عراق در سایه یک حمله بزرگ!

ماههاست که گمانهزنیها درباره یک عملیات گسترده آمریکایی یا اسرائیلی علیه اهداف مقاومت در عراق مطرح میشود و این موضوع به یکی از دغدغههای اصلی دولت بغداد تبدیل شده است. در همین چارچوب، سفر محمد شیاع السودانی به مسقط و سپس به دوحه، نه صرفاً سفرهای دیپلماتیک معمولی بلکه بخشی از تلاش گسترده برای جلوگیری از وقوع چنین سناریویی تلقی میشود.
آزادی الیزابت سورکوف، توقف حملات علیه نیروهای آمریکایی و اسرائیلی، تعویق تصویب قانون حشد الشعبی، همگی در این پازل معنا پیدا میکنند. در واقع السودانی و حلقه نزدیک به او بر اساس ارزیابیهای سرویسهای اطلاعاتی عراق به این جمعبندی رسیدهاند که واشنگتن و تلآویو، عراق را در صدر لیست مقاصد بعدی تشدید تنش منطقهای قرار دادهاند.
عراق در نگاه اسرائیل به مثابه جبهه پشتیبانی حزبالله تعریف شده و این یعنی هرگونه جنگ آینده در جبهه لبنان میتواند بهطور مستقیم بغداد را درگیر کند. از این منظر، تلاش نخستوزیر برای ایجاد اجماع داخلی میان گروههای سیاسی شیعه و نیز هماهنگی با تهران و نجف، بیش از هر زمان دیگری به مسئله بقا و ثبات عراق گره خورده است.
با این حال، مسیر امتیازدهی بغداد برای تعویق یا توقف حمله احتمالی، پایانی ندارد. هر بار یک شرط جدید توسط غربیها مطرح میشود؛ از توقف حملات گرفته تا آزادی زندانیان و حتی تعطیلی دفاتر گروههای منطقهای. این روند، اگرچه در کوتاهمدت مانع یک درگیری مستقیم میشود اما در بلندمدت عراق را در وضعیتی آسیبپذیر قرار میدهد که دشمن هر لحظه میتواند با بهانهای تازه فشارها را افزایش دهد.
مسئله کلیدی در این میان، زمانبندی انتخابات پارلمانی عراق است. همه تحولات اخیر بهنوعی به این نقطه گره خوردهاند. پرسش اساسی این است: آیا انتخابات برگزار میشود و عراق پس از آن وارد فاز تازهای از منازعات خواهد شد، یا اینکه واشنگتن و متحدانش پیش از انتخابات دست به اقدامی میزنند که حتی اصل برگزاری انتخابات را به مخاطره اندازد؟
به نظر میرسد بغداد اکنون در یک دوگانه حساس قرار دارد: ۱- انتخاب گزینه امتیازدهی بیپایان ۲- خطر حمله قریبالوقوع. در این میان، همراهی چارچوب هماهنگی شیعه با سیاستهای السودانی نشان میدهد که احتمال گزینه دوم بیشتر است. پرسش مهم همچنان پابرجاست؛ این راهبرد تا چه زمانی میتواند عراق را از حملات محور شرارت دور نگه دارد؟
دیدگاه