انسداد تنگه هرمز؛ تنها مسیر تضمین امنیت ایران
حملات وعده صادق و موشکباران رژیم صهیونی اگر چه لازم بوده اما کافی نیست چرا که باید بازدارندگی قطعی و کامل برای ابد ایجاد کند و آمریکا و رژیم صهیونی را از تعدی و تجاوز برحذر دارد. پس علاوه بر آمادگی نظامی لازم است که یک اقدام دیگر نیز انجام داد. از آنجا که هر خسارت جانی یا مالی رژیم صهیونی بلافاصله توسط آمریکا با دلار فاقد پشتوانه اش جبران می شود، لذا منطقی است کاری کرد که آن خرید رایگان دلاری دیگر برای آمریکا مقدور نباشد. پس باید به دلار آمریکا حمله کرد و آن راهکاری ندارد مگر آنکه جریان انرژی ارزان به اقتصاد جهان متوقف شود. این هم فقط با بستن تنگه فوق راهبردی هرمز، میسر می شود که می تواند یک سوم نفت خام و یک پنجم گاز مایع جهان را از بازار جهانی متوقف کند. بیایید تحولات بعد از بسته شدن فرضی تنگه هرمز را بررسی کنیم؛
الف) بعد از انسداد تنگه هرمز چه روی خواهد داد؟
با بسته شدن تنگه هرمز جریان نفت خام صادراتی از خلیج فارس به بازار جهانی انرژی متوقف می شود و این به معنی حداقل کاهش یک سوم عرضه نفت خام به بازار جهانی است؛ در نتیجه قیمت نفت صدها دلار افزایش خواهد یافت. (توجه کنید که با رسیدن ماه های سرد، ظرفیت تولید و عرضه نفت معمولا بیشتر خواهد شد) پس انسداد هرمز می تواند بلافاصله یک سوم از نفت و یک چهارم از گاز مایع هم از بازار حذف کند و موجب کمبود فیزیکی نفت هم در بسیاری از مناطق جهان شود.
زمانی که این اتفاق روی دهد، نفت بالای هزار دلار افزایش می یابد و اگر نفت را اکنون ۶۵ دلار در نظر بگیریم چیزی بیش از ۱۵ برابر گران تر شده است.
با افزایش ۱۵ برابری قیمت هر بشکه نفت خام، در جهان، مصرف کنندگان بنزین در ایالات متحده و اروپا مجبور می شوند جهش شدید قیمت ها را تحمل کنند و این در حالیست که درآمد آنها هرگز افزایش سریع و متناسبی نخواهد داشت و چه بسا به علت افزایش شدید و ناگهانی قیمت انرژی و به تبع آن افزایش هزینه تولید سپس بالا رفتن سایر کالاها و خدمات، بسیاری از مشاغل از بین برود و روند اخراج نیروی کار و رکود تورمی به سرعت اقتصاد های بزرگ را فرا می گیرد و دولت ها راهکاری برای جبران آن نخواهند داشت.
اما چرا چنین می شود؟
غرب چند دهه است که اقتصاد جهان را به نفت و آن کالا را هم به قیمت جهانی متصل کرده. وقتی بیش از ۲۰ میلیون بشکه نفت خام در روز از بازار جهان محو شود قیمت نفت در همه جهان حتی کشورهای تولید کننده آن مانند آمریکا به شکل یکسانی افزایش خواهد یافت و کسی هم نمی تواند آن را تغییر دهد چرا که قیمت نفت جهانی است و تغییرات آن هم در سراسر جهان در یک زمان رخ می دهد.
