حشدالشعبی آمریکایی

انتصاب «مارک ساوایا» کارآفرین عراقیتبار کلدانی-آشوری بهعنوان فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا در امور عراق در آبان ۱۴۰۴، فراتر از یک اقدام دیپلماتیک معمول ارزیابی میشود. این انتصاب در مقطعی انجام شد که تنشها میان واشنگتن و گروههای مقاومت افزایش یافته و عراق در آستانه انتخابات پارلمانی قرار داشت. از دید تحلیلگران، این اقدام بخشی از راهبرد کلان دولت ترامپ برای بازتعریف نقش عراق در نظم منطقهای و مهار نفوذ ایران است. به بیان دیگر ساوایا، علاوه بر جایگاه نمادین خود بهعنوان نماینده اقلیتهای مسیحی، مأموریتی چندوجهی بر عهده دارد که سه محور اصلی آن بازسازی روابط بغداد و واشنگتن، تقویت سرمایهگذاری و حضور اقتصادی آمریکا و بازآرایی ساختار امنیتی عراق در جهت منافع غرب ارزیابی میشود.
بازگشت دیپلماسی فردمحور ترامپ
«العرب ویکلی» در گزارشی در این خصوص عنوان کرده که انتصاب مارک ساوایا بهعنوان فرستاده ویژه آمریکا در امور عراق که بدون نیاز به تصویب کنگره انجام شد، نشانهای روشن از تمایل دونالد ترامپ به بازگرداندن کنترل مستقیم سیاست خارجی به دایره نزدیکان خود در کاخ سفید است. این رویکرد بخشی از الگوی تکرارشده در سیاست خارجی اوست؛ الگویی که در آن تصمیمگیریهای کلان بینالمللی از مسیر نهادهای رسمی وزارت خارجه بیرون آمده و در چارچوب روابط شخصی و سیاسی رئیسجمهور با افراد وفادار پیگیری میشود.
همانگونه که در مذاکرات مستقیم با رهبر کره شمالی یا توافقهای موسوم به ابراهیم مشاهده شد، ترامپ ترجیح میدهد دیپلماسی رسمی را با نوعی «دیپلماسی شخصی و سریعالنتیجه» جایگزین کند. در عراق نیز انتخاب فردی غیر دیپلمات، اما نزدیک به رئیسجمهور، نشان میدهد که او قصد دارد سیاست خود را از طریق مسیرهای غیررسمی اما قابلکنترل پیش ببرد. در واقع، ساوایا تنها یک مأمور سیاسی نیست، بلکه نماد شیوهای است که در آن رئیسجمهور مستقیماً وارد مدیریت روابط خارجی میشود تا اهداف سیاسی، امنیتی و انتخاباتی خود را بدون واسطه پیاده کند. از این منظر انتصاب او را باید بخشی از بازگشت دیپلماسی شخصمحور ترامپ به خاورمیانه دانست؛ مدلی که ضمن افزایش نفوذ مستقیم واشنگتن، خطر تضعیف نهادهای حرفهای و چندلایه سیاست خارجی آمریکا را نیز در پی دارد.
بازتعریف مفهوم حاکمیت در عراق
مارک ساوایا در نخستین مواضع رسمی خود بر ضرورت تمرکز فرماندهی و پایان دادن به فعالیت گروههای مسلح خارج از کنترل دولت تأکید کرد؛ سخنانی که آشکارا متوجه سازمان الحشد الشعبی و نیروهای همسو با ایران بود. از نگاه واشنگتن، مهار این گروهها پیششرط تحقق حاکمیت واقعی بغداد و شرط لازم برای همکاریهای امنیتی و اقتصادی آینده است. اما در لایه عمیقتر، این سیاست به بازتعریف مفهوم حاکمیت میانجامد؛ بهگونهای که استقلال عراق در هماهنگی بیشتر با سیاستهای آمریکا معنا مییابد. تحلیلها نشان میدهد که این رویکرد بخشی از طرح گستردهتر دولت ترامپ برای مهار نفوذ ایران از درون ساختارهای عراق است؛ طرحی که به جای تقابل مستقیم از مسیر بازسازی، سرمایهگذاری و حمایت از اقلیتها پیش میرود. نمونه آن بازگشت نیروهای مسیحی «حفاظت از دشت نینوا» به چارچوب ارتش است که بهطور نمادین، تمرکز قدرت در دولت مرکزی و تضعیف نفوذ نیروهای غیردولتی را نشان میدهد. در مجموع، مأموریت ساوایا را میتوان تلاشی برای بازآرایی ساختار امنیتی عراق در چارچوب منافع قدرتهای غربی دانست؛ سیاستی که در ظاهر به نام تقویت دولت مرکزی پیش میرود، اما در عمل میتواند توازن سیاسی و امنیتی کشور را به سود نظم مطلوب واشنگتن تغییر دهد.
