چین؛ در مسیر ابرقدرتی جهان
چین با میانجیگری در تنشهای غرب آسیا و ایفای نقش صلحجو در جنگ روسیه و اوکراین، به دنبال تخریب سیطره و نفوذ آمریکا و جدایی تدریجی متحدین آنها است؛ چرا که آمریکا رقیب اصلی چین در جهان محسوب می شود و برای جلوگیری از رشد اقتصادی و سیاسی چینیها تلاش ویژهای میکند.
چین در مواجهه با تحولات یک سال اخیر جهان به عنوان یک قدرت اقتصادی و سیاسی عمل کرده و با اقدامات و مواضع خود در قبال مسئله تایوان، جنگ روسیه و اوکراین و تنش های موجود در منطقه غرب آسیا و آسیای میانه پیام مهمی را برای جهان و قدرت های فرامنطقهای به ویژه آمریکا ارسال کرده است.
چینیها در یک موضع دوپهلو، با خویشتن داری به موقع در قبال تنش آفرینی غرب در تایوان و از سویی دیگر با انجام رزمایش های نظامی منظم و متعدد در اطراف تایوان، نشان داده است که از سیاست بیطرفی و بی توجهی به رفتارهای غرب در جهان خارج شده و قصد دارد نقش پررنگ تری در تحولات مناطق مختلف داشته باشد. همین موضوع باعث شده تا کشورهای مختلف در اروپا و آسیا برای حل تنشهای خود به سمت تقویت روابط با چین گام بردارند و از وی کمک بگیرند.
در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا، روابط با اروپا تحت شعاع سیاست های خودخواهانه او قرار گرفت و منافع و مواضع اروپاییها در تحولات خارجی تا حد زیادی نادیده گرفته شد. پس از شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۱ میلادی و روی کار آمدن دوباره دموکراتها، امید اروپاییها برای نقش آفرینی مجدد در جهان زنده شد اما حمله روسیه به اوکراین، اختلافات این دو را تشدید کرد و این موضوع تبدیل به زمینهای برای جدایی هرچه بیشتر اروپا از آمریکا شده است.
اکثر سردمداران اروپایی از جمله سران فرانسه و آلمان در ماههای اخیر اختلافات خود با آمریکا را به سادگی مطرح میکنند و معتقدند که آمریکا از جنگ اوکراین و بحران انرژی در اروپا سوءاستفاده کرده و به نفع خود بهره برداری میکند. آنها قانون پرداخت یارانه دولت بایدن به صنایع آمریکایی را در تضاد با منافع اقتصادی اروپا میدانند و خواستار کنار گذاشتن این سیاستها شدهاند؛ چرا که این سیاست بین شرکت های آمریکایی و اروپایی تبعیض قائل میشود و منجر به سود بیشتر آمریکاییها و افزایش ضرر اروپاییها خواهد شد.
این روند فرسایشی در روابط آمریکا و اروپا منجر شد تا اروپاییها برای کاهش تنش با روسیه، به سیاست جدیدی روی بیاورند و برای آغاز گفتگو با روسها، دست به دامن چین شوند. سفر اخیر امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه و اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا به پکن نیز گویای همین چرخش است. در واقع عَلَم مخالفت با سیاستهای آمریکا در دست مکرون است و در این راه سعی دارد تا سران اتحادیه اروپا را با خود همراه کند.
همزمان با این رویکرد جدید اروپا، شی جین پینگ، رئیس جمهور چین دیگر از نقش آفرینی و میانجیگری در بحران های به وجود آمده در جهان گریزان نیست و توافق برقراری روابط ایران و عربستان با وساطت چین شروعی بر این سیاست جدید چین بود. آنها برای پایان دادن به جنگ ۱۴ ماهه روسیه و اوکراین با موانع زیادی از جمله عدم آمادگی طرفین جنگ در اوکراین، وابستگی سران اوکراین به آمریکا، اتهام همپیمانی آنها روسیه و… روبرو هستند اما برای ایفای نقش مثبت در این بحران نیز مصمم هستند. در این راستا شی جین پینگ با ولودیمیر زلنسکی یک گفتگوی تلفنی پیرامون پیشنهادات وی برای پایان جنگ با روسیه داشت اما این موارد به تایید زلنسکی نرسید و در نهایت گفتگوی اول نتیجه دلچسبی برای مکرون به دنبال نداشت.
طرح چین برای حل بحران اوکراین، شامل ارسال نماینده ویژه برای طرفین درگیر و توقف جنگ و شروع مذاکرات است. اروپاییها به ویژه فرانسه نسبت به طرح چین خوشبین هستند اما صحبتهای زلنسکی و اتحادیه مبنی بر بازگرداندن اراضی شرقی و جنوبی اوکراین و عدم تمایل روسیه به عقب نشینی از این مناطق نشان میدهد که چینیها در این مسیر راه سختی در پیش دارند و احتمال بی نتیجه ماندن میانجیگری وی زیاد است.
در نتیجه چین ممکن است با ایفای نقش صلحجو و میانجیگر در بحرانها و اختلافات به وجود آمده در جهان، بتواند در اتحاد اروپایی و اعراب با آمریکا شکاف ایجاد کند اما در این مسیر راه سختی در پیش دارد.
بحران اوکراین، روی گردانی کشورهای عربی از آمریکا، افزایش قدرت اقتصادی چین و در مقابل افول اقتصادی آمریکا و همچنین ضرباتی که آمریکا از تقابل نظامی با ایران دریافت کرد، زمینهی دستیابی چین به ابرقدرتی جهان را فراهم کرده است. تلاش برای ایجاد فاصله بین آمریکا و اروپا هدف مهمی برای چین است و در این زمینه بایستی منتظر برنامههای آتی چین برای حل بحران اوکراین و مشکلات اقتصادی اروپا باشیم.
به نظر میرسد در جهان جدید مولفههای جدیدی در حال تعریف است و همان طور که لو شایه، سفیر چین در فرانسه گفت، جمهوریهای شوروی سابق (شامل اوکراین و کشورهای شرق اروپا و آسیای میانه) کشورهای مستقلی نیستند و برای حفظ منافع و تامین امنیت خود به متحد جدیدی نیاز دارند. علاوه بر این، اروپا و کشورهای “قدرت متوسط” نیز دیگر نمیتوانند بر اصول یک جهان تک قطبی تکیه کنند، بنابراین درصدد برقراری روابط نزدیکتر با چین هستند.
بیشتر بخوانید:
صلح در چین؛ جزئیات فاش نشده توافق ایران و عربستان چیست؟
رئیس جمهور چین به آغوش اعراب حاشیه خلیج فارس رفت!
کریدور میانی؛ طرح ترکیه برای اتصال به چین!
دیدگاه
اگه یوان بیاد جای دلار بگیره شاید در نگاه اول بگید مثبت هست ولی فکر کنی میفهمی خر همونه پالون فقط عوض شده اگه بخواییم ماجرای دلار تکرار نشه فقط یک راه وجود داره مبادلات بین بانکی هستش الخصوص که چینم دست کمی از سیاست های امریکا نداره حتی ممکنه بدترم باشه حالا یه عده ذوق مرگ شدن که بله دلار داره نقشش کمرنگ تر میشه