دوشنبه 25 مرداد 1400

لبی که تشنه ترین بود را به اکبر داد

لبی که تشنه ترین بود را به اکبر داد
مکید آن لب و شد عشق ، التیام علی

به دید لشگریان گر چه بود، پیغمبر
تمام بغض عدو بود، بهر نام علی

«هوا ز جور مخالف چو‌ قیرگون گردید»
زدند فرق علی را به انتقام علی

تنش به خاک و به خون تا که از جفا افتاد
رسید عطر خوش مهر بر مشام علی

به روی ماهِ خودش روی شاه را حس کرد
فتاد حضرت صیاد هم به دام علی

برای اینکه نباشد خجل از آن لبها
ز بغض دیده رساند اشک را به کام علی

نمی دهد به بهشت آن بهشتِ مدفن را
که زیر پا شده جای علی الدوام علی

(شعر: حامد آقایی)

شنبه 23 مرداد 1400

معلم ما قاسم دلاوره…

کوه اگه جابجا بشه ما استواریم
زمین به آسمون بیاد ترسی نداریم
دستِ علی دادیم که تا آخر بمونیم
به دشمن علی بگید ما ذوالفقاریم
معلم ما قاسم دلاوره
شبا شهادتنامه‌مون زیر سره

جمعه 22 مرداد 1400

برای ترک سر آماده بودم…

برای ترک سر، آماده بودم
از اوّل دل به مهرت، داده بودم
عموجان بر سرم، منّت نهادی
من از قاسم، عقب افتاده بودم

چهارشنبه 20 مرداد 1400

نام تو رقیّه جان، چراغ دل ما

ای داغ غمت لاله به باغ دل ما
نام تو رقیّه جان، چراغ دل ما

دل‌سوختگان غم خود را دریاب
بگذار تو مرهمی به داغ دل ما

(سید رضا مؤید)