اصل ماجرای فلسطین چیست؟
اصل ماجرا این است که یک عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فکر ایجاد یک کشور مستقل برای یهودیها افتادند. از فکر اینها دولت انگلیس استفاده کرد و خواست مشکل خود را حل کند.
این روزها که در سالگرد یکصدمین سال صدور اعلامیه بالفور به سر می بریم تحلیل های مختلفی از چگونگی ایجاد رژیم اشغالگر قدس در سرزمین فلسطین و نقش دولت استعماری انگلیس در ایجاد این دولت جعلی در قلب امت اسلامی ارائه می شود. حضرتایت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در خطبه های نماز جمعه دهم دیماه ۱۳۷۸ به تفصیل در این خصوص به ایراد سخن پرداختند و نقش انگلستان را در این قضیه تشریح کردند. متن این سخنرانی را به نقل از پایگاه اطلاع رسانی www.khamenei.ir در پی می خوانید:
اصل ماجرای فلسطین چیست؟ اصل ماجرا این است که یک عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فکر ایجاد یک کشور مستقل برای یهودیها افتادند. از فکر اینها دولت انگلیس استفاده کرد و خواست مشکل خود را حل کند. البته آنها قبلًا به فکر بودند به اوگاندا بروند و آنجا را کشور خودشان قرار دهند. مدّتی به فکر افتادند به طرابلس، مرکز کشور لیبی بروند؛ لذا رفتند با ایتالیاییها که آن وقت طرابلس در دست آنها بود صحبت کردند؛ اما ایتالیاییها به اینها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگلیسیها کنار آمدند.
انگلیسیها آن وقت در خاورمیانه اغراض بسیار مهمِّ استعماری داشتند؛ دیدند خوب است که اینها به این منطقه بیایند. اوّل به عنوان یک اقلیت وارد شوند، بعد بتدریج توسعه پیدا کنند و گوشهای را، آن هم گوشهی حسّاسی را بگیرند چون کشور فلسطین در نقطهی حساسی قرار دارد و دولت تشکیل دهند و جزو متّحدین انگلیس باشند و مانع شوند از اینکه دنیای اسلام بخصوص دنیای عرب در آن منطقه اتّحادی به وجود آورد. درست است که اگر دیگران هوشیار باشند، دشمن میتواند اتّحاد ایجاد کند؛ اما دشمنی که از بیرون آنطور حمایت میشود، با ترفندهای جاسوسی و با روشهای گوناگون میتواند اختلاف ایجاد کند که همین کار را هم کرد: به یکی نزدیک شود، یکی را بزند، یکی را بکوبد، با یکی سختی کند.
بنابراین، در درجهی اوّل کمک کشور انگلیس و بعضی کشورهای غربی دیگر بود. بعد اینها بتدریج از انگلیس جدا و به امریکا متّصل شدند. امریکا هم اینها را تا امروز زیر بال خودش گرفته است. اینها به این معنا کشوری به وجود آوردند و آمدند کشور فلسطین را تصرّف کردند.
تصرّفشان هم اینطوری بود: اوّل با جنگ نیامدند؛ اوّل با حیله آمدند، رفتند زمینهای بزرگ فلسطین را که زارعان و کشاورزان عرب روی آنها کار میکردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمتهای چند برابر قیمت اصلی، از صاحبان و مالکان اصلی این زمینهای بزرگ که در اروپا و امریکا بودند خریدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمینها را به این یهودیها فروختند. البته دلّالهایی هم داشتند که نقل کردهاند یکی از دلالهایشان همین «سیّد ضیاء» معروف، شریک رضا خان در کودتای ۱۲۹۹ بود که از اینجا که به فلسطین رفت، آنجا دلّال خرید زمین از مسلمانان برای یهودیها و اسرائیلیها شد! زمینها را خریدند؛ زمینها که ملک اینها شد، با روشهای واقعاً بسیار خشن و همراه با سبعیّت و سنگدلی، بتدریج شروع به اخراج زارعان از این زمینها کردند. در جایی میرفتند، میزدند، میکشتند و در همین هنگام افکار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب به طرف خودشان جلب میکردند.
