جام زهر، تحمیل توافق آمریکایی جدید

چهارشنبه ۹ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۳
https://iswnews.com/?p=134115

با آغاز مذاکرات هسته‌ای در ۱۴۰۴، رویکرد آمریکا تحت تأثیر سیاست‌های ترامپ و فشارهای صهیونیستی (به‌ویژه اندیشکده جینسا) به سمت تهدید و اقدامات قهری علیه ایران حرکت کرده است. در این راستا ژنرال «فرانک مکنزی» فرمانده سابق سنتکام، در مقاله‌ای تحت عنوان «جام زهر، فرصت ترامپ برای توافق با ایران» در اندیشکده صهیونیستی «جینسا» “JINSA” ، راهبردی تهاجمی جهت رویارویی با ایران ارائه می‌دهد که به وضوح در راستای خط مشی یهودیان ساکن تل‌آویو است. در نهایت تیم مذاکره‌کننده ایران، مواضع آمریکا را مخرب و بن‌بست‌ساز ارزیابی می‌کند، درحالی که جریان حاکم صهیونیستی در واشنگتن گزینه‌های نظامی را تنها راهکار می‌داند.

مقدمه

نگاه بخش قابل‌توجهی از ساختار سیاسی و نظامی ایالات متحده با توجه به موضع‌گیری‌های اخیر در فضای مجازی و رسمی غربی‌ها در جهت فشار و تهدید بوده است تا جایی که تیم مذاکره‌کننده جمهوری اسلامی ایران، برخی اظهارات طرف آمریکایی را اقدامات مخرب در جهت به بن‌بست کشاندن نتیجه گفتگوها اعلام کرده‌اند. اندیشکده «جینسا» که متشکل از فرماندهان فعال و بازنشسته آمریکایی و «اسرائیلی» است؛ رویکردی کاملاً قهری در مقابل تهران را پیشنهاد می‌دهد بطوریکه تمام خطوط قرمز جمهوری اسلامی را نادیده گرفته و امنیت ملی آن را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

اهمیت حفظ بقای نظام

به زعم مکنزی، ترور شهید قاسم سلیمانی توسط آمریکا در سال ۲۰۲۰ ضربه‌ای استراتژیک به ایران بود که طبق گفته‌ی ظریف، از نابودی یک شهر کامل برای ایران ویرانگرتر بود. تحلیل غربی‌ها حاکی از تضعیف موقعیت منطقه‌ای ایران است: ضعف در دفاع هوایی پس از حملات رژیم صهیونیستی، عملکرد ضعیف موشکی در مقابله با رژیم (منظور پیش از جنگ ۱۲ روزه و عملیات‌های وعده صادق ۱ و ۲ است)، کاهش نفوذ در سوریه و لبنان. با این حال، تاریخ نشان داده ایران در مواقع بحرانی (مانند پذیرش قطعنامه ۵۹۸) برای حفظ نظام حاضر به پذیرش «جام زهر» بوده است. اکنون نیز در صورت تهدید واقعی موجودیت نظام، ممکن است ایران به «رفتارهای محتاطانه‌تر» روی آورد.

حافظه تاریخی مکنزی، اصطلاح معروف «جام زهر» امام خمینی (ره) در سال ۱۳۶۷ را یادآوری می‌کند. درس مهمی که یانکی‌ها در این باره گرفتند این است که ایران هنگامی که پای بقای نظام در میان باشد، به زعم آمریکایی‌ها، قادر به اتخاذ «تصمیمات عقلانی» است.

