تاریخچه مداخلات آمریکا در کشورهای آمریکای جنوبی
از سال ۱۸۴۶ تا ۱۹۹۶
علائم:
تهاجم نظامی
عملیات های مخفی و یا غیر مستقیم
! شیوه های دیگر
1846:
آمریکا با اجرای دکترین “سرنوشت آشکار”، به جنگ مکزیک رفت و در نهایت یک سوم کشور مکزیک را به اشغال خود در آورد.
1850, ۱۸۵۳, ۱۸۵۴, ۱۸۵۷:
مداخلات آمریکا در نیکاراگوئه
1855:
ویلیام واکر که یک ماجراجوی اهل تنسی بود بهمراه مزدورانش نیکاراگوئه را در اختیار گرفتند و کار اجباری و برده داری را قانونی ساختند.
1856:
یکی از پنج مداخلات آمریکا در پاناما برای حفاظت از خط آهن آتلانتیک-اقیانوس آرام در برابر ملی گراهای پانامایی در سال ۱۸۵۶ اتفاق افتاد.
1898:
آمریکا اسپانیا را متهم به تخریب شهر ماین (شمال شرق آمریکا) کرد و در نتیجه آمریکا به بهانه جنگ، کوبا، پورتوریکو، گوآم و فیلیپین را اشغال کرد. (در سال ۱۹۷۶ کمیسیون نیروی دریایی آمریکا انفجار شهر ماین را یک اتفاق عنوان کرد)
1903:
طبق توافقنامه “اصلاحیه پلات”، این بند به قانون اساسی کوبا اضافه شد که هر زمانی که آمریکا مناسب بداند، می تواند به امور داخلی کوبا مداخله کند.
1903:
وقتی مذاکرات با کلمبیا با شکست مواجه شد، آمریکا ۱۰ کشتی جنگی را به پشتیبانی یک گروه پانامایی فرستاد تا زمین هایی را برای کانال پاناما به دست آورند. فیلیپ بوناو-واریلا فرانسوی در مورد پیمان کانال پاناما مذاکره کرد و قانون اساسی پاناما را نوشت.
1904:
آمریکا نمایندگان گمرکی را برای اخذ مالیات جمهوری دومینیکن فرستاد تا اطمینان حاصل شود دومینیکن بدهی خارجی خود را پرداخت خواهد کرد.
1905:
تفنگداران دریایی آمریکا به دیکتاتور مکزیک، پورفیریو دایز کمک کرد تا شورش ها در سونورا را سرکوب کند.
1905:
سربازان آمریکایی برای اولین بار وارد هندوراس شدند و از این زمان تا ۲۰ سال بعد ۴ بار دیگر این کار را تکرار کردند.
1906:
سربازان آمریکایی برای دو سال کوبا را اشغال کردند تا به قول خودشان از جنگ داخلی جلوگیری کنند.
1907:
نیروی دریایی آمریکا وارد هندوراس شد تا جنگ با نیکاراگوئه را حل و فصل کند.
1908:
نیروی های آمریکا برای اولین بار (از ۴ مداخله صورت گرفته در دهه بعدی) وارد پاناما شدند.
1909:
رئیس جمهور لیبرال نیکاراگوئه، جزه سانتوس زلایا از شرکت های معدن کاوی و موز آمریکا درخواست پرداخت مالیات کرد؛ او همچنین زمین های کلیسا را به دولت واگذار کرد، طلاق را قانونی کرد، وارد تجارت با شرکت های اروپایی شد و دو آمریکایی را برای شرکت در شورش ها اعدام کرد. سرانجام او به دلیل فشار های آمریکا مجبور به استعفا شد. رئیس جمهور جدید، آدولفو دیاز، خزانه دار سابق شرکت معدن کاوی آمریکا بود.
1910:
تفنگداران دریایی آمریکا، وارد نیکاراگوئه شدند تا از رژیم دیاز حمایت و به آن کمک کند.
1911:
رژیم لیبرال میگوئل داولا در هندوراس، وزارت امور خارجه را به دلیل دوستانه بودن با همسایگانی چون زالایا و بدهکار بودن از بریتانیا، مورد مواخذه قرار داد. او توسط رئیس جمهور سابق، مانوئل بنیانگ با همکاری تاجر معروف موز آمریکایی (سام زموری) و مزدور آمریکایی (لی کریسمس که بعدا فرمانده ارتش هندوراس شد) سرنگون شد.
