راهکار “دو دولتی” برای حل مناقشه فلسطین چه ابعادی دارد؟
راهکاری برای پایان دادن به منازعه تاریخی میان فلسطین و رژیم صهیونیستی سالهاست که به گونههای مختلف توسط سیاستمدارن و اندیشکدههای مطالعات استراتژیک ارائه میشود. دیدگاه دو دولت – دو ملت به عنوان یک راهکار میانه و سکولار به خصوص در ایام نبرد طوفان الاقصی مجددا بحث برانگیز شده است. در این گزارش به نظرسنجی افکار عمومی فلسطینی و اسرائیلی در خصوص این موضوع و مولفههایی که نشان میدهد این طرح عملا بیاثر و با عدم پذیرش عمومی در فلسطین و اسرائیل همراه است میپردازیم.
در ایامی که نبرد طوفان الاقصی میان مقاومت اسلامی غزه و رژیم صهیونیستی در جریان است، نظرات و تحلیلهای مختلفی در خصوص پایان دادن به جنگ و حتی ارائه راهکارهایی برای پایان دادن به مناقشه میان فلسطینیها و اسرائیل توسط کارشناسان و اندیشکده های مطالعات استراتژیک در سراسر دنیا ارائه میشود. در یک سوی این آراء و راهکارها، دیدگاه هایی مشابه دیدگاه مقاومت اسلامی و عمدتا از سوی کارشناسان و مراکزی صادر میشود که راهکار فلسطین را تنها در مقاومت مسلحانه و نبرد برای آزادسازی تمام فلسطین میدانند و در طرف دیگر دیدگاه هایی وجود دارد که برای اسرائیل حق دفاع از خود قائل است و عملا راهکار زندگی مسالمت آمیز با فلسطینیها را ناممکن میداند. این جناح در سراسر دنیا و به خصوص در داخل اسرائیل، جناح تندرو و افراطی یهود هستند که شعار “عرب خوب، عرب مرده است” را به قدمت تاسیس دولت جعلی اسرائیل، سر داده اند.
اما نوع دیگری از آراء و نظراتی که در خصوص پایان دادن به این مناقشه مطرح میشود، راهکار “دو دولت – دو ملت” است که عمدتا توسط چپها مطرح شد و به تدریج در غرب و داخل اسرائیل طرفدار پیدا کرد. دیدگاهی که خواهان پذیرش فلسطین با مرز جغرافیایی مشخص در غزه و کرانه باختری و مرزهای رسمی برای اسرائیل در اراضی اشغالی ۴۸ است و آتش بس و زندگی دو ملت در همسایگی یکدیگر را تنها راه برای جلوگیری از وخیم تر شدن اوضاع فلسطین و پایان دادن به این نبرد ۷۵ ساله میداند.
اولین تلاشها برای تثبیت دولت فلسطین در مرزهای ۱۹۶۷ را میتوان در دهه ۸۰ میلادی مشاهده کرد. اختلافاتی که میان پادشاه اردن و ساف (سازمان آزادی بخش فلسطین) به وجود آمد باعث شد تا رهبری فلسطین با نفوذ اردن در سرزمینهای اشغالی مخالفت کند و از آنجایی که پادشاهی اردن نیز تصمیم گرفت فلسطینیها و ساف را به حال خود رها کند تا خودشان مشکل مالکیت سرزمینهایشان را حل کنند، رهبری فلسطین در سال ۱۹۸۲، تشکیل دولت فلسطین بر مبنای مرزهای ۱۹۶۷ را پذیرفت اما در خصوص مناطق اشغالی ادعایی ارائه نکرد. در اینصورت به غیر از غزه و تمام کرانه باختری، عملا اراضی اشغالی داخل در دست اسرائیل باقی میماند و عدم ادعا در خصوص آن به معنای پذیرفتن موجودیت اسرائیل در آن بود. در سال ۲۰۱۷ حماس ایده تشکیل کشور فلسطین در مرزهای ۱۹۶۷ را بدون به رسمیت شناختن دولت اسرائیل، پذیرفت. در ماه می آن سال، خالد مشعل، مسئول وقت دفتر سیاسی حماس، در نشستی که در دوحه قطر برگزار شد، سندی را ارائه و بیان کرد که حماس تشکیل دولت فلسطین در مرزهای ۱۹۶۷ را به رسمیت میشناسد اما کشوری به نام اسرائیل را به هیچ عنوان به رسمیت نشناخته و این جنبش حتی از یک وجب از خاک فلسطین با وجود همه فشارها و صرف نظر از سالهای اشغال، صرف نظر نخواهد کرد.