اعتبار از دست رفته و بازیافته

به اعتقاد هم‌فکران ترامپ (یا ترامپیست‌ها) دوران ترامپ با سه اقدام کلیدی ترور سردار سلیمانی، امضای پیمان آبراهام و انتقال رژیم به سنتکام باعث بازدارندگی در برابر ایران و ایجاد همکاری منطقه‌ای شد. اما دولت بایدن با رویکرد محتاطانه و کاهش حضور نظامی، اعتبار آمریکا را از دست داد. نتیجه آن بود که ایران به گسترش فعالیت‌های خود در یمن، عراق و سوریه پرداخت، غنی‌سازی اورانیوم را افزایش داد و موقعیت تل‌آویو را تهدید کرد. خروج شتاب‌زده از افغانستان و واکنش محتاطانه به حملات ۷ اکتبر، تصویر ضعف آمریکا را تقویت کرد. در خاورمیانه، اعتبار واقعی تنها از طریق نشان دادن اراده قاطع برای استفاده از نیروی نظامی حاصل می‌شود.

مسأله یمن

رویکرد ترامپ را می‌توان در تصمیم اخیر برای حمله به اهداف انصارالله در یمن با مقیاسی که دولت بایدن هرگز به آن فکر نکرده بود، مشاهده کرد. دولت قبلی نگرانی شدیدی درباره احتمال افزایش تنش از سمت ایران داشت و این امر منجر به حملات مستقیم اما بسیار ضعیف و گذرا به یمنی‌ها شد. اقدامات نظامی علیه انصارالله همچنین نشان‌دهنده تمایل به مدیریت خرد تمام جزئیات عملیات نظامی بود، با این تصور که اگر همه چیز در اتاق وضعیت یا “Situation Room” مشخص باشد، تصمیمات بی‌نقصی اتخاذ خواهد شد. نتیجه اینکه در زمان بایدن، ایران توانست بازدارندگی در برابر ایالات متحده را به دست آورد و حفظ کند که دستاوردی چشمگیر با توجه به اختلاف توانایی‌های دو طرف به حساب می‌آید.

نمودار مقایسه حملات ارتش ایالات متحده و انصارالله یمن (آبی: شمار پرتابه‌های یمنی به سمت اهداف دریایی و به طور مشخص، آمریکایی؛ قرمز: تعداد حملات آمریکا به یمن)

دولت ترامپ در عملیات اخیر خود در یمن به دو هدف کلیدی دست یافت: نخست، برای اولین بار فشار واقعی بر رهبری انصارالله وارد کرد تا فعالیت‌های خود را متوقف کند که به عقیده مکنزی، ظاهراً موفقیت‌آمیز بود. دوم، به ایران نشان داد که آمریکا دیگر از تشدید تنش‌ها هراسی ندارد و تحقق اهداف امنیت ملی را در اولویت قرار داده است. بازگشایی باب‌المندب یک هدف استراتژیک بود، زیرا آمریکا به عنوان یک قدرت دریایی، وابسته به عبور آزاد کشتی‌ها در مسیرهای بین‌المللی است. 

نکته جالب اینجاست که ایران علیرغم خشونت عملیات آمریکا، پاسخی نشان نداد. مقامات ایرانی اخیراً سعی کرده‌اند خود را از اقدامات انصارالله دور نشان دهند. طبق نظر مکنزی، هرچند تهران از این گروه حمایت همه‌جانبه می‌کند اما حاضر نشد بقای نظام خود را برای دفاع از انصارالله به خطر بیندازد.

ساختار استقرار نیروهای آمریکایی در محدوده فرماندهی مرکزی (سنتکام) –قرمز: پایگاه نیروهای آمریکایی؛ آبی: پایگاه هوایی رژیم صهیونیستی؛ سبز: پایگاه هوایی سعودی

برنامه هسته‌ای ایران

حمایت رسمی ایران از محور مقاومت، همراه با پیشرفت‌های هسته‌ای، آن را به دشمنی بی‌نظیر و خطرناک تبدیل کرده است. این جمله دیگر به کلیشه‌ای بدل شده که «اکنون» زمان به‌خصوصی برای خاورمیانه است اما به دلیل ترکیب بی‌ملاحظگی و ضعفی که سیاست خارجی ایران در یک سال گذشته از خود نشان داده، شاید این بار این کلیشه واقعاً درست باشد.

