تعقیب تفکر داعش و نتایج آن بر تحولات نظامی سیاسی آینده منطقه غرب آسیا
مصطفی قارداشلو
پژوهشگر و تحلیلگر مسائل سیاسی غرب آسیا
مدیر عامل دفتر حفظ آثار و نشر آرمانهای انقلاب اسلامی
ارتباط با نگارنده: در پیام رسان سروش و تلگرام
داعش اسلامی و مقاومت اسلامی :
نامی که ناگهان در میان مباحث تحلیلگران و مردان دیپلماسی کشورمان و جهان به سرعت و به شکل غیر قابل تصوری بر سر زبان ها افتاد. داعش؛ گروهی تکفیری سلفی که به سرکردگی ابوبکر البغدادی توانست با کمک حامیان خود و رسانههای خبری، نوشتاری و تصویری شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای جهان و بهرهگیری حرفه ای از این رسانهها اسلام واقعی را به اسارت گرفته و با جعل آن به بهانه حکومت اسلامی، تصویری جدید و وارونه از اسلام و جهاد را در مقابل دید جهانیان به تصویر بکشد.
گروهکی که با دلارهای نفتی عربستان سعودی و سلاح های آمریکایی، اروپایی و پزشکان اسرائیلی در زیر پرچم لاالهالا الله مدعی اسلام و جهاد اسلامی بود توانست با بهره گیری و کمک رسانههای جهان تصویر و تعریفی غیر واقعی از مقاومت اسلامی و جهاد را به تمام مردم جهان مخابره و معرفی کند. رسانه هایی که بخش قابل توجهای از برنامه های خود را در طول شبانه روز به موضوع داعش اختصاص داده بودند وحشتناک ترین جنایات بشری که تا آن زمان کمتر دیده شده بود را با نام اسلام به مخاطبین جهانی پمپاژ می کردند و این درحالی بود که با نام اسلام و جهاد هر روز سر اسلام به دار قضاوت رسانه های معاند کشیده میشد.
داعش با حمایت پشتوانههای مختلفی که در پشت نام خود پنهان کرده بود توانست به سرعت بخشهای قابل توجهای از سرزمین های دو کشور اسلامی عراق و سوریه را در مقابل بهت وحیرت مردم جهان به اشغال خود در آورد.
مقاومت، واژهای که سالها شنیده میشد ولی غالبا از زبان تحلیلگران و روزنامه نگاران، اما در سالهای اخیر این واژه بیشتر از هر زمان دیگر شنیده شد و برسرزبان ها افتاد. این بار نه فقط تحلیلگران، سیاست مداران و روزنامه نگاران بلکه تمام اقشار مختلف مردم ازهر طیف و با هرگرایشی از شیعه، سنی، مسیحی، زرتشتی و …. در سراسرکشور و همینطور مردم کشورهای منطقه و جهان با عبارت جبهه محور مقاومت اسلامی بیشتر از هر زمان دیگری آشنا شدند. مجاهدانی که چشم امیدآوارگان و به زنجیرکشیده شدگان تمام ملتهای منطقه به آنها دوخته شده بود تا امنیت و آرامش را به منطقه پرآشوب بازگردانند.
تاریخ هیچ گاه فراموش نخواد کرد زمانی را که داعش و تمام حامیانش از آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی گرفته تا رژیم اشغالگر صهیونیستی، عربستان سعودی و برخی از کشورهای مرتجع عربی منطقه همگی درسرمستی پیروزی ها و اشغالگری های وسیع خود در کشور عراق و سوریه شبانه روز در رسانه های قدرتمند بین المللی از کشتار وحشیانه و آواره کردن انسان های بی گناه تا فروش زنان ودختران در بازارها بدمستی خود را بنام دین واسلام با افتخار به رخ دولت ها و ملت های منطقه میکشیدند ، این جبهه محور مقاومت اسلامی بود که با تعریفی واقعی و صحیح از اسلام وجهاد با قدرت تمام همچون سد مستحکم در مقابل جنایات داعش ایستاد و با اقتدار صفحه جدیدی را در وقایع منطقه رقم زد.
ایران توانست سربازانی را از سراسر کشورهای منطقه غرب آسیا گرد هم بیاورد و با تشکیل جبهه محور مقاومت اسلامی و مدیریت بحران از بغداد تا دمشق را در منطقه با حضور فرماندهانی همچون سردار قاسم سلیمانی شعاع بیشتری از میدان عملیات را به دست بگیرد و در دستور کار خود قرار دهد.
میدانی که در آن بازیگرانی از تمام نقاط جهان شرکت داشتند، نقش محوری و اصلی را ایران برعهده گرفت و تحولاتی که در این فصل در منطقه رقم خورد قطعا در تاریخ با خطی پررنگ خواهد ماند و آنچه که بیش از هر چیز دیگری پررنگ تر و ماندگار تر خواهد بود این واقعیت است که با پایان داعش وعده صادق محقق شد و نهایتا مقاومت اسلامی برداعش اسلامی پیروز شد.