همین مساله موجب افزایش همزمان هزینه های تولید و مصرف می شود و به بیان دیگر اقتصاد جهان به ناگهان متوقف می شود. دقت کنید موضوع فقط کمبود فیزیکی نفت نیست بلکه بیشتر رشد انفجاری قیمت نفت است و از آنجا که همه جهان نظام سرمایه داری حاکم است که موجب شده همه به دنبال سود بیشتر باشند و کسی حاضر نیست نفتی را که هزار دلار قیمت دارد ارزان بفروشد چرا که سرمایه داری یعنی کسب سود به هر قیمت و فداکاری در این مکتب حاکم، معنایی ندارد از طرف دیگر هر شرکتی یا کشوری، خودش هم با مشکل مالی مواجه است. تنها کشورهایی که می توانستند به امر آمریکا نفت مفت عرضه کنند همین اعراب خلیج فارس هستند که دیگر قادر به صدور نفت و گاز و مشتقات آن نیستند.
با افزایش شدید قیمت انرژی، و البته کمبود فیزیکی آن در بسیاری از نقاط، فعالیت اقتصادی در عمل غیرقابل انجام می شود، و این روند به سرعت شرکت ها را به تعطیلی می کشاند و زنجیره تولید را می گسلد. در نتیجه بورس، و به تبع آنها سهام بانک ها و بیمه به سرعت خیره کننده ای سقوط می کنند همین مساله از بورس یک کشور و یک قاره به کشورها و قاره های دیگر به سرعت سرایت می کند چرا که همه های مالی بزرگ به یکدیگر متصل هستند و هر یک سهام دیگری را قبلا خریده یا مشتریانش سهامدار مالک سهام آن شرکت ها هستند. لذا سقوط سهمگین یک بورس با ابعاد مزبور، موجب سقوط سایر بازارهای مالی به ویژه بورس های مطرح جهان خواهد شد. برای مثال با سقوط بورس شانگهای یا توکیو، بورس فرانکفورت یا لندن سپس بورس وال استریت (نیویورک) هم سقوط می کند و همین مساله در بورس پاریس و سئول و تورنتو هم تکرار می شود.
در عین حال به علت افزایش شدید قیمت ها به ویژه قیمت سوخت و هزینه حمل و نقل و به تبع آن بالارفتن هزینه تولید و تجارت در بیشتر کشورها، شورش ها و عصیان شهری در آمریکا و اروپا و بسیاری از نقاط دیگر روی می دهد و جالبتر اینکه دولت ها دیگر منابعی برای جلوگیری از آن یا کاهش فشار نخواهند داشت و از آنجا که این روند برای دولت ها قابل پیش بینی است به محض شروع این روند، دولت ها و شرکت ها یا بانک های بزرگ در چین، هند، برزیل، آلمان، انگلیس، ژاپن، کانادا، افریقای جنوبی، استرالیا، کره جنوبی، فرانسه، منطقه آسه آن و … که اوراق قرضه خزانه داری آمریکا را خریده بودند مجبور می شوند آن را به سرعت بفروشند تا شاید کمی از خسارت ها را جبران کنند یا زمان فروپاشی اقتصادشان را به تاخیر بیاندازند، اما این اوراق واقعا مبلغ کمی نیست؛ آمریکا بیش از ۳۵ هزار میلیارد دلار به جهان بدهکاری است.
زمانی که همه مالکان اوراق برای فروش ان اقدام کنند قطعا قیمت آن به شدت کاسته می شود و شاید دیگر ارزشی هم نداشته باشد همین مساله به سقوط کامل سهام بانک ها و شرکت هایی که این اوراق را پشتوانه اقتصادشان کرده بودند منجر می شود و این روند سقوط بورس ها و بانک ها را تشدید می کند. در آن شرایط همه به پول نیاز دارند و سهام و اوراق دیگر ارزشی نخواهد داشت و این روند به صورت زنجیره ای و همزمان تصاعدی در حال تکرار مستمر است تا نابودی کامل اقتصاد کشورهای بزرگ که مسیری هم برای جلوگیری از آن وجود نخواهد داشت.
از طرف دیگر دولت آمریکا هم منابعی برای سررسید کردن اوراق قرضه منتشر شده اش ندارد. این به معنای نابودی دلار آمریکا است چرا که ایالات متحده از این اوراق به جای تضمینی برای بقای دلار ( و به نوعی به عنوان پشتوانه دلار) استفاده کرده است. چنانکه می دانید دلار آمریکا فاقد پشتوانه فیزیکی مانند طلا است.