1912:
تفنگداران دریایی آمریکا به امور کوبا دخالت کردند تا انقلاب کارگران شکر را سرکوب کنند.
1912:
نیکاراگوئه دوباره توسط آمریکا اشغال شد تا از دولت غیر قانونی دیاز حمایت کند. انتخاباتی برای حل بحران برگزار شده بود که ۴۰۰۰ رای دهنده و یک کاندید (دیاز) غیر واجد شرایط در آن وجود داشت. مشاورین و نیروهای آمریکا تا سال ۱۹۲۵ در این کشور باقی ماندند.
1914:
آمریکا ورا کروز(شهری در مکزیک) را به دلیل نارضایتی و اختلاف با دولت جدید مکزیک، در ابتدا بمباران، سپس این شهر را اشغال کرد. سرانجام رئیس جمهور ویکتوریا هوئرتا را مجبور به استعفا کرد.
1915:
تفنگداران دریایی آمریکا به قول خودشان برای بازگرداندن نظم و ایجاد یک کشور تحت الحمایه که تا سال ۱۹۳۴ ادامه یافت، هائیتی را اشغال کردند و رئیس جمهور هائیتی را از باشگاه افسران آمریکا در پورتو پرنس به دلیل آن که سیاه پوست بود اخراج کردند.
1916:
تفنگداران دریایی آمریکا جمهوری دومینیکن را تا سال ۱۹۲۴ اشغال کردند.
1917:
نیروهای آمریکایی برای دستگیری پانچو ویلا وارد مکزیک شدند که سرانجام نتوانستند او را دستگیر کنند.
1917:
تفنگداران دریایی آمریکا وارد کوبا شدند تا صادرات شکر در جنگ جهانی اول را تضمین کنند.
1918:
تفنگداران دریایی آمریکا استان چیریکی پاناما را برای ۲ سال اشغال کردند.
1921:
کولیج رئیس جمهور وقت آمریکا خواستار سرنگونی رئیس جمهور گواتمالا، کارلوس هریرا به منظور تامین منافع آمریکا شد که با موافقت مردم گواتمالا همراه بود.
1925:
نیروی های آمریکایی شهر پاناما را اشغال کردند تا اعتصاب پرداخت اقساط را سرکوب کنند.
1926:
تفنگداران دریایی، برای کمتر از یک سال از نیکاراگوئه خارج شدند ولی دوباره این کشور را اشغال کردند تا وضعیت سیاسی ناپایدار نیکاراگوئه را کنترل کنند. وزیر امور خارجه وقت آمریکا فرانک کیلاگ اینطور شرح می دهد: یک توطئه” نیکاراگوئه-مکزیک-شوروی ” در جریان است تا ” هژمونی مکزیکی بلشویکی “در فاصله مشخصی در امتداد کانال پاناما ایجاد شود.
نیو یورک تایمز: “هیچ مداخله ای در حال حاضر وجود ندارد، نداشته و نخواهد داشت؛ این بخشی از سیاست های ایالات متحده است که در مهمترین حقایق انتخابات رئیس جمهوری در هوور، پرده برداشته شد.”
1929:
آمریکا یک آکادمی نظامی را در نیکاراگوئه تاسیس کرد تا گارد ملی ارتش این کشور را آموزش نظامی دهد. چنین نیروهایی در هائیتی و جمهوری دومینیکن نیز آموزش می دیدند.
معاون وقت دولت آمریکا، روبرت اولدز: “هیچ فضای خالی برای مداخلات خارجی در این کشور وجود ندارد بجز برای ما. ما نمی توانیم چنین چیزی را بدون تحمل خطرات مرگ آور به دست بیاوریم … تا اکنون آمریکای لاتین این نکته را درک کرده است که دولت هایی که ما به رسمیت شناخته ایم و از آن حمایت کرده ایم در قدرت باقی مانده اند؛ در حالی که آن کشور هایی که ما آنها را به رسمیت نشناخته ایم و حمایت نکرده ایم، سقوط کرده اند. نیکاراگوئه یک مورد آزمایشی است. این دشوار است که با تقبل هزینه زیاد، شکست بخوریم.”
1930:
رافائل لئونیداس تروجیلیو (آموزش دیده گارد ملی آمریکا) از آمریکا به جمهوری دومینیکن آمد تا دیکتاتور جمهوری دومینیکن شود.
