نوروز ۱۳۹۷ بر شما مبارک باد ؛ جمهوری گل محمدی
اعضای گروه خبری “تحولات جهان اسلام” سال نو را خدمت شما همراهان عزیز تبریک عرض می نماید و از خداوند متعال سالی سرشار از موفقیت، سلامت، برکت و عاقبت بخیری را برای شما آرزومند است.
یک سال دیگر هم گذشت؛ سالی با تمام خوبی ها و بدی هایش؛ با شادی ها و غم هایش؛ با حمایت و تشویق هایش .. در کنار ما بودید وتشویقمان کردید و یا گاهی مورد نوازشمان قرار دادید ..
قدردان همراهی همه شما هستیم و تا زمانی که توفیق خدمت رسانی داشته باشیم، با ارائه تحلیل ها و اخبار رخدادهای منطقه در خدمت شما خواهیم بود.
بار دیگر از خداوند مهربان بهترین ها را برای همه شما عزیزان آرزومندیم ؛ سال نو مبارک .
عاشقانه زیر تقدیم به محضر آن عزیزی که از نظرها غایب است و ما بی صبرانه به انتظار او نشسته ایم و جمهوری گل محمدی …
جمهوری گل محمدی
شگفت انگیزتر از کهکشان
مساحت مبهم پیشانی توست
که در آفرینش خورشید
/ بی نظیر است
و عجیب تر از جنگل
انبوه گیسوان تو
که با شتابی بی مانند
/ پرنده می پروراند
آه بالا بلندا!
اقیانوس روشنایی
فردا کسی راست
/ که تو اورایی
با تو جز آفتاب
/ دمساز نیست
تو را جز بهار و درخت
/ نمی شکیبند
با تنفس تو می نالند
ای کرامت عام!
در شگفتم
چگونه از حضور تو می نالند
عجبا!
به آتش می کشاند مرا
ناسپاسی شناسان.
اینان – حنجره دیگران –
با تو نبودند
تو را نشنیدند
تو را نخواندند
از بدو بامداد
که شروع لبخند بودی و آفتاب
با تو چگونه توانند بود
این زمان
که سراسر صبوری می طلبی و التهاب
ای باغ
ای چراغ
چگونه تو را دوست بدارند
بی کمترین نشانی از داغ
مرا جز این نیست
که ظرفیت درد نیست
و گر نه
کدام آفتاب
در یورش طوفانها
/ کاهش یافت
نگاهت می کنم
/ از دیروز وسیع تر شده ای
– چشم بدت دور –
آنجا که عطر تو نیست چیست؟
و یک مجله ی خارجی
از قول یک فیلسوف خوشبخت
که از پنج سالگی تا هنوز « فراک » می بندد
/ نقل کرد:
« انسان حیوان ناطقی است
/ که شراب می خورد
/ و دانس می رقصد »
امروز
این تازه ترین تعریف انسان است
زمین
در کویرستانی خفته است
و تو تنها چشمه سار روشن این غربت رو به زوالی
تو همان بلالی
که از مأذنه ی این شوره زار
/ بانگ محمدی می افشانی
باران نثار
همیشه باد بهار
جاده ها
از حضور همواره ی کاروانیان
/ معطر است
درختان از سلامت سبز برخوردارند
و رودها
/ با خروش های متفاوت خویش
به تنوع این فصل می افزایند
من چگونه به تردید تن دهم
حتی اگر
نَفَسهایی مسموم
/ از تشنّج حنجره بوزند
باید بگویم:
/ چه بی شرمند
/ اینان که مرتبه ی تو را
/ با عاقبت خویش اندازه می گیرند
اینجا که من ایستاده ام
بامی از روستایی است
و رو به روی من خیابانی
/ که با کاروانهای « به کربلا می رویم »
/ ادامه می یابد
اینجا بر این بام
دو چشم حسود
در دو طرف من
بر دو لبه ی بام
یکی از کمبود « ولایت » هذیان می گوید
و آن دیگری می گوید:
/ « سواران را چه شد؟ »
و مرا
حکایت مردی به یاد آمد
/ که در ازدحام درخت
/ دنبال جنگل می گشت
اینان می خواهند از تماشا بازمان دارند
به جاده ها نگاه می کنیم
حضور این کاروان
/ چه شکوهی به خیابان داده است
اینان با رفتاری پرنده وار
و با حرارتی از تنفس سبز
مرا می آموزند
/ دست کم درختی باشم
/ در خدمت پرندگان
در نگاهشان
/ دگردیسی گل سرخ را می شنوم
و گرایش حاد آفتاب گردان را
/ به محمدی شدن
از سبز این درختان خوش رفتار
/ می فهمم
بهار از تبار محمد است
و جهان
به تدریج در قلمرو این بهار
/ گام می زند
فردا
با یک زلزله صبح می شود
آنگاه پیامبران
/ با شاخه ای از گل محمدی
/ به دنیا می گویند:
/ صبح بخیر!
فردا ما آغاز می شویم
فردا جنگلی از پرنده
آسمانی از درخت
و دریایی از خورشید خواهیم داشت
فردا پایان بدی است
فردا جمهوری گل محمدی است
فرودین ۶۵ ، تنکابن
شادروان سلمان هراتی
دیدگاه
عید شماهم مبارک
تحولات دوستداریم❤️