نکته جالبتر اینکه سقوط بورس ها مانند یک طوفان جهانی هر بار به ایالات متحده می رسد آنجا ضریب می گیرد و دوباره با پژواک قوی تر به سراسر جهان انعکاس می یابد و سپس مانند بومرنگ دوباره به آمریکا بازمی گردد و این چرخه ویرانگر به صورت تصاعدی تکرار شده و هر بار هم افزایش می یابد.
در نتیجه روندی که برای سود مستمر و فزاینده آمریکا طراحی شده در آن شرایط وارونه عمل کرده و موجب زیان شدید و مکرر آمریکا سپس شرکای آن می شود.
از همه بدتر وضعیت آمریکا خواهد بود که دلارش آسیب دیده و ارزش آن به سمت صفر نزدیک می شود و در این شرایط حتی نیروهای پلیس فدرال، گارد ملی و …در ازای انجام فعالیت شغلی درآمدی نخواهد داشت چرا که دلاری که هر هفته دریافت می کردند دیگر ارزش ندارد. این روند فروپاشی نیروهای نظامی و امنیتی در آمریکا بیش از هر جای دیگر شدت خواهد داشت چرا که آمریکا فاقد فرهنگ بومی و ملی است و اصولا از ملت تشکیل نشده که پایبند حداقلی از ارزش های نهادینه باشد.
تولید نفت خام ایالات متحده نه تنها کمتر از میزان مصرف روزانه آن هست بلکه حتی تولید نفت شل هم نتوانسته مشکل کمبود این کشور را حل کند چرا که نفت نامتعارف موسوم به شل در آمریکا قابل پالایش نیست و باید صادر شود. به همین خاطر ایالات متحده دو برابر میزان صادرات نفت مجبور است واردات کند. آنچه در رسانه ها مورد غفلت واقع شده این است که بیشتر پالایشگاه های آمریکا قدیمی است و برای پالایش نفت سنگین گوگرد دار (نفت ترش) ساخته شده و حال آنکه بخشی از نفت تولیدی آمریکا که شیرین است در ایالات متحده قابلیت پالایش ندارد. اکنون بهتر می توان به سخن ترامپ مبنی بر نیاز آمریکا به بازسازی کامل و نجات از فرسودگی پِی بُرد. در مجموع، انسداد تنگه هرمز حتی آمریکا را هم با کمبود فیزیکی نفت خام مواجه می کند. اما باز هم تاکید می شود که مسدود شدن هرمز موجب انفجار قیمت نفت در همه جهان می شود و این انفجار قیمت جهانی نفت به مراتب از هر چیزی مهمتر است.
نتیجه گیری؛
همه این موارد را عقلای غرب به ویژه در آمریکا هم مطلع هستند برای همین است که هیچ درگیری در داخل خلیج فارس را شروع نمی کنند حتی اگر قصد ضربه به ایران داشته باشند در سایر کشورها آن را انجام می دهند و از هر درگیری حتی مختصر در خلیج فارس پیشگیری می کنند. قطعا اقدام ایران برای بستن تنگه هرمز به جنگ منجر نمی شود چرا که آمریکا و اروپا حاضر نیستند چنین خسارت های سنگینی را متحمل شوند و با دادن امتیاز تلاش می کنند تنگه را با دیپلماسی و قدرت نرم بازگشایی کنند. امتیازهایی که ایران می خواهد مشابه لغو تحریم ها، آزاد کردن دارایی های بلوکه شده یا عقب نشینی رژیم صهیونی از غزه و لبنان یا لغو محاصره یمن هیچکدام برای آمریکا سنگین نیست. در نتیجه دادن امتیازهای کوچک برای واشنگتن به مراتب معقول تر و آسان تر از پرداخت خسارت فروپاشی اقتصادی و نظامی است.