پایان داعش در عرصه میدانی و نظامی در جغرافیای عراق و سوریه :
هیچ شکی در تحقق وعده صادق و اهمیت کار عظیمی که حاصل خون هزاران مجاهد فی سبیل الله است وجود ندارد و بلاشک داعش و حامیانش هر آنچه که در چنته خود داشتند آوردند تا هر آنچه که درسردارند را در منطقه اجرا کنند اما مجاهدان جبهه محور مقاومت اسلامی خورشیدی تابان شد در مقابل تمام خواب های پریشانی که دشمنان برای منطقه غرب آسیا و نهایتا ایران دیده بودند .
حال باید بیشتر از هر زمان هوشیار بود که بعد از پایان داعش نه تنها دشمنی ها علیه ایران به پایان نرسیده بلکه در ارتجاع و وادادگی برخی از کشورهای شیوخ عرب خلیج فارس به غرب نیز هیچ تغییری حاصل نشده و حتی تمایل و هوس آنها برای طراحی و اجرای توطئهای جدید و گرفتن انتقامی سخت برای بازسازی وجهه خود در عرصه بین الملل و مهار کردن قدرت ایران بیشتر از قبل خواهد بود و این فرایند تا زمانی که از شکست ایران در منطقه به طور کلی نا امید نشوند ادامه خواهد داشت.
آنچه که باید به دور از هیاهوی رسانهای و هیجانات ملی و ناسیونالیستی مورد توجه قرار بگیرد و سطح بلوغ سیاسی جامعه داخل و همینطور نگاه راهبردی تصمیم گیران و هستههای مقاومت اسلامی را ارتقاع بخشد پرداختن به موضوعات از زاویه ایدئولوژیک می باشد و باید این واقعیت را پذیرفت که آنچه باوعده صادق محقق شد پایان داعش در عرصه میدانی و نظامی بود که در جغرافیایی در عراق و سوریه رخ داد و به پایان رسید ولی آنچه آغاز شده ، میشود از آن بعنوان ریشه های زمینه های فکری تفکر و اندیشه داعش نام برد که همچنان ادامه داشته و در منطقه طرفداران بسیاری را با خود به همراه دارد.
علی رغم پایان داعش در عرصه میدانی و نظامی، مواجهه هر دو جبهه با یکدیگر همچنان در جای خود پابرجاست فقط در زمانی دیگر و جایی دیگر و شاید با نام دیگر. قطعا مواجههای سخت تر و با حضور بازیگرانی جدید و مصمم تر اتفاق خواهد افتاد. لذا در جنگ آینده منطقه، آنچه تایین کننده میباشد پیش دستی ایران در داشتن چندین سناریو با راهبردی جدید قبل از شروع جنگی مجدد که باید توسط ایران کلید بخورد.
مواجهه سربازان دو تفکر در جنگ آینده منطقه غرب آسیا
یکی از واقعیت های منطقه غرب آسیا وجود آبشخورهایی همچون عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای بی اراده و غرب گرای منطقه می باشد که سالهاست برای اندیشه و تفکر سلفی و تکفیری پناهگاه های امن و ایمنی را بوجود آورده و همین موضوع سبب شده تا هر از چندگاهی این هسته های تهی از اسلام با نام اسلام در پوشش هایی همچون القاعده و داعش و جبههالنصره و… مانند علف های هرزی زمینه آتش افروزی های جدید دشمنان را فقط با یک جرقه در منطقه فراهم کنند و همین امر موجب شده منطقه غرب آسیا در تمام این سالهای طولانی همواره با تنش ها و درگیریهای گوناگون در عرصه های مختلف سیاسی، نظامی و امنیتی به سر ببرد و این موضوع ظرفیت و توان بسیار زیادی را از ایران گرفته و به عبارت دیگر موجب شده تا بخش قابل توجهای از تمرکز مردان سیاسی و نظامی و امنیتی را در طی این سالها شدیدا به خود مشغول کند .
لذا پیشنهاد میشود با تحت تعقیب قرار دادن ریشه های این تفکر درکشورهایی که پایگاه این اندیشه در منطقه هستند و از طرفی با برنامه ریزی های راهبردی جهت روشنگری و تفسیر صحیح از جهاد و همچنین با بهره برداری حرفه ای از رسانه های جمعی داخلی و بین المللی میتوان تا حدودی امیدوار بود که به موازات تحولات میدانی و دیپلماسی در عرصه فرهنگی نیز جبهه جهاد فرهنگی در این زمینه با محوریت ایران شکل بگیرد تا ضمن بصیرت افزایی سیاسی ، حمایت و هدایت افکار عمومی را نیز در جهت تقویت جبهه محور مقاومت همراه کرد.
