اقدامات رژیم صهیونیستی در سوریه؛ فرصت‌ها و تهدیدات برای ایران

چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۳
https://iswnews.com/?p=134415

اقدامات رادیکال رژیم صهیونیستی در حوزه سوریه، شش تهدید و چهار فرصت مهم برای محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده‌اند. این موارد ۱۰ گانه عبارتند از تهدیدات شامل ۱) تعمیق انگاره برتری رژیم، ۲) مهره‌گیری بومی از جوامع اسلامی، ۳) تعریف عرصه همکاری با روسیه، ۴) تبدیل سوریه به الگوی منفی برای تضعیف بستر اجتماعی مقاومت، ۵) تهدید بالقوه تجزیه سوریه و ۶) کریدور داوود؛ و فرصت‌ها شامل ۱) مقاومت الگوی موفق ایجاد موازنه در برابر رژیم، ۲) مقاومت سد بزرگ برای دفاع از امنیت همه کشورهای اسلامی، ۳) رژیم صهیونیستی؛ افراطی و غیرقابل مهار، ۴) مقایسه تطبیقی میان کارنامه اسلام مقاومتی و سلفی جهادی. در مقاله پیش‌رو، موارد ده‌گانه فوق به صورت کوتاه تشریح شده‌اند. با ما همراه باشید.

واقعیت این است که از طرفی جدی‌ترین تهدیدات علیه مقاومت در کشور سوریه، نتیجه مستقیم و غیرمستقیم اقدامات رژیم صهیونیستی است و از طرف دیگر نیز – فراتر از کشور سوریه و در کل محور مقاومت – اسرائیل مهم‌ترین تهدید برای محور مقاومت به حساب می‌آید و حتی موجودیت مقاومت (اعم از فکری و سازمانی) به تقابل با رژیم صهیونیستی گره خورده است. به همین جهت، ابتدا در یک برآورد راهبردی به صورت خاص‌تر در مورد تهدیداتی که رژیم صهیونیستی از طریق سوریه برای ایران ایجاد کرده را تشریح می‌کنیم و در یک برآورد راهبردی دیگری، بقیه تهدیدات موجود در سوریه را شرح خواهیم داد.

در این‌جا ذکر این نکته ضروری است که اقدامات رژیم صهیونیستی در حوزه سوریه، علاوه بر تهدیدات زیادی که برای ما ایجاد کرده، زمینه‌ساز برخی فرصت‌ها برای محور مقاومت شده است. بدین جهت، فرصت‌هایی که در این راستا برای ایران و مقاومت پدید آمده نیز در این برآورد راهبردی تشریح شده‌اند.

در حوزه سوریه، مهم‌ترین کار شاید تدوین نقشه‌راه جامع مقاومت متناسب با وضعیت کشور سوریه تدوین باشد. در این راستا، در فاز صفر مطالعاتی باید چهار گام «تحدید اهداف راهبردی و ژئوپلتیکی»، «تخمین سناریوهای آینده سوریه بر پایه «روند تحولات جاری» و «بافت درونی جامعه سوریه»، «احصاء بازیگران داخلی سوریه» و «تحلیل و تجزیه برنامه کشورهای خارجی (به تفکیک) با تقاطع‌گیری از بندهای دوم و سوم» طی شود و سپس بر پایه آن، برنامه ایران با قرار گرفتن بر روی شکاف میان بازیگران خارجی طراحی و تدوین گردد.

با توجه به پاراگراف فوق، باید گفت این برآورد راهبردی، از طرفی نمی‌تواند به تنهایی مبنای برنامه‌ریزی در حوزه سوریه قرار گیرد؛ زیرا به دام «بخشی‌نگری» خواهیم افتاد. از طرف دیگر باید در برنامه‌ریزی جامع مورد توجه باشد؛ زیرا تلاش می‌شود تهدیدات کلی – که در همه سناریوها مشترک است – در این‌جا تحدید شوند. با این مقدمه، سراغ مهم‌ترین تهدیدات بالقوه سوریه برای محور مقاومت می‌رویم.