1932:
آمریکا با عجله تمام در پاسخ به قیام کمونیستی در السالوادور، به این کشور کشتی های جنگی خود را فرستاد. هرچند هرناندیز مارتینز، رئیس جمهور وقت السالوادور ترجیح داد از نیروهای خود استفاده کند و شورش ها را با کشتن بیش از ۸۰۰۰ نفر به پایان برساند. (شورشیان حدود ۱۰۰ نفر را به قتل رسانده بودند).
! ۱۹۳۳:
رئیس جمهور وقت آمریکا روزولت سیاست “همسایه خوب” را اعلام کرد.
1933:
تفنگداران دریایی آمریکا به دلیل آنکه نتوانستند در جنگ چریکی با ژنرال آگوستو سزار ساندینو پیروز شوند، نیکاراگوئه را ترک کردند. آنااساسو سوموزا گارسیا اولین فرمانده نیکاراگوئه ای گارد ملی شد.
1933:
روزولت کشتی های جنگی را به کوبا فرستاد تا جراردو ماچادو مورالس را تهدید کند، کسی که مردم را به قتل می رساند تا اعتراضات و شورش های مردم را خاموش کند. ماچادو مورالس سرانجام استعفا داد ولی حکومت موقت فقط ۱۷ روز دوام آورد؛ زیرا دولت جدید به جناح چپ پیوسته بود به همین دلیل روزولت آن دولت را به رسمیت نشناخت. یک افسر ضد شورش ماچادو توسط فولگنسیو باتیستا، که با کمک روزولت به قدرت در کوبا رسید، سرنگون شد.
! ۱۹۳۴:
اصلاحیه پلت لغو شد.
1934:
ساندوین توسط عوامل سموزا با تایید ایالات متحده ترور شد. سموزا تا دو سال بعد ریاست جمهوری نیکاراگوئه را به عهده گرفت. کوردل هال، وزیر امور خارجه آمریکا، برای توقف رشد سموزا، دخالت در امور داخلی نیکاراگوئه را محتمل دانست.
! ۱۹۳۶:
ایالات متحده امریکا از حق خود مبنی بر مداخله یک جانبه در امور پاناما دست کشید.
1941:
ریکاردو آدولفو دلا گاردیا، “رئیس جمهور پاناما آریاس” را در یک کودتای نظامی از قدرت خلع نمود؛ البته در ابتدا این مساله را با سفیر آمریکا در میان گذاشته بود.
1943:
سردبیر روزنامه اپوزیسیون هوندوریایی، ال کرونیستا به سفارت ایالات متحده احضار شد و گفت که انتقاد از دیکتاتور تیبورسیو کاریاس آدینو به تلاش برای جنگ آسیب میزند. کمی پس از آن، این روزنامه توسط دولت بسته شد.
1944:
دیکتاتور السالوادور، ماکسیمیلیان هورکندز مارتینز توسط یک انقلاب سرنگون شد؛ دولت موقت پنج ماه بعد توسط رئیس پلیس دیکتاتوری سابق سرنگون شد. به رسمیت شناختن دیکتاتور جدید السالوادور توسط آمریکا، به منظور تحمیل “سیاست همسایه خوب” روزولت در برابر دیدگان مردم آمریکای لاتین صورت گرفت.
1946:
ارتش آمریکا مدرسه “آمیرکاس” را به عنوان آکادمی نظامی در پاناما ایجاد کرد.
1948:
جسی فیگاریس فرر با یک جنگ داخلی کوچک موفق شد رئیس جمهور کاستاریکا شود. فیگاریس توسط آمریکا حمایت می شد که آمریکا به سن خوزه(پایتخت کاستاریکا) وعده داده بود که نیروهای آمریکایی در کانال پاناما آماده است تا به پایتخت حمله کنند.
1954:
جیکوبو آربینز گوزمن، رئیس جمهور گواتمالا انتخاب شد و اصلاحات ارضی را اجرا کرد و برخی از زمین های بی کاره میوه را که در اختیار امریکا بود، آمریکا را مجبور کرد تا مالیات آن زمین های میوه را بر حسب ارزش افزوده بپردازد.
سازمان سیا یک گروه کوچک را در هندوراس آموزش داد تا وی را سرنگون کند. زمانی کی آربینز ساده لوحانه از نیروهای آمریکایی درخواست کمک میکند تا تهدید پیش رو دفع را کند، درخواست وی رد شد.