این تسلّط غاصبانهی صهیونیستها بر فلسطین سه رکن داشت: یک رکنش عبارت از قساوت با عربها بود. برخوردشان با صاحبان اصلی، با قساوت و با سختی و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچگونه مدارا نمیکردند.رکن دوم، دروغ به افکار عمومی دنیا بود. این دروغ به افکار عمومی دنیا، یکی از آن حرفهای عجیب است. این قدر اینها بهوسیلهی رسانههای صهیونیستی که دست یهودیها بود، دروغ گفتند هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته میشد که به خاطر همین دروغها بعضی از سرمایهداران یهودی را گرفتند! خیلیها هم دروغهای آنها را باور کردند. حتّی این نویسندهی فیلسوف اجتماعی فرانسوی «ژان پل سارتر» را نیز که خودمان هم در جوانی چندی شیفتهی این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند.
همین «ژان پل سارتر» کتابی نوشته بود که بنده در سی سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمی بیسرزمین، سرزمینی بیمردم»! یعنی یهودیها مردمی بودند که سرزمینی نداشتند؛ به فلسطین آمدند که سرزمینی بود و مردم نداشت! یعنی چه مردم نداشت؟ یک ملت در آنجا بود وکار میکرد. شواهد زیادی هم هست. یک نویسندهی خارجی میگوید در سرتاسر سرزمین فلسطین، مزارع گندم مثل دریای سبزی بود که تا چشم کار میکرد، دیده میشد.
سرزمین بیمردم یعنی چه؟! در دنیا اینطور وانمود کردند که فلسطین یک جای متروکهی مخروبهی بدبختی بود؛ ما آمدیم اینجا را آباد کردیم! دروغ به افکار عمومی! همیشه سعی میکردند خودشان را مظلوم جلوه دهند؛ الآن هم همینطور است! در این مجلّات امریکایی مثل «تایم» و «نیوزویک» که بنده گاهی به اینها مراجعه دارم، اگر کوچکترین حادثهای علیه یک خانوادهی یهودی اتّفاق بیفتد، عکس و تفصیلات و سنّ کشته شده و مظلومیت بچههایش را بزرگ میکنند؛ اما صدها و هزارها مورد قساوت نسبت به جوانان فلسطینی، خانوادههای فلسطینی، بچههای فلسطینی، زنهای فلسطینی، در داخل فلسطین اشغال شده و در لبنان اتّفاق میافتد، ولی کمترین اشارهای به آنها نمیکنند! رکن سوم هم ساختوپاخت، مذاکره و به قول خودشان «لابی» است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفکر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت کن!
کار اینها تابهحال سه رکن داشته است که توانستهاند این کشور را با این فریب و با این خدعه بگیرند. آن وقت قدرتهای خارجی هم با اینها همراه بودند؛ که عمده انگلیس بود. سازمان ملل و قبل از سازمان ملل، جامعهی ملل هم که بعد از جنگ برای به اصطلاح مسائل صلح تشکیل شده بود همیشه از اینها حمایت کردند؛ مگر در موارد معدودی.
در همان سال ۱۹۴۸، جامعهی ملل قطعنامهای صادر نمود و فلسطین را بدون دلیل و بدون علّت تقسیم کرد. گفت پنجاه و هفت درصد از سرزمین فلسطین متعلّق به یهودیهاست؛ در حالی که قبل از آن، در حدود پنج درصد زمینهای فلسطین متعلّق به اینها بود! آنها هم دولت تشکیل دادند و بعد هم قضایای گوناگون و حمله به روستاها و شهرها و خانهها و حمله به بیگناهان اتّفاق افتاد. البته دولتهای عرب هم کوتاهیهایی کردند. چند جنگ اتّفاق افتاد.
در جنگ ۱۹۶۷، اسرائیلیها توانستند با کمک امریکا و دولتهای دیگر، مبالغی از زمینهای مصر و سوریّه و اردن را تصرّف کنند. بعد، در جنگ ۱۹۷۳ که اینها شروع کردند، باز به کمک آن قدرتها توانستند نتیجهی جنگ را به نفع خودشان قرار دهند و زمینهای دیگری را تصرّف کنند. هدف اسرائیل، توسعه است. دولت صهیونیستی به سرزمین فلسطین فعلی هم قانع نیست. اوّل یک وجب جا میخواستند، بعد نصف زمین فلسطین را گرفتند، بعد همهی سرزمین فلسطین را گرفتند، بعد به کشورهای همسایهی فلسطین مثل اردن و سوریّه و مصر تجاوز کردند و زمینهای آنها را گرفتند.