مسأله رژیم؛ هم فرصت هم تهدید

تشریح برنامه‌ای رژیم صهیونیستی در سوریه در این مقال نمی‌گنجد. اما در مقام تحدید تهدیدات بالقوه سوریه برای مقاومت نمی‌توان به مسأله رژیم صهیونیستی بی‌توجه ماند! صهیونیست‌ها از سویی آسمان سوریه را می‌خواهند حریم آزاد خود بدانند و هر نقطه از سرتاسر خاک سوریه را بتوانند از طریق موشک‌های هوا به زمین هدف قرار دهند. از سوی دیگر بخشی از جنوب غربی سوریه را اشغال کرده‌اند. علاوه بر آن، در معادلات داخلی سوریه ورود کرده و مدعی حمایت از اقلیت‌ها و اقوام در برابر دولت مرکزی هستند. و بالاخره این‌که در اقدام معناداری، محیط اطراف قصر ریاست جمهوری را هدف حمله قرار دادند تا به الجولانی هشدار دهند که در صورت نادیده گرفتن خطوط قرمز تل‌آویو، لحظه‌ای در حذف وی تردید نخواهند کرد! اما در کنار آن بنظر باید سطح مطالبات و برنامه‌های رژیم صهیونیستی در حوزه سوریه را مورد توجه قرار داد که به صورتی است که هیچ حکومتی در دمشق نتواند با آن موافقت کند!

به طور کلی می‌توان دو پایه یا ستون را برای رفتار رژیم در حوزه سوریه تعریف کرد:

  • طرح مطالبات فوق‌العاده بلندپروازانه؛ به طوری که هیچ کس – در سوریه – توان دفاع از آن را نداشته باشد!
  • اقدامات قاطع و سختگیرانه برای نمایش جدیت و تصلب خود

مجموع این اقدامات رژیم نشان می‌دهد آن‌ها می‌خواهند جامعه نخبگانی سوریه به این اجماع برسند که سوریه فاقد مقدمات ایستادگی در برابر رژیم است و تنها از طریق اعطای امتیاز و جلب نظر مساعد تل‌آویو می‌تواند می‌تواند از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی خود دفاع کند. به عبارت دیگر، سوری‌ها به این اقناع برسند که باید به رژیم امتیازات یک طرفه داده تا رضایت او را جلب و به این امتیازات «قانع» سازند.! در واقع این گزاره تثبیت شود که «سوریه به توافق با آنها نیاز حیاتی دارد؛ اما رژیم نیازی به توافق با دمشق ندارد و می‌تواند پروژه خود را پیش ببرد.»! طبعا در چنین فضایی طرف سوری باید آن قدر امتیازات یک سویه بدهد تا طرف صهیونیستی به قناعت روی بیاورد!‍!

این نوع رویکرد صهیونیست‌ها نسبت به سوریه، عملاً برای ایران و مقاومت واجد تهدیدات و فرصت‌های بالقوه‌ای است که در ادامه به صورت کوتاه تشریح خواهند شد:

الف) تهدیدات

نوع اقدامات و مواضع رژیم صهیونیستی در سوریه پسااسد، پنج تهدید بالفعل و بالقوه برای ایران و مقاومت پدید آورده است که به شرح ذیل می‌باشد:

۱. تعمیق انگاره «تفوق اسرائیل»

اولین تهدیدی که رفتار رژیم در سطح سوریه برای مقاومت ایجاد می‌کند، تحکیم این انگاره در اذهان ملل مسلمان و به ویژه عرب‌هاست که «باید پذیرفت رژیم دست بالاتر و قدرتمندتری نسبت به جوامع اسلامی دارد.» این نکته خصوصاً در مورد حکام جدید سوریه و پیشینه جهادی آنان صادق است. یعنی این تلقی را جا می‌اندازد که «باید پذیرفت چه در سطح ایده و چه در سطح قدرت سخت نظامی، طرف صهیونیستی بر طرف‌های اسلامی غلبه می‌کند.»