آمریکا توانایی آسیب زدن به برنامه هسته‌ای ایران را دارد، اما نابودی کامل آن ممکن نیست. ژنرال مکنزی، زمان طلایی برای حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را همین حالا می‌داند، چرا که از نظر دفاعی ایران هنوز آسیب‌پذیر است و توان تلافی محدودی دارد. حتی پس از حمله، باید آماده اقدامات تکمیلی بود، زیرا ایران احتمالاً به تلاش‌های هسته‌ای خود ادامه خواهد داد. این پنجره فرصت به زودی بسته خواهد شد. از نظر این ژنرال، تصمیم باید فوری گرفته شود.

در بررسی پاسخ ایران به این دسته از اقدامات خصمانه و در صورت پاسخ نظامی ایران،  ممکن است با استفاده از پهپادها و موشک‌های کوتاه‌برد، خطوط دفاعی کشورهای خلیج فارس (عربستان، امارات، بحرین، قطر، کویت) و عراق را تحت فشار شدید قرار دهند. این اقدام می‌تواند پایگاه‌های آمریکا را نیز هدف بگیرد و به جنگی گسترده در منطقه بینجامد.

اهداف راهبردی در حمله به ایران

از منظر مکنزی، این سند در بلندمدت، باید به دنبال ایرانِ پایدار از نظر سیاسی، غیرهسته‌ای و بدون دخالت در امور همسایگان بود—کشوری که «عضو مسئولیت‌پذیر» جامعه جهانی باشد و تمام توافق‌ها و معاهدات بین‌المللی مربوطه را رعایت کند. این یک هدف بلندپروازانه است که در کوتاه‌مدت طبیعتاً بیشتر آرزویی به نظر می‌رسد. اما آنچه باید در کوتاه‌مدت دنبال شود، این است که ایران:

برنامه تسلیحات هسته‌ای خود را رسماً کنار بگذارد و مکانیسم‌های قابل تأیید واقعی را بپذیرد تا اطمینان حاصل شود که این تعهد عملی شده است.

(در گام بعدی و به عنوان اهدافی سخت‌تر برای مذاکره) حمایت از متحدان منطقه‌ای در سراسر منطقه را متوقف کند.

خواستار نابودی «دولت اسرائیل» به عنوان یک هدف اصلی سیاست خارجی خود نباشد و در عمل (نه فقط در حرف) این را ثابت کند.

به گفته این ژنرال باتجربه، ایرانیان در مذاکرات ماهر هستند و با اتلاف وقت، از مسائل اصلی طفره می‌روند. برای موفقیت، آمریکا باید از موضع قدرت وارد شود، از گفت‌وگو با افرادی که اختیار واقعی ندارند بپرهیزد و قاطعانه عمل کند. این فرصت استثنایی منطقه‌ای را باید جسورانه به کار گرفت.

سخن پایانی

از دید بسیاری از فرماندهان ارتش آمریکا، گزینه نظامی جهت ایجاد فشار مضاعف برای رسیدن به یک توافق دائمی که منافع ایالات متحده در منطقه و امنیت رژیم صهیونیستی را تأمین کند لازم و ضروری است. نکته مهمی که چندین بار در این مطلب به عنوان دلیل مناسب بودن زمان کنونی برای اقدام نظامی علیه ایران بیان شد این بود که از نظر دفاعی تهاجم، ایران در موضع ضعف قرار دارد. به نظر می‌رسد که ایران در صورت نشان دادن توانایی‌های نظامی در بخش‌های دفاعی و تهاجمی یا رونمایی از جدیدترین دستاوردها در این حوزه‌ها بتواند محاسبات دشمنان را مختل کرده و هزینه جنگ را برای آن‌ها بسیار گران نشان دهد تا در نهایت، بازدارندگی کشور افزایش یابد.

منابع:
The Poisoned Chalice: President Trump’s Opportunity with Iran
Will Iran drink from the ‘poisoned chalice’ once again?

  • به اشتراک بگذارید:

دیدگاه

  • دیدگاه های شما پس از تایید مجموعه تحلیلی خبری تحــولات جهــان اســلام در سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی توهین، تهمت و افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشند منتشر نخواهد شد.