پیشنهاد کمک بدون پیششرط، اسب تراوای فرانسه برای لبنان و لزوم ورود ایران
پیشنهاد رئیسجمهور فرانسه برای تأمین نیازهای مالی و کالایی لبنان با هدف عبور از بحران اقتصادی فعلی به نظر میرسد برای احیای نفوذ سنتی از دسترفته این کشور باشد. موضوعی که اگر دولت لبنان به آن تن دهد احتمالاً باید شروط آن راهم که مانند سایر دشمنان مقاومت، فشار برای خلع سلاح حزبالله است، بپذیرد. ازاینرو ورود ایران برای تأمین بخشی از نیازهای مردم لبنان در حوزه کالا با ایجاد یک کریدور زمینی بسیار لازم است تا از فشار افکار عمومی بر دولت و مقاومت لبنان کاسته شده و نیز اقتصاد ایران بعد از سالها غفلت به اقتصاد محور مقاومت متصل شود.
لبنان امروز ماحصل تصمیمگیری طرفهای پیروز در جنگ جهانی اول یعنی فرانسه و انگلیس در تقسیمبندی سرزمینی بهعنوان دو استعمارگر بزرگ سرزمینهای امپراتوری شکستخورده عثمانی سرزمینهای تحت سلطهشان بعد از جنگ جهانی اول است.
ضعف ساختار قدرت، میراث استعمار فرانسه برای لبنان
پس از پایان جنگ جهانی اول و شکست امپراتوری عثمانی در آن، انگلیس و فرانسه بر اساس قرارداد سایکس- پیکو اقدام به تجزیه مناطق تحت نفوذ یکی از بزرگترین امپراتوریهای آن زمان کردند. مطابق قرارداد سایکس- پیکو باید سوریه بزرگ که شامل سوریه فعلی، اردن، فلسطین و لبنان بود، تحت سیطره فرانسه قرار میگرفت؛ اما دولت تازهکار انگلیس که نخستوزیرش (David Lloyd George) یک مسیحی صهیونیست بود و فلسطین را ارض مقدس میدانست که میبایست به یهودیان برسد با نادیده گرفتن قرار داد سایکس- پیکو اقدام به تحت نفوذ قرار دادن اردن و فلسطین برای انگلیس کرد. انگلیس حتی تلاش داشت تا با حاکم کردن فیصل فرزند ارشد شریف مکه در آن زمان، سوریه را نیز از چنگال فرانسه خارج نماید که البته بعد از مدت کوتاهی حاکمیت فیصل بر سوریه این نقشه لوید جورج بر باد رفت. بههر روی فرانسه توانست قیمومیت لبنان و سوریه را در اختیار بگیرد ولی قیمومیت فلسطین را که لوید جورج آن را برای سکونت صهیونها برگزیده بود از دست داد.
از زمان اشغال لبنان توسط فرانسه و تلاش آن برای برجسته کردن مسیحیان لبنان به جهت افزایش نفوذ و نیز راحت اداره کردن لبنان مستعمره، رقابت سیاسی بین مسلمانان و مسیحیان آغاز شد. از یکسو مسلمانان بر هویت عربی خود تأکید داشتند و حتی خواستار پیوستن به کشوری عربی (سوریه بزرگ، یا یک ابر کشور عربی شامل عراق، سوریه، اردن و اسرائیل امروز) بودند؛ و در مقابل مسیحیانی که خود را در اتحاد با اروپائیان قدرتمند میدیدند و برخیشان حتی عرب بودن را نیز نمیپذیرفتند؛ اما بههرحال لبنان تحت قیمومیت فرانسه تقریباً ساختاری فرانسوی به خود گرفت بهگونهای حتی پس از اعلام استقلال در ۱۹۴۳ سنن فرانسه در بخشهای مختلف حاکمیت لبنان بهخصوص اقتصاد باقی ماند. باوجود درگیری و جنگ داخلی پس از اعلام استقلال از فرانسه اما بالاخره لبنانیها پس از ۱۵ سال توانستند در شهر طایف عربستان بر سر مدل سیاسی مطلوب خود به توافق برسند.
