در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگـــر قبـــول تـــو افتـــد فـــدای چشم سیــاهت

در انتظار تــــو می میـــــرم و در ایــــن دم آخــــر
دلم خوش است که دیدم به خواب گاه به گاهت

اگر به بـــاغ تو گل بر دمیـــد و من به دل خــــاک
اجـــازتی که ســـری بر کنـــم به جـــای گیاهت

تنـــــور سینه ما را ای آسمـــان به حـــــذر باش
که روی مــــاه سیــــه می کنــــد به دوده آهت

کنــــون که مـــی دمد از مغـــرب آفتــــاب نیابت
چـــه کوههای ســلاطین که می شود پر کاهت

تــــویی که پشت و پنــــاه جهــــادیان خـــدایی
که سر جهــاد تــویی و خداست پشت و پناهت

شاعر: استاد شهریار

برای نمایش در اندازه اصلی کلیک کنید
  • به اشتراک بگذارید:

دیدگاه

  • دیدگاه های شما پس از تایید مجموعه تحلیلی خبری تحــولات جهــان اســلام در سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی توهین، تهمت و افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشند منتشر نخواهد شد.