از این منظر، توصیه می‌شود که با «واقع‌بینی» رژیم را به عنوان یک عنصر کاملاً واقعی و قدرتمند در سطح منطقه به رسمیت شناخت و فراتر از آن در سطح ایده باید از آن الگوگیری و در سطح راهبردی نیز به دنبال تعامل و شراکت با آن بود.

۲. مهره‌گیری بومی از جوامع اسلامی

نوع رویکرد رژیم در فضای سوریه به صورتی است که به صورت ویژه بر روی «اقلیت‌ها» حساب کرده و تلاش می‌کند از آنان در برابر دولت مرکزی سوریه حمایت کند. صهیونیست‌ها در این مسیر، به صورت پررنگ‌تری از «دروزی‌ها» حمایت می‌کنند. در این میان، ایجاد یا تقویت پیوندهای تاریخی و اجتماعی میان دروزی‌های فلسطین اشغالی و سوریه نیز با صلابت و جدیت زیادی دنبال می‌شود.

در این زمینه باید مراقبت کرد تا اقلیت‌ها در جوامع غرب آسیا به عناصر همپیمان رژیم در کشورهای خود تبدیل نشوند. این نکته بسیار مهمی بوده و دارای اهمیت راهبردی است. رژیم طی دهه‌های اخیر در جوامع غرب آسیا فاقد همپیمان بومی پررنگی بوده و تنها همکاری‌هایی با کردها داشته؛ اما ممکن است از این پس همپیمان‌های جدی برای خود ایجاد و حتی یک زنجیره میان آنان به وجود آورد.

۳. تعریف عرصه همکاری با روسیه

بحران سوریه فرصتی بود تا روابط میان ایران و روسیه به سطح بالاتری ارتقا یابد؛ به طوری که در سطح منطقه ایران و روسیه را متحدین یکدیگر می‌خواندند. حال به نظر می‌رسد شرایط جدید سوریه، می‌تواند باعث همکاری و افزایش همکاری میان صهیونیست‌ها و روس‌ها شود. شواهد نشان می‌دهد هم‌راستایی منافع جدی میان روسیه و صهیونیست‌ها در سوریه وجود دارد و حتی رژیم برای بقای روسیه در سوریه با ایالات متحده نیز وارد رایزنی شده است! صهیونیست‌ها، روسیه را یک چالش جدی برای هیمنه ترکیه بر سوریه می‌دانند و برای موازانه آنکارا، حضور روسیه را ضروری می‌پندارند. در مقابل روسیه نیز رژیم را مهم‌ترین مانع بر سر تشکیل دولت مقتدر مرکزی در سوریه می‌داند و علاوه بر آن، اعتقاد دارد رژیم از حضور ترکیه در سوریه احساس خطر می‌کند و همین موضوع میان این دو قطب تضاد ایجاد کرده و فضا را برای روسیه جهت موازنه‌گری باز می‌کند.

بر این اساس، ممکن است روسیه و رژیم صهیونیستی در پرونده سوریه به همکاری‌های مؤثری روی بیاورند که در سطح کلان و خصوصاً در معادلات منطقه می‌تواند باعث همگرایی نسبی مسکو و تل‌آویو شود. واضح است که این موضوع برای مقاومت و ایران بسیار ناگوار است. خصوصاً این‌که ایران در مسأله اسنپ‌بک و ماشه، خود را نیازمند به روسیه می‌داند و همین موضوع باعث می‌شود در حوزه معادلات منطقه نیز ملاحظات مسکو را مورد توجه بیش‌تری قرار دهد.

۴. تبدیل سوریه به الگوی منفی برای تضعیف بستر اجتماعی مقاومت

رژیم بعد از جنگ غزه خط مشخصی را دنبال می‌کند و آن هم تبدیل غزه به الگوی منفی در کل کشورهای اسلامی است. در واقع رژیم با ارتکاب جنایت‌های حداکثری در غزه به دنبال آن است تا به کل جهانیان و خصوصاً جوامع عربی پیرامونی نشان دهد که در صورت اقدام علیه یهود، سرزمینشان تا چه اندازه ویران و زندگی عادی تا چند نسل بعد نیز تباه می‌شود.

