را هم توضیح می دهد. رژیم های عرب و دیگر احزاب، بخشی از یک توطئه برای پاک سازی جنوب لبنان بودند، برای نابود کردن قدرت نظامی فلسطینی و برای تحمیل راه حل «صلح آمیز». این، همان «هویج»ی بود که ما را دنباله‌روی راه حل آمریکایی نمود. من معتقدم که ما می توانستیم ضربه‌های جدی‌ای را به نیروی نظامی اسرائیل تحمیل کنیم، اما اردوگاه ها رهبری نداشتند. مردم اردوگاه ها چه گونه می توانستند با ماشین نظامی اسرائیل و بمباران هرروزه از زمین، هوا و دریا مقابله کنند؟

ناجی العلی ، عرفات و سیاست های او را نیز از تیغ تیز انتقادهای خود بی نصیب نمی گذارد و به او هم می‌تازد. ( ۱۶ ) او معتقد است که این سیاست ها او را به فلسطین بر نمی‌گرداند.

حتی یک بار الصقر، مدیر وقت القبس در کویت برنامه ای ترتیب می‌دهد تا عرفات و ناجی با هم دیداری داشته باشند و رابطه‌ی بین آن دو بهتر شود اما در این دیدار هم ناجی با تندی با عرفات صحبت می کند.

کاریکاتورهای سرخ ناجی و طعنه و کنایه های او به خیانت حکام عرب و رهبران سیاسی باعث می شود تا سرانجام با فشار عربستان سعودی و مقامات کویت، در اوت ۱۹۸۶ تصمیم به تبعید او گرفته شود و او دو سال آخر عمر خود را در لندن سپری کند.

شهید آوینی درخصوص نگاه ناجی العلی به حکام عرب در آثارش می گوید: ناجی علی کاریکاتوریست شهید فلسطینی که امروز شهرت جهانی دارد، وطن خود را چون زنی زیبا و بی گناه با چشمانی غمگین و نگاهی عمیق تصویر می کند.

در بسیاری از این تصاویر، حنظله به آغوش او پناه برده است و در مقابل تصویر مادر فلسطین، چه بسا حکام عرب با شکم های برآمده ایستاده اند یا اسرائیل که به صورت موجودی زشت و بدکار با شکم و چهره ای پر گوشت و دندان هایی نیش دار ترسیدم می شود.

الصقر مدیر وقت روزنامه القبس در این مورد می گوید: به او گزینه های مهاجرت را پیشنهاد کردم و گفتم به هرکجای جهان عرب که میخواهی برو. او نقشه جهان عرب را در مقابل خود ترسیم کرد و شروع به شمردن کشورها و حرکت بین آنها کرد و گفت بعد از کویت در هر کشور عربی که برود او را خواهند کشت و او لندن را انتخاب کرد.
اما یکی از پر سر و صدا ترین کاریکاتورهای او مربوط به شخصیتی بود به نام رشیده مهران که زنی است اهل مصر. کاریکاتوری که در ۲۴ ژوئن ۱۹۸۷ در القبس لندن چاپ شد و ناجی در آن سیاست های ساف و رهبر آن را به سخره می گیرد و نفوذ یک زن مصری در آن را به نمایش می گذارد و بسیاری معتقدند که همین کاریکاتور باعث شهادت ناجی شد.

در این کاریکاتور ناجی گفت و گوی فلسطین و یک مرد عرب که عضو اتحادیه نویسندگان است را به نمایش می گذارد.

حنظله از او می پرسد رشیده مهران را می شناسی؟
مرد عرب پاسخ میدهد خیر!
حنظله دوباره می پرسد نام او را شنیده ای؟
مرد عرب در پاسخ می گوید خیر!
حنظله: تو رشیده مهران را نمی شناسی و نام او را نشنیده ای! چگونه به عضویت دبیرخانه نویسندگان روزنامه نگاران فلسطینی درآمدی؟ چه کسی از تو در این سازمان (ساف) حمایت می کرد.