بر اساس پیمان طائف نظام سیاسی لبنان، نوعی ویژه از شیوه حکومتداری دموکراتیک شد که در آن، علاوه بر آرای مردم، وابستگیهای دینی نیز در سلسلهمراتب قدرت سیاسی بسیار تأثیرگذار هستند؛ این شیوه حکومتداری، یکی از زیرمجموعههای “دموکراسی توافقی” است. در این توافق، مقرر شد تا ریاست جمهوری به مسیحیان، نخستوزیری به مسلمانان اهل تسنن و ریاست مجلس به شیعیان برسد. این سیستم تقسیم قدرت که از دل جنگ داخلی با دخالت استعمار بیرون آمده بود، خود مجدداً برای لبنان به یک بحران تبدیل شد؛ موضوعی که میشل عون، رئیسجمهور لبنان نیز در بحران اخیر به آن اشاره کرد و راهحل برونرفت از آن را انجام اصلاحات ساختار دولت و نحوه تقسیم قدرت دانست.
غفلت از توسعه اقتصادی در میان درگیریهای سیاسی
ساختار اقتصادی لبنان نیز به تبعیت از ساختار سیاسی ناکارآمد آن معیوب است؛ ازیکطرف نگاه وابستهگرایانه جریان ۱۴ مارس به ریاست سعد حریری در حوزه اقتصاد و ازیکطرف نیز درگیریهای سیاسی متمادی این اجازه را به لبنان نداد تا به سمت توسعه اقتصادی پیش رود. ازاینرو کشور لبنان باوجود مستعد بودن در حوزه کشاورزی و نیز دارا بودن منابع نفت و گاز در آبهای سرزمینی خود در مدیترانه برای تأمین هزینههای خود به سمت کمکهای خارجی ازجمله عربستان و آمریکا، وامهای بینالمللی و استقراض داخلی و در نهایت منابع حاصل از توریسم حرکت کرده است و به همین جهت نیز تقریباً یک کشور واردکننده صرف است.
کمکهای عربستان که به جهت ایجاد فشار سیاسی برای تغییر رویکرد دولت لبنان نسبت به حزبالله در همان زمان نخستوزیری سعد حریری که مهره عربستان و آمریکا بود نیز تقریباً قطعشده بود. از سوی دیگر صندوق بینالمللی پول نیز در زمان دولت فعلی لبنان به ریاست حسان دیاب با این استدلال که بدهی لبنان بالا است و این کشور توانایی باز پس دهی دیون خود را ندارد از اعطای وام به لبنان خودداری کرد که البته دلیل اصلی آن عدم پذیرش فشار برای خلع سلاخ مقاومت لبنان بود.
بهاینترتیب کمبود منابع ارزی و افزایش بدهی خارجی به بیش از ۱۵۰ درصد تولید ناخالص ملی منجر به یک بحران اقتصادی و اجتماعی در لبنان شد؛ بحرانی که هنوز دامنه آن ادامه دارد. این بحران اقتصادی با وقوع انفجار در بندر بیروت در روزهای اخیر این کشور بحرانزده را به سمت بحران انسانی سوق میدهد چراکه علاوه بر نبود مالی و صنعتی برای جایگزینی موارد از بین رفته، بندر جایگزینی نیز برای واردات مواد موردنیاز وجود ندارد، همچنین اعلامشده است که خسارت مالی ناشی از این آتشسوزی ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار است.
لزوم ایجاد یک کریدور زمینی برای ورود ایران به جریان تأمین کالا در لبنان
حالا فرانسه برای بهرهبرداری کامل از این وضعیت لبنان و احتمالاً بازگرداندن نفوذ سنتی خود در این کشور، پیشقدم کمکرسانی شده و امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه در سفر بیروت اعلام کرده است که آماده تأمین نیازهای مالی و کالایی لبنان برای بازسازی است.
اگر دولت لبنان پیشنهاد فرانسه را برای تأمین نیازهای مالی و کالایی بپذیرد طبعاً باید شرایط آنها را در فشار به جریان مقاومت نیز بپذیرد و اگر پیشنهاد فرانسه را رد کند با انبوهی از نیازهای مالی و کالایی روبرو است که در صورت تأمین نشدن آنها با یک بحران انسانی مواجه خواهد شد. از اینرو ورود ایران برای برداشتن فشار افکار عمومی از روی دوش دولت لبنان و مقاومت ضروری است.
شاید ورود ایران در عرصه مالی سخت باشد اما میتواند در حوزه تأمین کالا و برخی خدمات به لبنان کمک نماید که این مهم نیز در گرو ایجاد یک کریدور مطمئن برای حمل و نقل کالا است. از آنجا که حملو نقل هوایی برای هر نوع صادراتی بهصرفه نیست و همچنین ایران به دلیل تحریم بودن صنعت هواییاش در این زمینه ضعف دارد ایجاد یک کریدور زمینی میتواند روش مناسبی برای اتصال اقتصاد ایران به لبنان و سایر کشورهای حاشیه مدیترانه از جمله سوریه باشد. بررسیها نشان میدهد که گذرگاه البوکمال در شرق سوریه در حال حاضر توسط نیروهای مقاومت کنترل میشود در صورت احیا میتواند پل زمینی مناسبی برای متصل کردن ایران به اقتصاد لبنان و حتی اروپا و آفریقا از طریق مدیترانه باشد.