از همین منظر «تبدیل غزه به الگوی منفی» دارای اهمیت راهبردی است تا بازدارندگی جدی در حوزه ادراکی نسبت به مقاومت ایجاد کند. به عبارت ساده‌تر، جوامع مسلمان و عرب از وضعیت غزه پسا طوفان الاقصی عبرت گرفته و به این نتیجه برسند که هرگز نباید با رژیم وارد نزاع شوند. با فراگیری این نگرش، عملاً ایده مقاومت پایگاه اجتماعی خود را از دست می‌دهد و در نتیجه محور مقاومت نیز با مشکلات و موانع جدی‌تری در جوامع اسلامی مواجه خواهد شد.

به نظر می‌رسد این راهبرد در سطح دیگری در لبنان و سوریه نیز دنبال می‌شود. در این متن با لبنان کاری نداریم؛ اما در سوریه باید گفت صهیونیسم تلاش می‌کند با امحاء و نابودی کلیه زیرساخت‌های نظامی سوریه، به دنبال تحکیم این انگاره در جهان عرب باشد که هر کشوری روزی مصدر تهدید یا تضعیف امنیت ملی رژیم شده باشد، هزینه و بهای بسیار گزافی را خواهد پرداخت.

۵. تهدید بالقوه تجزیه سوریه

تجزیه سوریه می‌تواند مقدمه‌ای برای تجزیه عراق و در ادامه تهدید جدی تمامیت ارضی ایران باشد. ضمن این‌که هر نوع تغییر در مرزهای کنونی غرب آسیا، تنش‌ها و بی‌نظمی‌های جدی تولید خواهد کرد و عملاً منجر به فرسایش ظرفیت‌های درونی این جوامع شده و بستر را برای فعالیت محور مقاومت محدود می‌کند.

۶. کریدور داود

آخرین تهدید هم مربوط به کریدور داود است که در بخش گزارش‌های اقتصادی به‌طور اجمالی به آن پرداخته خواهد شد.

ب) فرصت‌ها

رویکرد رژیم می‌تواند فرصت‌هایی را نیز برای ایران و مقاومت ایجاد کند که مهم‌ترین موارد آن به ترتیب بدین ترتیب خواهد بود:

۱. مقاومت؛ الگوی موفق ایجاد موازنه در برابر رژیم

مقایسه میان وضعیت سوریه در دوران اسد با دوران فعلی که نیروهای مدعی جهاد بر آن حکومت می‌کنند نشان می‌دهد مقاومت الگوی موفق‌تری از حیث ایجاد موازنه در برابر رژیم صهیونیستی است. رفتارها و اقدامات فعلی رژیم صهیونیستی در حوزه سوریه قابل قیاس با دوران حکمرانی اسد نیست. همین الگو را به شکل دیگری می‌توان در مورد لبنان و حتی غزه تا پیش از هفت اکتبر نیز ذکر کرد.

این موارد نشان می‌دهد الگوی رفتاری مقاومت از نظر ایجاد موازنه و بازدارندگی در برابر تجاوز رژیم، الگوی کارآمدتری در مقایسه با دیگر مکاتب و نحله‌هاست. همین موضوع می‌تواند برای مقاومت، ظرفیت اجتماعی ایجاد کند. تجربه اقبال بالای شهروندان لبنانی به مقاومت در انتخابات اخیر شهرداری‌ها می‌تواند نشانه‌ای در این راستا باشد.