1960:
آمریکا اقدامات پنهانی را برای کشتن کاسترو انجام داد. در میان سایر موارد، سازمان سیا تلاش کرد تا او را با انفجار سیگار و بستنی شیری مسموم کند. سایر اقدامات پنهانی علیه کوبا شامل موارد ذیل است: آتش زدن زمین های شکر، منفجر کردن قایق ها در بندر کوبا و خرابکاری تجهیزات صنعتی.
1960:
منطقه کانال پاناما به محل تمرین های ضد شورشی برای آمریکا تبدیل شد.
1960:
یک حکومت نظامی جدید در السالوادور وعده داد تا انتخابات آزاد برگزار گردد. آیزنهاور، از ترس گرایش این حکومت نظامی به جناح چپ از به رسمیت شناختن آن خودداری کرد. یک شخصی دیگری با یک کودتا از جناح راست سه ماه بعد به قدرت رسید.
1960:
افسران گواتمالایی برای سرنگونی رژیم فوانتز دست به کار شده بودند؛ در حالی که فوانتز شورش ها را خاموش می کرد. [منبع دیگری می گوید که ایالات متحده از فوانتز حمایت هوایی نیز می کرد.] آیزنهاور کشتی های جنگی و ۲۰۰۰ تفنگدار دریایی را نزدیک سواحل گواتمالا مستقر کرده بود.
1961:
آمریکا نیروی ۱۴۰۰ نفری را ضد کاسترو در کوبا سازماندهی کرد و آنها را به منطقه “باهیا دلوس کوچینوس” فرستاد. ارتش کاسترو آن ها را نابود کرد.
1961:
عوامل سازمان سیا، رئیس جمهور منتخب اکوادور، ج.م ولساکو اِبارا را به دلیل حمایت وی از کوبا، با یک کودتا سرنگون کردند.
1962:
سازمان سیا در کمپینی در برزیل دخالت نمود تا ژائو گولارت را از به دست گرفتن کنترل کنگره باز دارد.
1963:
عوامل سازمان سیا رئیس جمهور منتخب سوسیال دموکرات جمهوری دومینیکن، “جوان بوسچ” را با یک کودتا سرنگون کردند.
1963:
یک کودتای جناح راست افراطی در گواتمالا که ظاهرا توسط آمریکا پشتیبانی می شد، صورت گرفت و پیشبینی می شد در انتخابات “چپ افراطی” یعنی جوان جوز آریوالو پیروز شود.
1964:
ژائو گولارت برزیلی اصلاحات کشاورزی و ملی شدن نفت را پیشنهاد کرد؛ ولی توسط کودتای نظامی که توسط آمریکا پشتیبانی شده بود از قدرت خلع شد.
1965:
یک کودتا در جمهوری دومینیکن صورت گرفت تا دولت بوسچ را بازگرداند. آمریکا با کمک دیکتاتور برزیل، پاراگوئه، هندوراس و نیکاراگوئه در این کشور مداخله و آن را اشغال کرد تا انقلاب کمونیستی را متوقف کند.
1966:
آمریکا اسلحه، مشاور و کلاه سبزها را به گواتمالا فرستاد تا با شورشیان مبارزه کنند. معاون دولت وقت آمریکا: “برای از بین بردن چند صد چریکی، دولت ۱۰۰۰۰ دهقان گواتمالایی را کشته است.
یک گروه از کلاه سبز ها به بولیوی فرستاده شد تا چه گوارا را پیدا و به قتل برسانند.
1968:
ژنرال خوزه آلبرتو مدرانو، که توسط سازمان سیا و کلاه سبز ها حمایت می شد، نیروی شبه نظامی اوردین را سازماندهی کرد تا پیشگامان جوخه های مرگ السالوادور باشند.
! ۱۹۷۰:
در این سال (به عنوان مثال)، سرمایه گذارهای آمریکا در آمریکای لاتین به میزان ۱.۳ میلیارد دلار درآمد داشتند؛ در حالی که سرمایه گذاری های آنها در مجموع ۳۰۲ میلیون دلار بود.
1970:
سالوادور آلنده گوزنس در شیلی انتخاب شد. وام های خارجی را متوقف کرد، شرکت های خارجی را ملی سازی کرد. برای سیستم تلفن، دستور پرداخت حد اقل مالیات حساب شده را به کمپانی آی تی تی صادر کرد. سازمان سیاه برای مخالفان آلنده در جریان انتخابات و پس از انتخابات حمایت مالی فراهم کرد.