دیدگاه
سلام میرزا ممنون از خبرای خوبتون ای کاش پیگیری کنید یا خبری تهیه کنید که ایران دنبال کنه کمک به لبنان از هر روشی ممنون واقعا کار درستی کردی با این خبرتون اما یه پیشنهاد داشتم کاش تو خبرگزاریتون بزارید که بندر طرطوس نزدیک ترین بندر سوریه به لبنان و چرا کشتی های ایران برای کمک به لبنان اونجا پهلو نمیگیرن از طریق راه زمینی هم کم تر از ۵۰ کیلومتر به لبنان راه و تا از خود طرطوس به بیروت حدود ۱۳۰ کیلومتر راه اینطوری نه تنهاتحریم علیه این دو شکسته میشه بلکه اتحاد ایران سوریه و لبنان بیشتر میشه و از تهدید فرصت ساخته میشه تازه بندر طرطوس امن ترین نقطه سوریه هست هیچ وقت تروریست ها به اونجا دسترسی پیدا نکردن و سالم موند هم سوریه از تنگنا در میاد هم غرب نمیتونه جلو این کارو بگیره چون اگر جلو این کارو بخواد بگیره افکار عمومی لبنان مخالفش میشن از طرفی ایران بخش از بندر طرطوس در دست داره فعلا امن ترین راه هر چند راه زمینی هست که دردسر هدی خودشو داره یا راه هوایی که خب گرون قیمت ولی چرا لبنان از بنادر سوریه برای واردات کالا غذا و سوخت استفاده نکنه اینطوری عملا به ضرر صهیونیست هاست و به نفع مقاومت چون متحد تر میشیم.
کریدور زمینی با وصع نا امنی کاملا مشهود در بیابان های حمص خوشخیالیه و اصلا عملی نیست از ابوکمال تا حمص اگر کریدور گسترده اقتصادی باز بشه در شرایط فعلی تبدیل میشه به هدف راحتی برای هست های داعش و سرمایه هم اینجا نمیاد
تا زمان امن شدن بیابان حمص بهترین گزینه برای ایران کریدور دریایی هست هم ناوگان حمل و نقل دریایی ایران صعیف نیست و همچنین حتی با وجود خرابی بندر بیروت بنادر دیگری در لبنان جهت استفاده وجود دارد مثل صور_صیدا_طرابلس همینطور میشود از بنادر لاذقیه و طرطوس سوریه استفاده کرد و بعد تا لبنان حمل کرد
ایران توان اقتصادی لازم رو ندارن برای کمک به لبنان
…
در شرایط موجود هم لبنان دو نوع کمک نیاز داره کمک تسلیحاتی سلاح های بازدارنده که از طریق روسیه سوریه باید بفرسته
و کمک های اقتصادی که حجم بالایی داره که باید از طریق ایران ترکیه بندر جیهان و بندر صور صورت بگیره
محموله گندم و نفت هم از طریق دریایی اونم از راه پر پیچ و خم باید بفرسته سوئز بسته شده و جبل الطارق نا امنه
تنف بو کمال صحرا های عراق الانبار و دیرالزور بادیات شام هم نا امنه
…..
اگر فرانسه و انگلیس به منطقه اومد باید ایران با ترکیه هاهنگ بشه در شرق مدیترانه چاره ای نیست
چون استانبول و بسفر مهمترین نقطه اروپاست که استعمار نتونست بیاد
حضور فرانسه نشان دهنده اینکه رهبری در جهان غرب یعنی آمریکا ضعیف شده که دوباره دیگران فرصت عرض اندام پیدا کردن.مثل نیمه دوم قرن نوزدهم که آلمان و آمریکا با ضعف بریتانیا شروع به نقش بازی در محیط بین المللی کردن
ربطی ندارد فرانسه در سرزمین هایی که نفوذ داشت هنوز هم حرف اول رو می زنه، در مالی هم که اتفاقاتی رخ داد باز فرانسه رفت و نه کس دیگری!
هر کشور قدرتمندی حوزه نفوذ دارد و برخی حوزه نفوذ سنتی دارند مثل همین فرانسه در آفریفا و لبنان و سوریه