۲. مقاومت؛ سد بزرگ برای همه کشورهای اسلامی

مسأله بعدی این است که مقاومت نشان داد سد بزرگی است که می‌تواند امنیت کشورهای اسلامی را تأمین کند. اما زمانی که مقاومت کنار برود، عملا این سد مهم در برابر رژیم کنار رفته و سیل بلندپروازی‌های جاه‌طلبانه صهیونیست‌ها به کشورهای اسلامی سرازیر می‌شود. تجربه رفتار رژیم در سوریه، از این نظر کاملا درس‌آموز است. با حذف مقاومت از سوریه، از طرفی دمشق فاقد هر نوع ایده موفق و قابل اتکا برای ایجاد موازنه در برابر رژیم است و از سوی دیگر، نه‌تنها سوریه بلکه کشورهای عربی و خصوصاً ترکیه بابت تجاوزات رژیم احساس خطر می‌کنند.

به گفته تحلیل‌گران اگر انگاره «مقاومت؛ سد بزرگ برای همه کشورهای اسلامی» جا بیفتد، فضای ایجابی خوبی برای مقاومت و جمهوری اسلامی ایران فراهم می‌شود و حتی کشورهایی که رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته‌اند نیز بقای مقاومت را برای حفظ قدرت خودشان ضروری می‌بینند. دقیقاً از همین جاست که مغز استراتژیک ایرانی می‌تواند برنامه‌ای را طراحی کند که عملاً کشورهای حامی ایده دو دولتی نیز در حمایت از مقاومت فعال شده و مانع تضعیف بیش از حد آن شوند.

۳. رژیم صهیونیستی؛ افراطی و غیرقابل مهار

کشور سوریه در سال ۱۹۷۴ معاهده آتش‌بس با رژیم صهیونیستی را امضا کرده و حکومت سابق آن نیز به مدت ۵۰ سال به این معاهده وفادار ماند. در مقابل صهیونیست‌ها از اواسط بحران سوریه، «حضور مقاومت در خاک سوریه» را تهدیدی برای خود دانستند و بعد از هشدار به حکومت وقت دمشق، عملیات‌هایی را تحت عنوان «اقدام پیشدستانه برای دفاع از خود» انجام دادند که در آن زمان به تجاوزات رژیم و در مقابل صبر استراتژیک مقاومت مشهور شد!

بعد از سقوط حکومت بشار اسد و خروج مقاومت از سوریه، دیگر تهدیدی که دستاویز «اقدام پیشدستانه برای دفاع از خود» بود از میان رفته؛ اما رفتار رژیم صهیونیستی تندتر هم شده است! این بار رژیم هم مناطق بیش‌تری را تصرف کرده و هم خواسته‌ها و مطالبات افزون‌تری را برای دمشق مطرح می‌کند. ضمن این‌که در حملات خود به نقاط مختلف سوریه، صراحتاً هر گونه زیرساخت نظامی بزرگ را منهدم می‌کند و ارتش ملی قدرتمند را برای کشور سوریه برنمی‌تابد.

در این وضعیت، دولت جدید سوریه به دنبال احیاء معاهده آتش‌بس ۱۹۷۴ رفت؛ اما تل‌آویو دیگر نمی‌خواهد به آن معاهده اکتفا کند! بعد از آن نیز در سه مرحله حکومت الجولانی انعطاف بیش‌تری از خود نشان داد؛ اما صهیونیست‌ها به این امتیازات قناعت نمی‌کنند و جاه‌طلبی به مراتب بیش‌تری دارند. این موارد نشان می‌دهد انگاره «توافق با اسرائیل به هدف مهار آن» تا چه اندازه خام و دور از حقیقت است.

۴. مقایسه تطبیقی میان اسلام مقاومتی و سلفی جهادی

اگر از قیام «جهیمان العتیبی» شروع کرده و در ادامه به قیام مجاهدین عرب در افغانستان و… برسیم، این نکته را می‌توان مشاهده کرد که رشد و تقویت اسلامگرایی سنی (سلفی) تکفیری به موازات افزایش نفوذ معنوی انقلاب اسلامی ایران (و در ادامه: محور مقاومت) صورت گرفته است. نکته جالب این است که دست کم از دوره «جهاد در افغانستان»، سرویس‌های غربی و عربی نیز در رشد شبکه‌های جهانی سلفی تکفیری نقش‌آفرین بودند! از این منظر، می‌توان دو مکتب «اسلام مقاومتی» و «سلفی جهادی» را رقیب (بدیل) یکدیگر خواند.