الآن هم هدف اساسی صهیونیزم، ایجاد اسرائیل بزرگ است. البته این روزها کمتر اسم میآورند؛ سعی میکنند کتمان کنند. بازهم به افکار عمومی دروغ میگویند. چرا؟ چون در این مرحلهای که الآن هستیم، احتیاج دارند که هدفهای توسعهطلبانهی خود را کتمان کنند! گرفتاریای که امروز صهیونیستها دارند، این است که به صلح احتیاج مبرم دارند. چرا؟ چون بعد از سال ۱۹۴۷ تا سال ۱۹۶۷ مبارزهای نبود و آن بیست سال در حال خوبی نگذشت. بعد هم که مبارزات مسلّحانه شروع شد.
این مبارزات مسلّحانه از بیرون سرزمین فلسطین بود؛ همین سازمان آزادیبخش و بقیهی گروهها، مرکزشان در اردن یا در سوریّه یا در جاهای دیگر بود. گروههایی را میفرستادند و حملهای میکردند و ضربهای میزدند و عقب میکشیدند. در داخل سرزمین فلسطین، سازمان مبارزی شکل نگرفته بود. در داخل سرزمین، مردم مرعوب بودند و نمیتوانستند هیچ حرکتی بکنند؛
اما بعد از انقلاب اسلامی دو اتّفاق مهم افتاد. یکی اینکه نهضت فلسطین که یک نهضت غیر دینی بود به یک نهضت اسلامی تبدیل شد و مقاومت اسلامی به وجود آمد و رنگ اسلامی گرفت. همان مبارزانی هم که از بیرون مبارزه میکردند مثل کسانی که از لبنان یا مناطق دیگر به اسرائیل حمله میکردند و به آنها ضربه میزدند با انگیزهی اسلامی، که یک انگیزهی بسیار قوی است، وارد میدان شدند. ثانیاً «انتفاضه» به وجود آمد. «انتفاضه»، یعنی قیام و شورش در داخل سرزمین و وطن مغصوب. از این قیام میترسند؛ چون برایشان خیلی مهمّ است. البته سعی میکنند مطلب را آنچنان که هست، منعکس نکنند؛
اما مبارزات مردم فلسطین در داخل سرزمین فلسطین، برای رژیم صهیونیستی شکننده و کوبنده است؛ ستون فقراتشان را میشکافد. چرا؟ بهخاطر اینکه اینها به یهودیانی که از سراسر دنیا در این منطقه جمع کردهاند، وعده دادند که در اینجا امنیت و راحتی و زندگی خوش هست و گفتند بیایید در اینجا آقایی کنید؛ اما حالا اینها طاقت برخورد با این نسل نوخاسته و صاحبان اصلی این سرزمین را که امروز بیدار شدهاند، ندارند.
ارکان نظام صهیونیستی متزلزل است؛ لذا اینها الآن مجبورند که با دولتهای منطقه هرطور هست، مسألهی صلح را تمام کنند، تا بتوانند به مسألهی داخلی خودشان برسند. این قضیهی بهاصطلاح صلح با سازمان آزادیبخش فلسطین و قضیهی عرفات هم دنبالهی همین است. آنها خواستند یک عنصر فلسطینی را داخل طرح سازش بیاورند؛ شاید بتوانند فلسطینیهای مبارز را در داخل سرزمینهای اشغالی ساکت کنند؛ اما نتوانستند. امروز با این خصوصیات، دیگر دولت غاصب صهیونیست جرأت نمیکند مسألهی اصلی خودش را که توسعهی نیل تا فرات است مطرح کند. سرزمین موعود صهیونیستها، به گمان باطلشان، از رود نیل تا فرات ادامه دارد. هرچهاش را نگرفتند، باید بعد از این بگیرند؛ برنامهشان این است! الآن جرأت نمیکنند این را به زبان بیاورند.
یادداشت بالا را می پسندید؟ هم اکنون از ما حمایت کنید!
[maxbutton id=”1″ ] [maxbutton id=”2″ ] [maxbutton id=”3″ ] [maxbutton id=”4″ ] [maxbutton id=”5″ ]
دیدگاه
سید ضیاء صهیونیست بود و برای صهیونیسم جهانی کار میکرد. کودتای ۱۲۹۹ او و رضا خان به دستور صهیونیسم بود.لذا صهیونیستها اول به کشور ما حمله کردند و ملت ما را کشتند و بیش از پنجاه سال اسیر رژیم فاشیستی پهلوی نمودند.حالا باید پاسخ ملت و رهبری ما را دریافت کنند.
شرح ماجرا در سایت طاقچه در کتابی بنام جاسوسان نازی در نازی آباد آمده است.حتما بخوانید.