در جهان سیاست فقط و فقط قدرت است که حرف اول و آخر را می زند و تنها زمانی که بتوانید قدرت خود را به جهان اثبات کنید (نه آنکه اعلام کنید) می توانید حق خود را پس بگیرید و به امنیت و بازدارندگی برسید یا منافع تان را تامین کنید. فقط زمانی دشمن متوقف می شود و مجبور به دادن امتیاز خواهد شد که ضربه ای جبران ناپذیر و نابود کننده تحول آفرین دریافت کند.
ب) پاسخ به چند پرسش؛
سوال نخست) آیا ذخایر استراتژیک نفت آمریکا پاسخگو است؟
حتی اگر باور کنیم آمریکا ذخایر استراتژیک نفت (با آماری که واشنگتن ارائه می دهد) را نگهداری کرده باشد برای باز هم مشکل عرضه فیزیکی آن را فقط برای خودش و به مدت بسیار کوتاه و شاید چند روز حل می کند اما هرگز نمی تواند قیمت نفت را کاهش دهد در نتیجه مصرف کنندگان در داخل آمریکا هم باید نفت را با همان قیمت جهانی بخرند و در اصل، موضوع تغییری نمی کند و مشکل به قوت خود باقی خواهد ماند. اصولا دولت آمریکا قادر به پرداخت یارانه برای مصرف انرژی به ویژه بنزین نیست و حتی یکی از درآمدهای دولت ایالات متحده گرفتن مالیات بر مصرف انرژی است و طبعا این دو با یکدیگر همزمان نخواهد شد. سایر اقتصادهای بزرگ مانند چین، هند، اروپا، منطقه آسیه آن، ژاپن، کره ج و … هم وضعیت مشابهی خواهند داشت. در عین حال هر کشوری که توان تولید نفت داشته باشد قطعا آن را به قیمت ۷۰ دلار امروزی، ( به معنای رایگان در آن شرایط) عرضه نمی کند. چرا که به علت بحرانی جهانی اقتصادی، و انهدام زنجیره تولید، و سقوط بورس ها و فروپاشی فریب الوقوع اقتصادی جهان، حتی کشورهای تولید کننده نفت نیز با بحران های اقتصادی مواجه هستند و از نفت باید برای جبران مشکلات شان بهره گیرند لذا فکر رایگان فروختن نفت هرگز وجود نخواهد داشت.
سوال دوم) در صورت بسته شدن تنگه هرمز، آیا غیر از کشتی راه دیگری برای صادرات نفت خلیج فارس به بازار جهانی نیست؟ پاسخ این است که ۲ خط لوله هم جریان نفت و گاز را می تواند به خارج از خلیج فارس منتقل کند که هر دو به راحتی توسط ارتش یمن قابل انهدام است برای مثال پهپاد های صماد ۳ انصارالله در ۱۴ مه ۲۰۱۹ خط لوله جبیل به یَنبُع را منفجر کردند. یمنی ها دو ایستگاه پمپاژ این خط لوله را در دو منطقه مختلف العفیف و الدوادمی منهدم کردند و جریان انرژی متوقف شد. این خط لوله که ۱۱۷۰ کیلومتر درازا دارد بین ۳ تا ۶ میلیون بشکه در روز ظرفیت انتقال نفت دارد و در داخل عربستان ساخته شده و خط لوله دیگر در امارات است که یک منطقه نفتی در ابوظبی را به فُجِیرِه در سواحل خلیج عمان متصل می کند و طول بسیار کوتاهی دارد و تنها یک میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه ظرفیت دارد.
سوال سوم) چقدر توقف صدور نفت از خلیج فارس می تواند موجب جهش قیمت ها شود؟ پاسخ این است که تاکنون جهش قیمت نفت دو بار روی داده که هر دو مورد علت آن به خلیج فارس مربوط بوده است، مورد اول زمانی بود که اعراب حاشیه خلیج فارس در سال ۱۹۷۴ دست به توقف تولید نفت زدند و قیمت نفت جهش یافت. بار دیگر در سال ۱۹۷۹ به دلیل اعتصاب کارکنان صنعت نفت ایران در جریان انقلاب اسلامی، قیمت نفت جهش را تجربه کرد که هر بار فقط نیمی از خلیج فارس دست از تولید برداشتند اما اگر تنگه هرمز مسدود شود و خطوط لوله نفت انتقالی از آن هم متوقف شود، کل خلیج فارس از بازار جهانی نفت حذف می شود و این به معنای ابرجهش قیمت نفت خواهد بود که تاکنون جهان آن را تجربه نکرده است. البته یک افزایش قیمت نفت نیز در جریان جنگ لیبی در در سال ۲۰۱۱ روی داد که علت آن توقف صادرات نفت آن کشور بود اما از آن به شوک بزرگ یاد نمی شود.