در سوریه، حکومت بشار اسد مورد حمایت جدی محور مقاومت یا ممانعه قرار داشت و توسط گروه‌های سلفی جهادی سرنگون شد. یکی از مهم‌ترین وجوه مشترک گروه‌های مقاومت و گروه‌های سلفی جهادی، تأکید بر مقابله با رژیم صهیونیستی و حمایت از آرمان آزادسازی قدس است. اما با همین سنگ محک می‌توان وضعیت سوریه پسا اسد را با وضعیت پیش از اسد مقایسه کرد.

حکومت سوریه در دوره اسد، دست کم در دو مقطع دهه نود (حافظ اسد) و دهه ابتدایی قرن جدید (بشار اسد) در معرض پیشنهادات وسوسه‌انگیز برای تطبیع بود. حتی صهیونیست‌ها اعلام آمادگی کرده بودند تا در ازای خروج از جولان – و صرفا باقی ماندن دریاچه طبریا در قلمرو آنان – وارد صلح با سوریه شوند. اما مقامات وقت سوریه زیر بار این پیشنهاد نرفتند. در مقابل، حکومت سوریه از مقاومت اسلامی لبنان حمایت کرد و باعث آزادسازی این کشور از اشغال رژیم صهیونیستی شد. در مقابل، کارنامه حکومت فعلی مدعیان جهاد در مقابل فلسطین قابل توجه است. آنان به سمت خلع سلاح و اخراج گروه‌های مقاومت فلسطینی رفتند؛ اجساد و پرونده‌های امنیتی مرتبط با جاسوسان صهیونیستی به سرزمین‌های اشغالی منتهی شد و مهم‌تر این‌که حکومت جدید در برابر نقض مکرر و سیستماتیک حاکمیت ملی خود اقدام مؤثر میدانی انجام نمی‌دهد و عملا مسأله‌ای به نام «بازدارندگی» به طور کامل از بین رفته است.

از این منظر مقایسه میان این دو ایده می‌تواند معنادار و درس‌آموز باشد. با توجه به اشتراکات نسبی که میان بدنه بالقوه برای جذب هواداران این دو مکتب وجود دارد، شکست مکتب سلفی تکفیری می‌تواند اقبال نسبی به محور مقاومت را در میان افکار عمومی مسلمانان مستضعف افزایش دهد و از این منظر، فرصت خوبی برای مقاومت ایجاد شده است.

جمع‌بندی

رژیم صهیونیستی – احتمالاً – با علم به این‌که اقداماتش در حوزه سوریه چه فرصت‌هایی را در اختیار مقاومت می‌گذارد، این مسیر را انتخاب کرده است. به باور صهیونیست‌ها، برآیند مسیری که در سوریه طی می‌کنند به سود آن‌ها تمام می‌شود و حتی ممکن است بخشی از این «برآیند»، برآمده از تخمینی باشد که از اقدامات متقابل مقاومت دارند. در نتیجه، اگر مقاومت به سمت بهره‌برداری از فرصت‌های پدید آمده برود، ممکن است رژیم نیز در رفتارهای خود در سوریه تجدید نظر کند! در نتیجه برنامه‌ریزی برای بهره‌برداری از فرصت‌های حاصله از اقدامات رژیم، می‌تواند به صورت غیرمستقیم از پیامدهای منفی و شدت تهدیدات اقدامات رژیم نیز بکاهد؛‌ زیرا – احتمالاً – منجر به تغییر رفتار رژیم در حوزه سوریه می‌شود.

نویسنده: علیرضا مجیدی؛ کارشناس مسائل سوریه

  • به اشتراک بگذارید:

دیدگاه

  • دیدگاه های شما پس از تایید مجموعه تحلیلی خبری تحــولات جهــان اســلام در سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی توهین، تهمت و افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشند منتشر نخواهد شد.