1972:
آمریکا با یک حرکت نظامی در تلاش بود تا انتخابات السوادور را به تعویق بیندازد تا خوزه ناپولئون دیورته، گزینه مطلوب آمریکا برنده انتخابات شود.
1973:
در کودتای نظامی با حمایت آمریکا آلنده کشته شد و آگوستو پینوچت اوگارت به قدرت رسید. پینوچت بیش از صد هزار شیلیایی را زندانی کرد، آزادی های مدنی را خاتمه داد، اتحادیه ها را لغو کرد، ساعت کار در هفته را افزایش داد و اصلاحات زمین های آلنده را نقض کرد.
1973:
ارتش با حمایت آمریکا قدرت را در اروگوئه به دست گرفت. بنا به گزارش ها، متعاقبا سرکوب شدیدی توسط دولت نظامی صورت گرفت و بالاترین درصد زندانیان سیاسی جهان در این دولت صورت گرفت.
1980:
یک حکومت نظامی جناح راست در السالوادور به قدرت رسید. آمریکا به شدت از السالوادور حمایت می کرد، و به ارتش در مبارزه علیه چریکی های FMLN کمک می کرد.
جوخه های مرگ افزایش می یافت؛ اسقف اعظم “اسکار رومرو” توسط تروریست های راست گرا ترور شد؛ ۳۵ هزار نفر از غیرنظامیان در سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۱ کشته شدند. تجاوز و قتل چهار راهبه کلیسای آمریکایی باعث شد تا آمریکا کمک های نظامی خود را برای یک ماه تعلیق کند.
آمریکا از حکومت نظامی خواست تا اصلاحات ارضی را انجام دهد. با این حال، در طول ۳ سال، برنامه اصلاحات توسط الیگارشی متوقف شد.
1980:
ایالات متحده، به دنبال ایحاد یک پایگاه پایدار برای اقدامات خود در السالوادور و نیکاراگوئه بود، آمریکا به ارتش هندوراس گفت تا اقدامات خود را متوقف کند و انتخابات را برگزار کند. آمریکا کمک صد ملیون دلاری سالانه را به هندوراس اعطا کرد و شبه نظامیان کانتراس را در خاک هندوراس ایجاد کرد.
1981:
سازمان سیا شبیه نظامیان کانتراس را در نیکاراگوئه سازماندهی کرد، گروهی که سال قبل یک گروه ۶۰ نفری از اعضای سابق گارد ملی بودند؛ در سال ۱۹۸۵ به ۱۲ هزار نفر رسیدند. ۴۶ نفر از ۴۸ رهبر عالی رتبه نظامی آن از اعضای سابق گارد ملی بودند.
آمریکا تحریم های اقتصادی را علیه نیکاراگوئه برقرار کرد و به صندوق بین المللی پول و بانک جهانی فشار آورد تا قرضه ها را به نیکاراگوئه محدود و یا متوقف کند.
1981:
ژنرال ” توریجویس” پانامایایی در یک حادثه هوایی کشته شد. به خاطر ناسیونالیسم بودن توریجویس و روابط دوستانه او با کوبا، سوظن و دخالت سازمان سیا در پاناما وجود دارد.
1982:
یک کودتا ژنرال “اِفرین رئوس مونت” را در راس قدرت گواتمالا قرار داد، و به ریگان فرصت داد تا کمک های نظامی را افزایش دهد.
1983:
کودتای دیگری در گواتمالا، رئوس مونت را برکنار کرد. رئیس جمهور جدید، “اسکار میجا ویکتوریس” در آمریکا آموزش دیده بود و به نظر میرسید از قبل آمریکا را در جریان کودتای خود قرار داده بود.
1983:
نیروهای آمریکایی گرانادای کوچک را در اختیار گرفتند . در ادامه نیروهای آمریکایی پس از یک کودتا که منجر به سرنگونی رهبر سابق سوسیالیست آن شد، در امور آن دخالت کرد.
یکی از توجیهات این اقدام، ساختن یک فرودگاه جدید با کمک کوبایی ها بود زیرا ادعا شده بود گرانادا یک منطقه گردشگری است و ریگان استدلال می کرد که این منطقه توسط شوروی استفاده می شود. بعدا آمریکا اعلام کرد که قصد دارد تا کار فرودگاه را برای توسعه گردشگری به پایان برساند…
1984:
سازمان سیا سه بندر نیکاراگوئه را مین گذاری کرد. نیکاراگوئه از این عمل آمریکا به دادگاه بین المللی لاهه شکایت کرد و دادگاه آمریکا را به پرداخت ۱۸ ملیارد دلار محکوم کرد که آمریکا از به رسمیت شناختن حکم دادگاه سرباز زد.
