ابوظبی؛ باکوی دوم!

بدون تردید امارات متحده عربی در سالهای اخیر به بازوی امنیتی و اقتصادی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی تبدیل شده و در قالب پروژههای اقتصادی، اهداف امنیتی عبری- غربی را به پیش میبرد که نمونه بارز آن کشتار مردم سودان و حمایت از شورشیان نیروهای پشتیبان سریع است که در راستای قاچاق و غارت معادن طلای سودان صورت میگیرد. نمونه دیگر این موضوع را میتوان به ورود امارات به پروژههای زیرساختی و کریدورهای تجاری در آسیای مرکزی مربوط دانست. این کشور اخیراً با امضای توافقنامههایی با کشورهای این منطقه و همچنین قفقاز به دنبال ورود به کریدور میانی است که اهداف ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی (جغرافیایی-اقتصادی) همسو با تلآویو و غرب را دنبال میکند.
امارات و کریدور میانی
کریدور میانی که عمدتاً شامل کشورهای ترکزبان است؛ بخشی از «ابتکار جاده و کمربند» چین بوده که در سالهای اخیر و پس از جنگ اوکراین اهمیت چند برابری پیدا کرده است، زیرا کریدور شمالی این ابتکار از روسیه و بلاروس با چالش امنیتی مواجه شده است. در واقع، سرمایهگذاری زیرساختی کشورهای عربی و به ویژه امارات در آسیای مرکزی معطوف به کریدور میانی است. برای نمونه در بخشی از پروژه جاده ابریشم دبی، امارات با موفقیت ازبکستان و قزاقستان را در طرح گذرنامه لجستیک جهانی وارد کرد. امارات متحده عربی از طریق این طرح، به دنبال گسترش پیوندهای تجاری بین کشورها است که مراکز و دروازههای تجاری متعددی را در سراسر آمریکای لاتین، آسیا، خاورمیانه و آفریقا در بر میگیرد.
همچنین، تنوع بخشیدن به سبد مالی هدف اصلی علاقه امارات به آسیای مرکزی است. اما منافع امارات در این منطقه راهبردی فراتر از سرمایهگذاری صرف است. روابط امارات با کشورهای آسیای مرکزی، به ویژه قزاقستان و ترکمنستان، نقش شرکت «دیپی ورلد» را در ساخت نه تنها بنادر دریای خزر، بلکه بنادر روسیه در قطب شمال نیز آشکار میکند و بیانگر بلندپروازی امارات برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت لجستیک دریایی است.
سیاست خارجی ابوظبی، اهمیت روزافزون اینگونه کشورها را در برنامههای راهبردی امارات متحده عربی آشکار میکند. رقابت با قدرتهای منطقهای و بینالمللی فعال در آسیای مرکزی در بخشهای اقتصادی و انرژی، همراه با حضور راهبردی ابوظبی در خاورمیانه و شمال آفریقا، ماهیت چندوجهی مشارکت آن را نشان میدهد. این کشور حاشیه خلیج فارس به طور راهبردی از منابع مالی خود در راستای تقویت نفوذ خود در کشورها استفاده کرده و از طریق سرمایهگذاری و تجارت، به عنوان یک بازیگر مهم در رشد اقتصادی آنها عمل میکند.
همکاری اولیه بین کشورهای آسیای مرکزی و امارات متحده عربی بر تجارت و سرمایهگذاری متمرکز بود، اما از طریق امضای توافقنامههای سرمایهگذاری بلندمدت، بخشهایی مانند پتروشیمی، انرژی، حمل و نقل و لجستیک، کشاورزی و هوافضا را نیز در بر گرفت. امارات متحده عربی برای گسترش همکاری خود با منطقه بزرگ خزر تلاش دارد؛ بنابراین سرمایهگذاریهای خود را برای دسترسی به بنادر به عنوان بخشی از یک سیستم هاب جهانی، از طریق خرید دو منطقه ویژه اقتصادی در قزاقستان در دریای خزر توسط شرکت دیپی ورلد، تقویت کرد.
توافقنامههای اقتصادی
در این راستا، شرکت مصدر مستقر در امارات نیز پروژههای انرژی تجدیدپذیر را در قزاقستان و ازبکستان راهاندازی کرده که بیشتر برق تولید شده آن از طریق کابلهای زیردریایی در سراسر دریای کاسپین و سیاه به اروپا صادر خواهد شد. به همین ترتیب، تعدادی از شرکتهای اماراتی، مانند شرکت ملی انرژی ابوظبی، با ساخت تأسیساتی با ظرفیتهای دهها تا صدها مگاوات در آسیای مرکزی، در زمینه انرژی بادی فعالیت داشتهاند.
شرکت ملی نفت ابوظبی (ADNOC) همچنین در بخش پتروشیمی در میادین فراساحلی قزاقستان و ترکمنستان همکاری میکند. این همکاری شامل ایجاد صنایع با ارزش افزوده است که این کشورها را قادر به صادرات محصولات پتروشیمی تصفیه شده میکند. همچنین ایجاد مرکز مالی بینالمللی آستانه در دبی میتواند قزاقستان را به یک مرکز مالی بزرگ برای آسیای مرکزی در چارچوب ابتکار کمربند و جاده تبدیل کند.