اسرائیل اقدامات رهبران فلسطینی و در راس آنها، رهبران حماس را برای به رسمیت شناختن بین المللی کشور فلسطین را اقدام یکجانبه فلسطینی ها و ناسازگار با راه حل دو کشوری تلقی کرد. در سال ۲۰۰۹ نشریه “ The New York Review of Books” در مقاله ای عجیب و بحث برانگیز گزارش داد که نظرسنجیها به طور مداوم اکثریت اسرائیلی و فلسطینی را به نفع توافق دو کشوری با مذاکره نشان میدهد، اما یک سرخوردگی و ناامیدی از راه حل دو دولتی وجود دارد. در سال ۲۰۱۴، ۶۰ درصد از فلسطینیان گفتند که هدف نهایی جنبش ملی آنها باید “کار در جهت بازپس گیری تمام فلسطین تاریخی از رودخانه تا دریا” باشد و ۲۷ درصد نیز با توافق برای تشکیل دو دولت برای پایان دادن به اشغال کرانه باختری و غزه موافق بوده اند.
در طرف دیگر و در میان آرای اسرائیلیها نیز تنها ۳۵ درصد از آنها با تشکیل دو دولت موافق بودند البته با پذیرش این بند که مهاجران فلسطینی اجازه بازگشت پیدا نمیکنند و شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری نیز جزء اسرائیل هستند. بنابراین نتیجه این نظرسنجی نشان دادن که فقط اقلیت ۲۷ درصدی فلسطینیها و ۳۵ درصدی اسرائیلیها با این راهکار موافق هستند و از آنجایی که طرحهای سیاسی و بینالمللی برای حل مناقشه فلسطین جز با پذیرفتن مردمی که در آنجا با یکدیگر درگیر هستند اجرایی نخواهد بود، این راهکار عملا بی فایده است.
بحثها و نظرات در این باره ادامه پیدا کرد و سیر تحولات در داخل اسرائیل من جمله شهرک سازیها، روی کار آمدن دولت افراطی و چهره های تندرو یهودی و طرح الحاق یهوده و سامره در کنار افزایش خشونت در کرانه باختری، نبرد سیف القدس نشان داد که اجرایی کردن این راهکار هنوز دور از انتظار است و حتی اگر دیدگاه های حداقلی در دوطرف برای موافقت با این طرح را بپذیریم، خروش مخالفان فلسطینی و اسرائیلی در قبال این طرح و احساس سرخوردگی و شکست مانع از اجرای صحیح آن خواهد شد.
در نهایت یک نظرسنجی که در سال ۲۰۲۱ توسط مرکز تحقیقات سیاست و نظرسنجی فلسطین منتشر شد، نشان داد که ۳۹ درصد فلسطینی ها از راه حل دو دولتی حمایت می کنند و ۵۹ درصد مخالف آن هستند. گزارش دیگری که در سال ۲۰۲۱ توسط شرکت رند منتشر شد، نشان داد که ۶۰ درصد از اسرائیلیها در سراسر طیف سیاسی با راهحل دو کشور مخالف بودند.
افزایش ۱۲ درصدی در میان فلسطینی ها و افزایش ۵ درصدی اسرائیلی ها در قبال پذیرفتن راهکار دو دولتی یک نکته برای سیاستمداران مخابره میکرد و آن افزایش مقبولیت عمومی و تسهیل راه رسیدن به راهکار دو دولتی بود. از این رو جناحهای چپ اسرائیلی بین المللی و دیدگاههای سکولار در میان کشورهای عربی این نکته را مخابره میکنند که تنها راه برای پایان دادن به این مناقشه و آتش بس کامل میان فلسطین و اسرائیل زمانی اتفاق میافتد که هر دو طرف یکدیگر را به رسمیت بشناسند و دو ملت در همسایگی یکدیگر زندگی کنند.
پایگاههای خبری و تحلیلی این جریان نیز بصورت مداوم در حال ساخت و پرداخت همین راهکار هستند و افراط گرایی و جنگ را از هر طرفی که باشد چه از سوی اسرائیل و چه از سوی نیروهای مقاومت، محکوم میکنند. اما در واقعیت آنچه در طول تاریخ اشغالگری اتفاق افتاده است و آنچه از خروجی های بی اثر مذاکرات فلسطین و اسرائیل با میانجیگری آمریکا به دست آمده نشان میدهد که راهکار دو دولتی حتی در صورت تصویب شدن موجی از خشم و نفرت دو طرف را بر میانگیزد و هر گونه توافقی در پذیرش را طرد میکند؛ فلسطینیهای حامی مقاومت هم اکنون هم نارضایتی ۷۵ درصدی از محمود عباس به عنوان رئیس تشکیلات خودگردان دارند و وی را مسئول افزایش اشغالگری در کرانه باختری میدانند، مسئله قدس هنوز حل نشده است و هیچ یک از طرفین نمیخواهند قدس را واگذار کنند. اسرائیلیها نیز راهکار دو دولتی را آزاد گذاشتن نیروهای مقاومت من جمله حماس و جهاد اسلامی به عنوان یک تهدید بالقوه در غزه و تهدید ابدی برای شهرک نشینان در کرانه باختری تلقی میکنند و جناح راست افراطی در هر دولتی که این طرح را بپذیرد قطعا از طریق فشارهای سیاسی در کنست و یا با تظاهرات و تحصن در سراسر سرزمینهای اشغالی نسبت به آن واکنش نشان خواهند داد.
دیدگاه