صلح در افغانستان، واقعیت یا توهم!
در طول تاریخ قدرتهای خارجی با جنگ طلبی و استعمار در منطقه آسیای میانه، صلح در کشور افغانستان را به امری دست نیافتنی و محال تبدیل کردهاند.
تقریباً چهار دهه از شعله ور شدن جنگ در افغانستان می گذرد. در سال ۱۹۷۹، اتحاد جماهیر شوروی به بهانه حمایت از پیمان دوستی با حکومت کمونیست، به افغانستان حمله کرد.
حمله شوروی با عقب نشینی ارتش سرخ در سال ۱۹۸۹ پایان یافت. اما جنگ در افغانستان ادامه پیدا کرد!
حتی اکنون که توافقنامه صلح بین آمریکا و طالبان به امضا رسیده است، با ظهور داعش و گروه های تروریستی جنگ برای افغان ها کماکان ادامه دارد!
اما چرا افغانستان تاکنون به صلح پایدار نرسیده است؟
یکی از موارد مهم در این موضوع، نظریه “توازن قدرت” است. براساس این نظریه، اگر قدرت یک کشور با سایر کشورها متعادل نباشد، سایر کشورها را وادار به پذیرش خواسته های خود میکند، یا برای برقراری تعادل قدرت درگیری ایجاد میشود.
افغانستان با موقعیت استراتژیک خاص خود همواره به عنوان محلی برای متعادل کردن قدرت رقبا در منطقه و در مقیاس جهانی مورد استفاده قرار گرفته است!
به عنوان مثال در اوایل قرن نوزدهم، پس از تسلط انگلیسها بر شبه قاره هند و از طرفی دیگر تمایل امپراتوری تزار روسیه برای گسترش پایگاههای امپراتوری خود به سمت جنوب و رسیدن به آبهای گرم، افغانستان به حائلی بین این دو امپراتوری تبدیل شد.
در دوران جنگ سرد نیز افغانستان بار دیگر به یک نقطه استراتژیک برای جنگ نیابتی بین دو جبهه بزرگ شوروی و آمریکا تبدیل شد.
ایالات متحده در افغانستان به دنبال برقراری تعادل بین قدرتمندترین کشورها در آسیا و اروپا، براساس تئوری “توازن قدرت” است.
بزرگترین هدف آمریکایی ها برای نیمه اول قرن بیست و یکم این است که هیچ کشوری در قاره آسیا یا اروپا نتواند به یک قدرت واحد تبدیل شود، زیرا این قدرت، یک رقیب جدی برای ایالات متحده در عرصه بین المللی خواهد شد!
افغانستان قربانی این پدیده شده است زیرا برای کشورهای مهم آسیایی و اروپایی چهار عامل بازدارنده دارد: «بنیادگرایی اسلامی، کشت و قاچاق مواد مخدر، کریدور انرژی، مبارزه بزرگ نسل جوان» که هرکدام از کشورها سعی کنند از آنها در مقابله با کشورهای رقیب خود استفاده کنند و قدرت خود را بدست آورده و از منافع اصلی خود محافظت کنند.
رشد قدرت نظامی پاکستان در طول جنگ سرد مسئله مهم بعدی است.
برای چندین دهه، پاکستان به دلیل پیوندهای خود با گروههای تروریستی چون طالبان و شبکه حقانی در افغانستان، جیش محمد در کشمیر و لشکر طیبه در هند مورد انتقاد جوامع بین المللی قرار گرفته است.
مقامات افغانستان قادر به مقابله با نفوذ پاکستان نبوده اند و در نتیجه پاکستان همیشه پای ثابت هرگونه توافق سیاسی احتمالی در افغانستان بوده است!
در افغانستان یک هویت ملی منسجم وجود ندارد و اختلافات و عدم استقلال سیاسی، بی سوادی مطلق، تبعیض نژادی و قومی، فقدان شایسته سالاری، فقدان اقتصاد پویا و توزیع نابرابر قومیت در قدرت و سیاست کشور را زمینگیر کرده است!
افغانستان اکنون نباید وارد هیچ جنگ منطقه ای یا بین المللی شود، زیرا جنگ بیشتر باعث تضعیف قدرت نظامی افغانستان در چنین شرایطی می شود که اقتصاد کشور را تحت تأثیر قرار می دهد و این دقیقاً همان چیزی است که پاکستان میخواهد!
منبع: سایت منافن
ترجمه: آقای طوطاخیل
دیدگاه
فقط یک حکومت دیکتاتوری مطلق وابسته به یک قدرت بزرگ می تواند افغانستان را نجات دهد، تلخ اما واقعیت
این تحلیل شما کاملا درست و مطابق با واقعیت است