آرایش سیاسی جریانها در یمن
نیروهای سیاسی و اجتماعی در چند دهه اخیر تحولات یمن در چهار جریان اصلی خلاصه می شوند:
1) زیدیه (شامل سه گروه نزدیک به ایران، نزدیک به عربستان و روشنفکران زیدی)
2) جمهوری خواه (با گرایش قومی عربی نزدیک به مصر و امارات)
3) اخوانی ـ سلفی (نزدیک به عربستان، قطر و ترکیه)
4) جنوبی (با گرایش وحدت طلب، جدایی طلب، صوفی و سلفی)
تا سال ۱۹۶۲ نظام تک قطبی زیدیه (۱) در صنعاء حاکم بود.
از ۱۹۶۲ تا ۲۰۰۰ نظام دوقطبی صالح ـ الأحمر (۲ و ۳) در صنعاء حاکم بود و با سرکوب دو جریان زیدی (۱) و جنوبی (۴)، کشور یمن استقرار ظاهری داشت.
از سال ۲۰۰۰ علی عبدالله صالح تلاش کرد جریان اخوانی ـ سلفی (۳) را با کمک زیدیه (۱) از قدرت دور کند تا مقدمات ریاست پسرش احمد فراهم شود اما انقلاب ۲۰۱۱ منجر به سقوط خودش شد. طرح شورای همکاری خلیج فارس (موسوم به المبادره الخلیجیه) تلاشی بود برای حفظ نظام دوقطبی (۲ و ۳) در صنعاء و دور نگهداشتن زیدیه و جنوبی ها از مرکز قدرت. اما با توجه به خلع صالح از مقام ریاست جمهوری، عملا به قدرت گرفتن جریان سلفی ـ اخوانی در صنعاء منتهی شد.
تکروی جریان سلفی ـ اخوانی در صنعاء سبب نزدیکی الحوثی (۱) و صالح (۲) شد که در نهایت در سال ۲۰۱۴ با ورود انصارالله به صنعاء، جریان سلفی ـ اخوانی از صنعاء اخراج شد. اما دوقطبی الحوثی ـ صالح طول عمر کوتاهی داشت.
در دسامبر سال ۲۰۱۷ با کشته شدن صالح، حکومت در صنعاء دوباره به نظام تک قطبی زیدی (۱) قبل از ۱۹۶۲ بازگشت و متأسفانه خود را در مقابل سه جریان دیگر که علیرغم اختلافات فکری و تاریخی، اکنون همگرا شده اند قرار داد.
با توجه به اینکه هیچکدام از جریانهای چهارگانه تاکنون نتوانسته در صنعاء به تنهایی حکومت کند شانس بقای انصارالله در صنعاء خیلی ضعیف است. هرچند تکرار گذشته در آینده حتمی نیست اما تکرار آن محتمل است.
امارات (به نمایندگی اعلام نشده از سوی انگلستان)، تاکنون موفق شده دو جریان یعنی اکثریت جنوبی ها (۴) و بقایای نظام صالح (۲) را به خود وابسته کند اما با جریان سلفی ـ اخوانی (۳) که در تشکیلات هادی حرف اول را می زنند و از حمایت عربستان برخوردارند هنوز مشکل دارد. اما چگونه امارات توانسته بن سلمان را مهار کند تا ابتکار عمل جنگ در اختیار جریان سلفی ـ اخوانی نباشد؟
در این خصوص، گفته می شود زدن اهداف غیرنظامی در یمن و رسانه ای کردن آنها علیه عربستان از ترفندهای امارات بوده است. حتی در حادثه معروف به «مجزره الصاله الکبری» در قبیله خولان (مراسم ختم پدر رویشان)، حدود ۱۷ فرمانده ارتش هادی کشته شدند. در مواردی مشابه، پرونده سنگینی علیه بن سلمان در مجامع بین المللی باز شده و امارات از آن به عنوان ابزاری برای کنترل بن سلمان استفاده می کند.
سناریوی امارات در ادامه جنگ، سیطره بر سواحل و بنادر و به قدرت رساندن احمد پسر صالح در صنعاست. در صورت تحقق این سناریو، جریان زیدیه (۱) در اقلیم آزال و جریان سلفی ـ اخوانی (۳) در اقلیم سبأ محصور خواهند شد. انگلستان که در سال ۱۹۶۷ از عدن اخراج شده بود در حال بازگشت به این منطقه راهبردی از جهان است اما این بار هدف دیگری را دنبال می کند و آن تضعیف اسلام سیاسی شیعی (زیدی) و اسلام سیاسی سنی (اخوانی) است. انگلستان به خوبی می داند حاکم صنعاء بر عدن هم سیطره خواهد یافت لذا نمی تواند صنعاء را به حال خود رها کند تا در کنترل زیدی ها یا اخوانی ها باشد.