جاسم الصقر می‌گوید: ناجی سه کاریکاتور می فرستاد تا من یکی از آنها را انتخاب کنم، آن روز در تعطیلات تابستانی در سوئیس بودم و در آخرین لحظه آن کاریکاتور را فرستادند و با سردبیر صحبت کردم. سردبیر و من یکی را انتخاب کردم و هیچ کس به آن اعتراض نکرد. کاریکاتور درباره یک فلسطینی است که می خواهد برای فدراسیون نویسندگان و روزنامه نگاران فلسطین نامزد شود.

صبح رفله خریاطی، با من تماس گرفت و به من گفت که ناجی العلی را تهدید کرده اند، گفتم از طرف چه کسی؟ گفت: کسی نمی‌داند! او میگوید چون من می‌دانستم منظور از رشیده مهران کیست با ابو ایاد (صلح خلف، از اعضای بلند پایه و بنیانگذاران ساف) تماس گرفتم او از این کاریکاتور ناجی بسیار گلایه کرد.

دوباره با ابو ایاد تماس گرفتم و او به من گفت که موضوع مطرح شده است؛ ماجرا تمام شده است، اما خواهش می کنم ناجی دیگر به این موضوع نپردازد.

ماجرا را به ناجی گفتم و او به من گفت من میکشم و اگر شما برای من منتشر نمی کنید خودم می کنم. به او گفتم اگر نقاشی به من بدهی منتشرش می کنم، به او گفتم: اگر نقاشی زیبایی از شما دیدم نمی توانم از انتشار آن خودداری کنم و منتشر می کنم.

فصل چهارم: آخرین نقاشی

ناجی العلی تا آخر عمر حدود ۴۰ هزار نقاشی کشید که او را تبدیل به بزرگ ترین کاریکاتوریست جهان عرب و خاورمیانه کرد. کاریکاتورهایی که حمزه علیان مشاور تحریریه الجریده در توصیف آنها می‌گوید: ناجی هر روز یک بمب به دست ما میداد که هیچ کس نمی‌داند کی منفجر می‌شود.

و سرانجام در ۲۲ جولای ۱۹۸۷ در حالی که ناجی در حال رفتن به سمت دفتر روزنامه القبس در لندن بود از پشت سرمورد اصابت گلوله قرار گرفتن و شهید آخرین نقاشی  را با خون خودش روی سنگ فرش های خیابان نایتزبریج لندن کشید و پس از یک ماه کما دفتر عمرش در ۲۹ اگوست یعنی اول مرداد بسته شود.

ناجی چند ماه پس از انتفاضه اول به شهادت رسید اما حنظله اش برای همیشه جاودانه شد و ماند تا روز آزادی قدس را در کنار تمام مستضعفین جهان جشن بگیرد.

حالا یک روز حنظله را در جام جهانی ۲۰۲۲ می بینیم

یک روز در غزه

یک روز درکنار دیوار حائل

یک روز درحال پرت کردن رژیم جعلی به بیرون از فلسطین

یا یک روز بر روی دیواری در مصر

به امید دیدار حنظله در بین صفوف نمازگزاران مسجدالاقصی و قطعا آن روز حنظله بیشتر از هرکس به یاد ناجی العلی است…

 احمدرضا مباشری
احمدرضا مباشری
تحلیل‌گر مسائل فلسطین
  • به اشتراک بگذارید:

دیدگاه

  1. من دوشنبه, ۵ دی, ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۸

    ناجی علی در حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ به لبنان برگشت و در رادیو مقاومت مجری بود و پس از توافق خروج مبارزان فلسطینی در مقابل پایان عملیات نظامی او همراه مبارزان مسلح از لبنان رانده شد و به کویت رفت. حضور ناجی در رادیو، اسرائیل را عصبانی کرده بود. ناجی و همفکرانش بخاطر درگیری لبنانی های افراطی با مهاجران فلسطینی همیشه یک طرف اعتراضات فلسطینی ها بودند. لبنانی های افراطی معتقد بودند که حضور مبارزان فلسطینی و حملات نامنظم آنها به شمال فلسطین علت نا آرامی و عملیات اسرائیل علیه لبنان می‌شود و بانک‌های بیروت نمی‌توانند پول سرمایه داران عرب را به سمت خود جلب کنند.

    پاسخ
  • دیدگاه های شما پس از تایید مجموعه تحلیلی خبری تحــولات جهــان اســلام در سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی توهین، تهمت و افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشند منتشر نخواهد شد.