برای نمونه و در اردیبهشت سال جاری، امارات و قزاقستان ۲۰ توافقنامه به ارزش ۵ میلیارد دلار امضاء کردند که بیشتر آن معطوف به بخش انرژی، ترانزیت و لجستیک است. همچنین، اخیرا شرکت XRG، زیرمجموعه شرکت ملی نفت ابوظبی (آدناک)، یک توافق اولیه برای خرید سهام شرکت کریدور گاز جنوبی (SGC) با جمهوری آذربایجان امضاء کرده که که نقش مهمی در انتقال گاز آذربایجان به بازارهای اروپا دارد.
این دو توافق مذکور گویای آن است که امارات به دنبال نفوذ اقتصادی در دو کشور مهم کریدور میانی یعنی قزاقستان و جمهوری آذربایجان بوده که این امر میتواند دیگر اهداف و انگیزههای سیاسی و امنیتی آن در بلندمدت را پوشش دهد.
اهداف امنیتی-اقتصادی
برای واکاوی اهداف و انگیزههای امارات از سرمایهگذاری در مسیر کریدور میانی نباید تنها به ارقام و دادههای اقتصادی اکتفا و موضوع را به حوزه ژئواکونومیک خلاصه کرد. بلکه با ارزیابی آن میتوان دریافت که این کشور در پوشش سرمایهگذاری اقتصادی، نیات پشت پردهای دارد که کاملا با اهداف رژیم و غرب همسو است.
برای درک این موضوع اظهارات «ایوب کارا»، وزیر ارتباطات سابق رژیم صهیونیستی، در مورد ضرورت اتصال کریدور میانی از طریق ترکیه و دریای مدیترانه به سرزمینهای اشغالی و سپس اتصال آن به کشورهای عربی خلیج فارس، گفته بود: «اگر کریدور میانی ساخته شود، ما اسرائیلیها نیز میتوانیم به آن متصل شویم، زیرا ایجاد ارتباط قویتر بین جمهوریهای ترک، اسرائیل و جهان عرب، به مقابله با حکومت ایران کمک میکند. میتوانیم از طریق ترکیه با کشتی به آن متصل و سپس از طریق قطار از اسرائیل به اردن و عربستان و از آنجا به امارات وصل شویم. این امر به گسترش تجارت بین چین، جمهوریهای ترک، اسرائیل و کشورهای عربی کمک میکند. اسرائیل، عربستان و اردن میدانند که باید قطاری باشد که از اسرائیل به کشورهای حاشیه خلیج فارس میرود. آنها در مورد آن صحبت و به آن فکر میکنند.»
بنابراین، حمایت و سرمایهگذاری امارات و احتمالاً دیگر کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی در کریدور میانی را میتوان در چارچوب برنامه صهیونیستی برای محاصره کریدوری ایران نیز دانست.
اما اهداف راهبردی امارات از ورود به کریدور میانی را میتوان در چند بخش خلاصه کرد:
۱- کشورهای آسیای مرکزی یکی از کانونهای مواد معدنی کمیاب هستند که برای صنایع دفاعی و فناوری از اهمیت راهبردی برخوردار هستند. بطوریکه اکنون غرب در این بخش به شدت وابسته به چین بوده و پکن نیز بخوبی از این اهرم فشار مانند مذاکرات تجاری با ایالات متحده بهره گرفته است. در یکسال اخیر، کشورهای اروپایی و ایالات متحده در آخرین توافقی که با قزاقستان در کاخ سفید بود؛ بر سر انتقال این مواد معدنی به غرب به توافق رسیدهاند که در این راستا کریدور میانی از اهمیت راهبردی برخوردار است.
۲- تقویت کریدور میانی با محوریت کریدور زنگزور که امارات و عربستان اخیراً از آن حمایت کردهاند میتواند به حوزه انرژی نیز گسترش یابد. اروپا پس از جنگ اوکراین که واردات انرژی از روسیه را به شدت کاهش داده، به دنبال منابع جایگزین به ویژه از آسیای مرکزی و قفقاز است. در این میان، ترکمنستان چهارمین دارنده منابع گازی جهان است که به دلیل موقعیت جغرافیایی، تاکنون امکان صادرات با اروپا را نداشته است. همچنین آذربایجان به دنبال دو برابر کردن صادرات گاز خود به اروپا تا سال ۲۰۲۷ است که آن نیز نیاز به سرمایهگذاری خارجی دارد. یکی از پروژههای مهم روی کاغذ ایجاد خط لوله «ترانس خزر» برای انتقال گاز ترکمنستان است که تاکنون به دلایل مختلف مانند بحث حقوقی دریای خزر، منابع مالی و امکانات فنی محقق نشده، اما غرب امیدوار است که با تکمیل کریدور میانی از بخش زنگزور این امر محقق شود. سرمایهگذاری امارات در بخش انرژی خزر نیز در این راستاست.
۳- دلیل دیگر امارات برای تقویت کریدور میانی، همکاری با راهبرد رژیم صهیونیستی و غرب علیه کریدورهای عبوری از ایران است. باتوجه به اینکه رقابت کریدورها بخش مهمی از نظم نوین جهانی است، غرب تلاش میکند در پروژه خود برای غرب آسیا هژمونی رژیم صهیونیستی در بخش اقتصادی را نیز تثبیت کند. در این راستا، موقعیت سرزمینی ایران مهمترین چالش پیش روی این پروژه است، از همین رو غرب با همدستی رقبای منطقهای ایران مانند امارات درپی تثبیت کریدورهای رقیب ایران مانند کریدور میانی است.



دیدگاه