دیدگاه
اینطور باشه که همه طرفدار اماراتو عربستان هستن
پس بنابراین انصارالله نماینده اکثریت مردم یمن نیستن
بخشی از مردم حامی انصارالله هستن اما
نه اکثریت.
سلام معیاری برای تشخیص میزان اکثریت و درصد طرفداران هر یک از جریانها وجود ندارد
حداقل چیزی که تقریبا کسی نمی تونه انکار کنه این است که طرفداران انصارالله به %۵۰ مردم نمی رسه
اگه انصار الله بنییه مردمی بسیار قوی در مناطقش نداشت با این فشار جنگ و تحریم وحشتناک و بی سابقه در عرض چند ماه پودر میشد و به همون صعده محدود میشد.
اینده یمن چی قراره بشه…ایا انصارالله دوام میاره تو یمن؟؟؟ یا شکست میخوره؟؟؟
اگه کسی میدونه بگه
سلام این مطلب را مطالعه بفرمائید:
گزارش ماهانه تحولات یمن ۸ خرداد ۹۷ – شماره سوم | شرح وضعیت جبهات بهمراه نقشه
لینک یادداشت:
http://iswnews.com/11606
پیشنهاد میکنم در مواقعی که میخواهید مثل این ارایشسیاسی رو نمایش بدهید بیشتر روی تاریخچه تمرکز کنید و حتما از یک گراف برای مشخص کردن راحت و دقیق روابط استفاده کنید.
با سلام
برای بنده سواله که به چه دلیل روابط حسنه ایران با جنوبیهای یمن به وخامت گرایید؟ بعد از انقلاب ایران روابط خوبی با جمهوری یمن جنوبی برقرار کرد،بعد از اتحاد یمن هم تا همین اواخر روابط بین ایران و جنبش جنوب حفظ شده بود
همینطور حوثیها هم با جنبش جنوب همواره روابط مثبتی داشته اند،هم در دوران عبد الله صالح در مخالفت با وی،و هم بعد از خلع صالح در بایکوت انتخاباتی که منجر به روی کار آمدن منصور هادی شد و سپس در مخالفت با عملکرد هادی.. اتفاقا در آن مقطع دشمنی جنبش جنوب با منصور هادی بیشتر از حوثیها نبوده باشه،کمتر هم نبود
پس چه اتفاقی افتاد که یک دفعه این سابقه روابط مثبت تبدیل شد به جنگ؟
اصولا خواستههای این دو طیف هم لزوما با هم تداخل نداره،هدف انصار الله تسلط بر صنعا،حدیده،و کلا مرکز و شمال یمن است،هدف جنوبیها هم خود مختاری و یا اگر بتوانند استقلال،پس اهدافشان در ضدیت با هم نیست
در جنگ سوریه محور مقاومت با هوشیاری توانست از یکدست شدن موضع کردهای تجزیه طلب و مخالفین بشار اسد جلوگیری کند،و کردها نسبت به دولت مرکزی سوریه موضع تقریبا بی طرفانه اتخاذ کردند و صرفا پرداختند به ترح منطقهای خودشان،همین اتفاق میتوانست نسبت به جنبش جنوب یمن صورت بگیرد و از اتحاد،ولو موقت جنوبیها با منصور هادی و اخوانیها جلوگیری کرد…
سلام جنوبی ها پس از انقلاب یمن و استعفای منصور هادی دچار چند دستگی و کاهش قدرت شدند. دسته ای که طرفدار امارات است در چند سال اخیر تجهیز نظامی شدند. دسته ی دیگری معتدل ترند و برای ترور شهید الصماد هم بیانیه دادند.
اینده یمن مشخص و واضح انصارالله در نهایت پیروز میشن،چون وعده الهی تخلف نا پذیر است ان تنصرالله ینصرکم،اگه پای خدا واسی خدا هم پیروزتون میکنه، این همون فرمول ناب وقوی مومنین که باهاش انقلاب پیامبر از یک خونه تومکه به کل خاورمیانه رسید ونیز انقلاب خمینی کبیر ونیز حزبالله لبنان وحشد اشعبی عراق
این تحلیل برادرا هم ضعیفه نمونش به شباهت حزبالله لبنان علاوه بر اسلام مسیحیت هم در انجا حکم فرماست و بلحاظ تعداد جمعیت و طرفدار وپیشینه سیاسی وحتی دشمن هم مرز( اسراییل) وضع حزبالله بسیار اسفناکتر بود،ولی پای کار ایستادن والان از حزب به دولت قوی ترقی کردن،عزیزان به این تحلیل های دنیوی ودو دوتا چهار تا اصلا توجه نکنید،ما سرباز خداییم وتکلیفمون خدا در قران در خیلی از ایات مشخص وپیش بینی کرده من جمله اینکه یکی از شما برابر است با ۲۰ نفر از دشمن، فان حزب الله هم الغالبون،ضمن اینکه روایات اخرالزمان هم موید پیروزی اند