سوال چهارم) در صورت انسداد هرمز آیا جنگ نمی شود؟
پاسخ منفی است؛ آمریکا می داند با جنگ نمی تواند هیچ تنگه ای را باز کند چرا بستن تنگه یعنی حمله به کشتی ها، و زمانی که جنگ فراگیر شود دیگر هیچ کشتی وجود نخواهد داشت ضمن اینکه با تشدید درگیری، چاه ها نفت و سکوهای صادراتی نیز نابود می شود و اگر انسداد چند ساعته تنگه هرمز را بتوان با گفتگو برطرف کرد، قطعا با جنگ و نابودی تاسیسات نفتی چندین ماه به تعمیر نیاز دارد و اگر چاه های نفتی از درون منفجر شوند که به چندین سال یا حتی زمان برای حفر چاه های جدید و ساخت تاسیسات دریایی نیاز خواهد بود. این به معنی متوقف شدن شدیدتر جریان صدور نفت خواهد بود و مشکل آمریکا و شرکایش را صد چندان می کند. به بیان بهتر با نیروی نظامی مطلقا نمی توان هیچ تنگه ای را بازگشایی کرد چنانکه از سال ۲۰۲۴ آمریکا نتوانست تنگه باب المندب را بازگشایی کرد.
سوال پنجم) یک سخن احمقانه این است که اگر تنگه مسدود شود، ایران چگونه نفت خود را صادر کند؟ اولا، زمان بسته ماندن هرمز زیاد نیست چون جهان مجبور به دادن امتیاز خواهد شد و آمریکا با دادن امتیاز تلاش می کند مانع از نابودی اقتصادش شود و لذا تنگه بعد از گرفتن امتیازهای کلان از آمریکا بازگشایی می شود.
ثانیا، اگر هم نیاز به صدور انرژی به کشورهای دوست شد خط لوله گوره به جاسک با ظرفیت یک و نیم میلیون بشکه نفت خام در روز که امکان انتقال گاز هم در آن وجود دارد احداث و افتتاح شده است. هر چند قرار نیست ایران در زمان بسته ماندن تنگه هرمز اقدام به صدور نفت کند و هر نوع صدور انرژی از خلیج فارس باید متوقف شود تا جهان طعم انفجار قیمت نفت را تجریبه کند. اصولا انسداد هرمز برای رفع موانع صادرات ایران است چرا که ایران در حال حاضر تحت تحریم است و معدود مشتریان نفتی ایران، تخفیف های کلان روی نفت صادراتی ایران مطالبه کرده و می کنند.
سخن پایانی،
در جهان سیاست فقط و فقط قدرت است که حرف اول و آخر را می زند و تنها زمانی که بتوانید قدرت خود را به جهان اثبات کنید (نه آنکه اعلام کنید) می توانید حق خود را پس بگیرید و به امنیت و بازدارندگی برسید یا منافع تان را تامین کنید. فقط زمانی دشمن متوقف می شود و مجبور به دادن امتیاز خواهد شد که ضربه ای جبران ناپذیر و نابود کننده تحول آفرین دریافت کند.
آنچه بیان شد را قطعا تحلیلگران ارشد غربی هم می دانند لذا برای جلوگیری از چنین مساله ای رویکرد دولت های غربی را تغییر خواهند داد و به دادن امتیاز روی می آورند. این رویکرد امنیت ایران را تا ابد تامین می کند.
دیدگاه