افزایش حملات رژیم صهیونی به یمن در سایه آتشبس آمریکا

حملات اسراییل به زیرساخت و بنادر یمن فزونی معنادار و فراوانی گرفته است. گویا نیت اسراییل پیادهسازی همان موازنه غزه در مورد مقاومت مردم یمن است. در این طرح هدف اصلی نه بخش نظامی بلکه دقیقا زیرساخت و امکان زیست عمومی مردم برای فشار بر حاکمیت است.
آمریکا طی توافقی از ادامه نبرد با انصارالله احتراز نموده و فیالحال نقش بیطرف اختیار کرده است. رمزگشایی این رفتار مزورانه آمریکا پاسخ به یافتن راهکار انصارالله برای حفاظت از یمن است.
چنانچه با نظرگاه نظامی به مسئله نگاه کنیم آمریکا جهت حملات خود به یمن بر ناوگان دریایی خود تکیه دارد و قلب این ناوگان ناوهای هواپیمابر هستند. این ناوهای عظیم جثه این امکان را فراهم میکنند که چند ده فروند هواگرد رزمی در چند صد کیلومتری اهداف دائما استقرار داشته و به بمباران بانک اهداف خود بپردازند. اما یکی از الزامات این موضوع استقرار ناوگان دریایی آمریکا در دریای سرخ است، جایی که در برد تسلیحات انصارالله یمن قرار دارد.
منازعه میان انصارالله و امریکا به نقطهای رسیده بود که ناوگان دریایی آمریکا هر روزه شاهد حملات و خسارت هر چند بسیار اندک بود. لیکن مسئله مهمتر اینکه آمریکا افق روشنی از ادامه درگیری نیز نمیدید؛ به این معنا که انصار الله از مواضع خود عدول کرده و حملات به اسراییل را متوقف کند. این منازعه نیازمند توقفی آبرومندانه بود.
برآیند مسائل مستحدثه موجب شد آمریکا فعلا صرفه خود را در ترک محترمانه مخاصمه ببیند و به نوعی یکطرفه آتشبس با انصار الله را اعلام کند.
اسراییل توان رزمی و نظامی کافی برای هدف قرار دادن یمن در اختیار دارد و با تکیه بر مهمات دورایستا میتواند خارج از آتش پدافندی انصارالله نسبت به هدف قرار دادن خاک یمن اقدام کند. اما در طرف مقابل یمن توان آفند همسطح برای مقابله جدی با اسراییل ندارد.
حملات انصارالله محدود به شلیک موشکهای بالستیک انگشتشماری است که معمولا در رسیدن به اهداف و انهدام آنها موفقیت چندانی ندارند. حملات کمدامنه یمن بیش از آنکه خسارت نظامی و اقتصادی داشته باشد فشار روانی بر رژیم اشغالگر را تداوم میدهد. اما به نظر نمیرسد این سطح حملات برای عقبنشینی و تغییر رفتار اسراییل کفایت کند، که اگر چنین بود تهاجم چند صد فروندی بالستیک ایران چنین اثری داشت.
به نظر نگارنده نیت واقعی آمریکا با کنارهگیری ظاهری از نبرد با انصارالله، تقسیم کار با اسراییل است تا هم مورد حملات انتقامی مقاومت یمن قرار نگیرد و هم به نام اسراییل حملات خود را به یمن ادامه دهد. در واقع با این تزویر آمریکا از آتش مقاومت رسته است اما حملات به یمن کماکان ادامه دارد.
با چنین موازنه مکارانهای یمن شاهد حملاتی پردامنه و ویرانگر خواهد بود که رفاه و زیست مردم را هدف قرار داده است. این روش توسط آمریکا و اسراییل در جهت ایجاد شکاف میان راس و بدنه اجتماعی یمن و کاهش پشتیبانی مردمی انصارالله صورتبندی شده است. البته این روش همیشگی مستکبرین بوده است.
اکنون شاید یک راه حل برای پاسخ به این وضعیت این باشد که انصارالله اعلام کند چنانچه حملات به یمن ادامه پیدا کند آمریکا وانگلیس را نیز مقصر و شریک جنایت اسراییل خواهد دانست و به تبع حق پاسخ به ناوگان آمریکا و انگلیس را برای خود محفوظ خواهد دانست.
انصار الله بدون لکنت و با جدیت باید اعلام کند ادامه حملات اسراییل به مفهوم پایان آتشبس با آمریکا تلقی خواهد شد و توافق منقضی تلقی خواهد گردید.