1984:
آمریکا ۱۰ میلیون دلار برای هماهنگی انتخابات در السالوادور هزینه کرد؛ این کار بیهوده بود، زیرا زمانی این کار صورت گرفت که احزاب جناح چپ تحت فشار سنگینی بودند و ارتش اعلام کرده بود که تحت فرمان رئیس جمهور جدید نخواهد بود.
1996:
آمریکا به بهانه نبرد با کمونیسم جهانی در پی توسعه “مطلوب ترین وضعیت تجاری کشورها” در چین، و سفت کردن تحریم های تجاری در کوبا است. [منظور از مطلوب ترین وضعیت تجاری همان نظام سرمایه داری است که چین با پیوستن به نظام اقتصادی سرمایه داری و خارج شدن از نظام کمونیستی، باعث فروپاشی کامل نظام اقتصادی کمونیستی شد.]
در صورت استفاده از محتوای بالا، حتما نام و آدرس تحولات جهان اسلام ذکر شود.
منابع:
- Black, George. The Good Neighbor. Pantheon Books, New York: 1988. Highly recommended. An often amusing history of U.S. attitudes toward its southern neighbors.
- Burns, E. Bradford. Latin America: A concise interpretive history. 4th ed. Prentice-Hall, Englewood Cliffs: 1986. Not only what the U.S. does to Latin America, but what Europe and the Latin Americans do to Latin America.
- Chomsky, Noam. Year 501: The Conquest Continues. South End Press, Boston: 1993. Packed with documentation.
- Galeano, Eduardo. Century of the Wind and Faces & Masks. Pantheon Books, New York: 1988. (Originally published as Memoria del fuego II, III: El siglo del viento, Las caras y las mascaras.) Vignettes from history, from a master Latin American novelist. As history, take it with a grain of salt.
- Gleijeses, Piero. Shattered Hope: The Guatemalan Revolution and the United States, 1944-1954. Princeton, Princeton NJ: 1991. The definitive study of the Arévalo/Arbenz administrations and the U.S. coup.
- Kwitny, Jonathan. Endless Enemies: The Making of an Unfriendly World. Congdon & Weed, New York: 1984. By a former Wall Street Journal reporter.
همچنین
- Blum, William. Killing Hope: U.S. Military and CIA Interventionism Since World War II. Monroe, Maine: Common Courage Press, 1995.
- Ege & Makhijani. “۱۸۰ Landings by the U.S. Marine Corps” (History Division), Counterspy (July-Aug. 1982). Foreign Affairs Division, Congressional Research Service, Library of Congress.
- Richard Grimmet, Instances of Use of Armed Forces Abroad, 1798-2001. CRS Report for Congress, 2002.
- Grossman, Zoltan. Over a Century of U.S. Military Interventions. Self-published, revised Jan. 1, 1995.
- Sklar, Holly. “Who’s Who: Invading ‘Our’ Hemisphere 1831-,” Z Magazine (Feb. 1990).
- U.S. Congress, Committee on Foreign Affairs’ Report. Background Information on the Use of United States Armed Forces in Foreign Countries. Washington, D.C.: 91st Congress, 2nd Session, 1970.
- Zinn, Howard. A People’s History of the United States. New York: Perennial Library, Harper & Row, 1980.
دیدگاه
آفرین مطلب خیلی خوبی بود
کاش بجای مطالب و شعارهای تکراری و بی تاثیر این مطالب به دید مردم رسانیده می شد تا خود مردم بفهمند و خودشون نتیجه بگیرند که آمریکا هم دلش دنبال استقلال و پیشرفت کشورها نیست و مثل تمام ابرقدرتهای تاریخ از روم باستان تا ساسانیان و مغولا ن و استعمار بریتانیا و پرتغال و ژاپن غیره دنبال کشورگشایی و قدرت اول دنیا شدن هست. تنها فرقش اینه که اون موقع سلسله ها حاکم بودند الان کشورها جای اون رو گرفتند
همانگونه که هیچ فرقی بین ابرقدرت های دنیا در کشورگشایی و قدرت طلبی نبوده نیست هیچ فرقی هم بین حزب دمکرات و جمهوری خواه نیست. چه مغولان و روم باستان چه بریتانیا و چه الان آمریکا همه دنبال قدرت و ثروتند