اساسا مواجهه جبهه محور مقاومت اسلامی اصیل در مقابل جبهه به اصطلاح اسلامی داعش که پسماندی از تکفیر سلفی صهیونیستی آمریکایی سعودی میباشد هرکدام به شکل جداگانه دارای مجموعهای از دلایل سیاسی و اندیشه های اعتقادی هستند که در جای خود باید به شکل مستقل برسی شود. اما آنچه که اینجا قصد داریم به آن بپردازیم این واقعیت است که دلایل مواجهه این دو جبهه نشات گرفته از اندیشه و تفکرات هر یک از آنها میباشد که بعد ازنظام گرفتن در ساختار فکری و باورهای اعتقادی و افکار عمومی سربازانش را راهی عرصه میدان نبرد نظامی و جهاد میکند.
لذا لازم است تصمیم گیران و تحلیلگران سیاسی به این نکته توجه ویژه و هوشیاری بالایی داشته باشند که پیش از آنکه مسایل سیاسی منطقه شرایط را برای درگیری نظامی فراهم کند در پس این دو جبهه در عرصه نظامی و میدانی ، اندیشه و تفکری ریشه دار و بنیادین نهفته و تعریف شده که سبب تشکیل این دو جبهه در عرصه میدان میشود و برای برنامه ریزی و مدیریت تحولات نظامی آینده منطقه و مبارزه با دشمنی های پیش رو از طرف بازیگران، پیش شرط اول آن است که ریشه و عقبه های اندیشه و تفکر جبهه مقابل مورد تعقیب، بررسی و تحلیل عمیق تر قرار گرفته و متناسب با آن همزمان در عرصه دیپلماسی و نظامی برنامه های راهبردی در ریل گذاری هایی با آدرس و گرای صحیح در منطقه شکل بگیرد و پیش از آنکه ایران و هسته های مقاومت آن بخواهند بعنوان بازیگران تحولات آینده در میدان منطقه نقش آفرینی کنند باید با سناریوهای مختلف و راهبردی که ایران می نویسد کارگردانی تحولات را به دست بگیرد و نه بازیگری.
با نیم نگاهی به تحولات چند سال گذشته در منطقه غرب آسیا و حضور دیوانگانی همچون بن سلمان سعودی و ترامپ آمریکایی و بنیامین نتانیاهو یهودی صهیونیستی حال بعد از پیروزی جبهه محور مقاومت برداعش و تمام حامیانش این سئوال مطرح می شود که آیا حقیقتا تمام صدها هزار سرباز داعش همگی کشته شدند ؟ آیا جمعیت میلیونی از خانوادههای داعش و طرفداران اندیشه و تفکر داعش همگی سلاح های خود را برای همیشه برزمین گذاشته ، و به یکباره دشمنی و جهاد را ترک کردند؟ آیا قبایل طرفدار داعش با این جمعیت میلیونی همگی از منطقه غرب آسیا به یکباره به اروپا و آمریکا و غرب مهاجرت کردند و یا اینکه در اطراف مرزهای ما و در بین مردم و شهروندان عراق و سوریه و دیگر کشورهای منطقه به حیات خود ادامه میدهند؟ آیا افکار عمومی مردم داخل ایران برای مقابله با تحدیدات مجدد این جمعیت میلیونی که با بهره گیری حرفه ای از قدرت رسانه و وارونه جلوه دادن اسلام و اعتقادات افراطی از یک سو و حمایت بازیگران بد مست منطقه ای و فرامنطقه ای که با دلارهای میلیاردی نفتی، آماده آتش افروزی و شعله ور کردن جهنمی دیگر در منطقه هستند آمادگی پذیرش هزینه های سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی را دارند؟ آیا دستگاه دیپلماسی ایران برنامهای راهبردی برای مقابله با توتئههای جدید دشمنان در منطقه اتخاذ کرده یا قرار است مجددا همچون گذشته در میدانی که دشمنان سناریوی آن را طراحی می کنند باز هم بعنوان یک بازیگر وارد شود و نقش آفرینی کند؟
طرح سئوالاتی از این جنس، سئوال دیگری را بوجود می آورد و آن اینکه اگر چنین جهنمی در پیش باشد آیا حضور و نقش ایران فقط بعنوان یک بازیگر منطقه ای توان خاموش کردن شعلههای چنین آتشی با دلار های آمریکایی که در دست سعودی ها با طعم نفت شعله ور شده را خواهد داشت؟ لذا به نظر میرسد تصمیم گیران باید سناریوهای جدید و راهبردی در افقی وسیع تر را طراحی و مهندسی کنند و در برنامه های خود پایه های ریل هایی را بکوبند که در آن دیگر ایران نه تنها بعنوان یکی از بازیگران مهم منطقه بلکه بعنوان معمار و کارگردان تحولات پیش روی ایفای نقش کند.
***
انتشار یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن و یا بازتاب نظر مجموعه تحولات جهان اسلام نسبت به موضوع مورد بحث نیست.
دیدگاه