پیوند سیاست امنیتی با بازسازی اقتصادی
در بیانیههای مارک ساوایا، بُعد اقتصادی و بازسازی عراق جایگاهی همسنگ با اصلاحات امنیتی دارد. او بارها بر ضرورت بازگشت سرمایهگذاری خارجی، احیای زیرساختهای فرسوده و گشودن درهای اقتصاد عراق به روی شرکتهای بینالمللی تأکید کرده است. در نگاه رسمی واشنگتن، توسعه اقتصادی پیششرط ثبات سیاسی و تقویت اقتدار دولت مرکزی است. با این حال، ناظران معتقدند که در پس این رویکرد اقتصادی، اهداف ژرفتر سیاسی و راهبردی نیز نهفته است.
در واقع طرح بازسازی عراق از سوی دولت آمریکا تنها بهمنزله اقدامی انساندوستانه یا فنی تلقی نمیشود، بلکه بخشی از سیاستی گستردهتر برای بازتعریف نقش عراق در نظم منطقهای و تضمین دسترسی ایالات متحده به منابع انرژی این کشور است. بر این اساس، پیوند دادن بازسازی با حضور اقتصادی غرب، سازوکاری برای استمرار نفوذ سیاسی واشنگتن و همزمان کاهش نقش بازیگران رقیب در حوزه انرژی است.
از دیدگاه ناظران، این الگو از سیاستگذاری شباهت زیادی به تجربههای پیشین آمریکا در بازسازی کشورهای بحرانزده دارد؛ جایی که سرمایهگذاری و بازسازی زیرساختها به ابزاری برای جهتدهی سیاسی و امنیتی تبدیل شد. عراق با دارا بودن حدود یازده درصد از ذخایر نفت جهان، جایگاه ویژهای در این راهبرد دارد و از این رو هرگونه بازسازی در این کشور نهتنها بعد اقتصادی، بلکه بعد ژئوپلیتیکی و انرژیمحور نیز دارد.
ساوایا در بخشی از اظهاراتش از «احیای نقش تاریخی عراق در منطقه» سخن گفت و تأکید کرد که تعامل اقتصادی میتواند مقدمهای برای «بازگشت اقتدار دولت و اعتماد اجتماعی» باشد. اما در عمل، گسترش نفوذ شرکتهای خارجی و تمرکز پروژههای بازسازی در مناطقی خاص، میتواند موجب شکلگیری نوعی بازمهندسی اقتصادی در عراق شود؛ نظمی که منافع آن بیش از آنکه درونزا و ملی باشد، متأثر از جهتگیری قدرتهای خارجی است. در نتیجه، برنامههای بازسازی عراق در دوره جدید را میتوان تلاشی چندبعدی دانست که در آن اقتصاد و امنیت بهصورت همزمان بهکار گرفته میشوند تا ضمن بازگرداندن ثبات نسبی، زمینه شکلگیری روابط سیاسی و اقتصادی هماهنگ با منافع غربی فراهم گردد.
نفوذ نرم با بهرهگیری از اقلیتهای مذهبی
انتصاب مارک ساوایا، فراتر از جنبههای شخصی و قومی او، حامل یک پیام سیاسی روشن است: تلاش برای بازگرداندن نفوذ ایالات متحده به لایههای اجتماعی عراق از مسیر اقلیتهای مذهبی. ساوایا از خانوادهای کلدانی و آشوری با ریشه در «تلعفر» نینواست و پیوند نزدیکی با مسیحیان مهاجر عراقی در آمریکا دارد. این پیوند از نگاه تحلیلگران ابزاری برای نفوذ فرهنگی و اجتماعی در مناطقی است که پیشتر صحنه نفوذ گروههای مقاومت و نیروهای همسو با ایران بودهاند. رسانههای آشوری مانند «سوری پرس» و «بغداد تریبون» نیز انتصاب او را نشانهای از «بازگشت صدای مسیحیان عراق» دانستند؛ اما در واقع این روند را میتوان تلاشی برای ایجاد یک پایگاه اجتماعی تازه برای سیاستهای واشنگتن در شمال عراق تفسیر کرد؛ بهویژه در مناطقی که تنش مذهبی و شکاف قومی میتواند زمینهساز حضور خارجی باشد.