انصارالله باید راه پاسخگو کردن اسراییل و توقف حملات سنگین روزانه به یمن را سرلوحه عمل خود قرار دهد. به نظر میرسد همین راهبرد باید سرلوحه عمل ایران نیز باشد و حمله هر طرفی به منافع کشور به معنای آغاز پاسخ به آمریکا و انگلیس باشد. تنها با چنین موازنهای امکان دور کردن سایه جنگ و کشیدن افسار اسراییل توسط امریکا وجود دارد.
دیدگاه
آیا در این شرایط به خاطر از دست دادن سوریه و تضعیف مقاومت، بهتر نیست خودمون وعده ی صادق ۳ رو اجرا کنیم و نیروی هوایی اسرائیل رو در پایگاه های نظامی از پا در بیاریم و یا حداقل تضعیف کنیم؟ چون به این صورت آمریکا نمی تونه وارد در گیری با ایران بشه و از طرفی اگر یمن از دست بره و شکاف بین مردم یمن و انصارلله اتفاق بیافته دیگه یمن رو هم از دست خواهیم داد! و این یعنی فاجعه ی خاموش! حتی اگر ایران وارد جنگ مستقیم با اسرائیل بشه (که البته هدف کابینه ی نتانیاهو هم همین هست)، به احتمال زیاد نبرد در طول چند ماه با عقب نشینی اسرائیل خاموش بشه. مخصوصا اگر ایران و آمریکا با هم توافق کنند، اون موقع بهترین فرصت برای اجرای وعده ی صادق ۳ هست.
ممنون می شم نظرتون رو بگید🙏🏻
«آیا در این شرایط به خاطر از دست دادن سوریه و تضعیف مقاومت، بهتر نیست خودمون وعده ی صادق ۳ رو اجرا کنیم و نیروی هوایی اسرائیل رو در پایگاه های نظامی از پا در بیاریم و یا حداقل تضعیف کنیم؟»
با سلام
مطلوب بنده و شما همین است. اما باید سران نظامی و سیاسی کشور به این جمعبندی برسند که چنین عملیاتی انجام شود.
از منظر نظامی هم چنین عملیاتی نیازمند اصل غافلگیری هست که به گمانم ممکن و شدنی نیست.
«چون به این صورت آمریکا نمی تونه وارد در گیری با ایران بشه»
ما با موجودی خطرناک ومتجاوز به اسم اسراییل طرفیم که از پشتیبانی امریکا هم برخوردار است. چه بسا دخالت کنند پس هر کنشی باید با تامل در تمام جوانب انجام شود.
«و از طرفی اگر یمن از دست بره و شکاف بین مردم یمن و انصارلله اتفاق بیافته دیگه یمن رو هم از دست خواهیم داد! و این یعنی فاجعه ی خاموش!»
مردم یمن مقاوم هستند و زمزمه پیوستن مردم جنوب یمن هم به انصارالله شنیده میشود. اساسا یمن به تابآوری رسیده و بعید است شکافی رخ بدهد. هر چند هدف امریکا و اسراییل همین است.
«حتی اگر ایران وارد جنگ مستقیم با اسرائیل بشه (که البته هدف کابینه ی نتانیاهو هم همین هست)، به احتمال زیاد نبرد در طول چند ماه با عقب نشینی اسرائیل خاموش بشه.»
اسراییل از منظر نظامی و به تنهایی توان هماوردی با ایران را ندارد مگر در صورت دخالت طرف سومی مانند آمریکا. اما نتیجه چنانچه ایران هم مانند یمن عمل کند حتما عقب نشینی دشمن خواهد بود.
اما زیاد نباید بیانات کابینه رژیم را جدی گرفت، گاهی شکاف عمیقی میان مواضع گفتاری و رفتاری وجود دارد. اسراییل علاقمند است ایران درگیر جنگ با امریکا بشود اما موافق آسیب جدی خودش هم نیست. اما درگیری ایران و امریکا اسراییل را نیز در بر خواهد گرفت.
«مخصوصا اگر ایران و آمریکا با هم توافق کنند، اون موقع بهترین فرصت برای اجرای وعده ی صادق ۳ هست.»
توافق فقط در صورتی ممکن است که ایران امتیازات فراوانی بدهد. و در صورت توافق به نظر نمیرسد کوچکترین درگیری از جانب ایران رخ بدهد، به عکس اسراییل مطمئنا به اهدافی در ایران حمله میکند. چون موافقت با توافق یعنی ارسال پیام ضعف ایران و فراخواندن جنگ…
انصارلله میتونه و باید فعلا نه به امریکا بلکه انگلیس و کشتیهاش حمله کنه، ضربه بزنه
الان بهترین زمانه