انصارالله: مقاومت امروز، سرمایه گذاری راهبردی برای فردا

یمن زیر آتش است. روزانه صدها بمب آمریکایی بر سر مردمی فرود میآید که جرات کردند به جای تماشای کشتار غزه از پنجره بیعملی، وارد میدان نبرد شوند. انصارالله با ورود به نبرد حمایت از غزه، به پشتیبانی نمادین بسنده نکرد؛ بلکه با هدفگیری کشتیهای مرتبط با اسرائیل، با رد هرگونه مذاکره «امتیاز-محور» و تشدید حملات خود به ناوگان آمریکایی، تفسیری نو از معادله قدرت و بازدارندگی ارائه کرد.
یمن علارغم پیام های تطمیع-تهدید آمیز طرف های غربی، توقف حملات خود را به پایان تجاوزات اسرائیل در غزه مشروط کرد. این موضع سنت شکن، واشنگتن را از جایگاه همیشگی فعال “دیکتهکننده” به جایگاه منفعل “پاسخدهنده” تنزل داد؛ ابرقدرتی که اکنون پیامهای منفعلانه آن به یمنی ها برای توقف حملات، بازتاب بن بست راهبردی آن در قبال انصارالله است. استمرار و پافشاری یمنی ها بر این موضع علیرغم همه آسیب ها و هزینههای کوتاهمدت، نشاندهندهی یک راهبرد بلندمدت است که بر پایهی درک عمیق ابعاد اجتماعی و هویتی مقاومت بنا شده است.
کلید فهم رفتار انصارالله یمن در استعاره “عمیق تر شدن ریشه ها در خشکسالی” نهفته است. یمنی ها محاصره اقتصادی و بمباران های متعدد دشمن را نه تهدید، بلکه فرصتی برای تعمیق ریشههای ایدئولوژی مقاومت در میان ملت خود معنا می کنند. هر تجاوز آمریکا لایههای تازه ای از تفکر مقاومت را در جامعه یمن تزریق میکند و پوسته این هویت ضداستکباری را سختتر میسازد. این همان تعمیق ریشه های مقاومت و شکل گیری انسجام اجتماعی حول آن است که اهداف مقاومت را از سطح تاکتیکی درگیری نظامی به سطح راهبردی “نسل ساز” ارتقا میدهد؛ فرآیندی که در آن، نبرد دفاعی کنونی، سرمایهگذاری برای توان تهاجمی فرداست.
در سوی مقابل اما به نظر می رسد آمریکایی ها در دام محاسبات تاکتیکی گرفتار شده اند. آنها تصور میکنند با اقدامات سخت می توانند معادلات نظامی را به نفع خود تغییر دهند در حالی که فرصتی را برای یمنی ها فراهم می سازند تا با شتاب بیشتری به سمت اهداف راهبردی خود حرکت کرده و معادلات راهبردی خود را در آینده دیکته کنند. یمن ثابت کرده که نبرد ارادهها، از نبرد بمب و موشک تعیینکنندهتر است. آنها با تبدیل تهدیدات خارجی به فرصتی هویتی در حال رسم الگویی از مقاومت هستند که حتی کوچکترین بازیگران را قادر میسازد ابرقدرتها را در بنبست قرار دهند.
مقایسه دو رویکرد متفاوت جبهه مقاومت درک بهتری از رفتار راهبردی انصارالله یمن فراهم خواهد کرد. در بخشی دیگر از محور پیشین مقاومت، سوریه اسد نماد شکست “اهمال شبه تاکتیکی یا تعلل مفرط” است. اجتناب دمشق از درگیری مستقیم یا غیر مستقیم با رژیم صهیونیستی با وجود تجاوزات متعدد این رژیم علیه اهداف نظامی و غیر نظامی در سوریه و اتکای خوش بینانه بر سنگر کاذب و شکننده برآمده از بی عملی، جامعه سوری را از ظرفیت های مقاومت به مثابه بستری برای شکل دهی و انباشت انسجام ملی و همبستگی اجتماعی در مقابل تجاوزات خارجی تهی ساخت که نتیجه ای جز فروپاشی سریع موجودیتی در برابر تروریست های اجاره ای به ارمغان نداشت. سقوط برق آسای حکومت اسد نشان داد که گریز از تفکر مقاومت، حتی اگر منجر به امنیتی موقتی گردد، در بلندمدت موجودیت ملی را به مخاطره می اندازد. این تجربه، به وضوح نشان میدهد که عدم توجه به ظرفیت های اجتماعی حاصل تفکر مقاومت در مواجهه با تهدیدات خارجی می تواند عواقب وخیمی در سطوح راهبردی و موجودیتی به دنبال داشته باشد. مقاومت در برابر تجاوزات دشمن حتی اگر به قیمت ویرانی محدود مقطعی تمام شود، میتواند به تقویت هویتی ملی بینجامد که به بازسازی بازدارندگی و تقویت عناصر قدرت منتج از آن خواهد بود.
در نهایت، فهم وضعیت موجود در یمن و تجارب مشابه در منطقه، نشان دهنده آن است که راهبردهای مبتنی بر ارزشهای ملی گرایانه و مقاومت-محور قادرند در برابر فشارهای نظامی و ضربات مقطعی ایستادگی کنند. هرچند اتخاذ رویکرد مقاومت ممکن است در کوتاهمدت هزینههایی در بر داشته باشد، اما از منظر بلندمدت، این رویکردها با تکیه بر تفکر نهادینه شده در سطوح اجتماعی، به شکل گیری ساختارهای مستحکمی منجر میشوند که میتوانند معادلات قدرت در منطقه را تغییر دهند. درک این گزاره نیازمند فهم مسئلهی بنیادین یادداشت کنونی است؛ مواجهه موفق با تهدیدات خارجی صرفا محدود به انباشت ابزار نظامی و شیوه استفاده از آن نیست بلکه ایضا متاثر از تحمیل اراده و توانایی تبدیل هر تجاوز به فرصتی برای بازتعریف-تقویت هویت ملی و شبکههای همبستگی اجتماعی، به عنوان متغیر های اساسی در معادله بازدارندگی است.
دیدگاه
سایت دیر بالا میاد؛ خیلی سنگین و کند هست !
سلام و درود به گروه محترم تحولات جهان اسلام
متاسفانه نقد شما یک بعدی است و ناقص
اولا یمن دور از دسترس اسرائیل هست ولی کاخ اسد چند قدمی جنگنده های اسرائیل و راحت میشد ترورش کرد هم خودش هم ساختمان ستاد ارتش و پارلمان و…… واسه همین بین زنده ماندن و حکومتش و حماس خودش را نجات داد در ثانی مگه میشه شما ندانی که ارتش قدیمی کلاسیک اسد توان مقابله با ارتش به روز اسرائیل را نداشت و فوبیای جنگ تلخ جنگ اعراب اسرائیل و سقط جولان ، فاجعه دره بقاع…..
دوما این جنگ کجاش خسارت محدود داشت یا دلرد اگر دست اسرائیل به یمن برسد همون غزه دوم را سرش می آورد البته آمریکا و عربستان تا حد زیادی صنعا را ویران کرده اند ولس رسانه ایی نمیشود به دلایل….
جنگ تا حد مرگ و ویرانیست نه فلسفه بافی