در همین راستا، احیای نیروی موسوم به «حفاظت از دشت نینوا» در چارچوب ارتش عراق اقدامی که همزمان با آغاز مأموریت ساوایا صورت گرفت واجد معناست. این نیرو که پس از شکست داعش عملاً از صحنه کنار رفته بود، اکنون با حمایت ضمنی واشنگتن و با عنوان بخشی از نیروهای دولتی بازگشته است. ظاهر این تصمیم، تقویت امنیت اقلیتها و بازسازی مناطق آسیبدیده عنوان میشود، اما در عمل میتواند زمینهساز شکلگیری ساختارهای نظامی و اجتماعی وابسته به جریانهای غربگرا در شمال عراق باشد. به بیان دیگر، استفاده از اقلیتهای دینی نه تنها وجه انسانی دارد بلکه بخشی از راهبرد نفوذ نرم آمریکا برای تثبیت حضور سیاسی و اقتصادی خود در عراق پس از سالها کاهش نقش میدانی است. چنین الگویی اگرچه در چارچوب گفتمان وحدت و بازسازی معرفی میشود در واقع بخشی از فرآیند بازتعریف نفوذ غرب در عراق از مسیر «اجتماع، مذهب و بازسازی» است.
کارکرد دوگانه انتصاب ساوایا
زمانبندی این انتصاب همزمان با نزدیک شدن به انتخابات پارلمانی عراق معنای متفاوتی پیدا میکند. گزارشها حاکی از آن است که هدف از این اقدام اعمال نفوذ غیرمستقیم بر فضای سیاسی عراق و هدایت آن به سمت ائتلافهایی است که با سیاستهای واشنگتن هماهنگی بیشتری دارند. مأموریت ساوایا در این میان ایفای نقش میانجی میان نیروهای سنی، کرد و اقلیتهای مذهبی و تشویق آنان به مشارکت در ساختار سیاسی مورد حمایت آمریکا عنوان میشود. چنین رویکردی در ظاهر با هدف ثبات سیاسی و کاهش نفوذ گروههای مسلح توجیه میشود اما در واقع بخشی از راهبردی گستردهتر است که میکوشد با بهرهگیری از مناسبات انتخاباتی، توازن قدرت در عراق را بهگونهای بازآرایی کند که تصمیمگیریهای دولت آینده با منافع غرب همسوتر باشد.
نقش عراق در راهبرد تازه ایالات متحده
در سطح منطقهای، انتصاب مارک ساوایا را میتوان بخشی از راهبرد کلان دولت ترامپ برای بازآرایی نظم خاورمیانه دانست. بر اساس تحلیلها، این انتصاب در امتداد تلاشهای واشنگتن برای تکمیل روند عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی قرار دارد. در این طرح، عراق جایگاهی محوری دارد؛ کشوری که با موقعیت جغرافیایی خود میان عربستان، اردن، امارات و اقلیم کردستان میتواند حلقه اتصال جدیدی در محور همپیمانان آمریکا باشد. از این منظر مأموریت ساوایا تنها در سطح همکاری اقتصادی و بازسازی خلاصه نمیشود بلکه نقش او میتواند تسهیلکننده پیوندهای سیاسی و امنیتی بغداد با ائتلافهای منطقهای مورد نظر واشنگتن باشد.
در جمعبندی کلی، انتصاب ساوایا را میتوان طرحی چندوجهی دانست که اهداف سیاسی، اقتصادی و نمادین را بهطور همزمان دنبال میکند. در سطح فردی او نماینده استفاده از سرمایه اجتماعی اقلیتهای عراقی در سیاست آمریکا است؛ در سطح سیاسی – امنیتی، مأموریت دارد نقش گروههای مسلح را محدود و اقتدار دولت مرکزی را تقویت کند و در سطح راهبردی، مأموریت او به تثبیت جای پای واشنگتن در اقتصاد و انرژی عراق و همسویی بیشتر این کشور با محور غربی میانجامد. از این منظر شعار «عراق قدرتمند» در گفتار ساوایا، بازتاب خواستی گستردهتر است: بازگرداندن بغداد به نظمی که بتواند منافع آمریکا و متحدانش را در منطقه تأمین کند.



دیدگاه